دهم محرم الحرام :
1 - شهادت امام حسین علیه السّلام:
در این روز در سال 61 ه’ که روز شنبه یا دوشنبه بوده، آقا و مولایمان حضرت اباعبداللَّه الحسین علیه السّلام در سن 58 سالگی (و یا 56 و یا 57 سالگی) بعد از نماز ظهر، مظلومانه و با حالت تشنگی و گرسنگی در زمین کربلا به شهادت رسیدند.
(ارشاد: ج 2، کافی: ج 2، مصباح کفعمی: ج 2،).
این روز، روز باریدن خون از آسمان است، و روزی است که شهادت اهل بیت و اصحاب امام حسین علیه السّلام در آن به وقوع پیوسته است.
(زاد المعاد)
چهار هزار ملک در این روز به زمین کربلا برای نصرت آن حضرت آمدند، و چون اجازه نیافتند تا ظهور حضرت مهدی علیه السّلام گریه کنان نزد قبر آن حضرت ماندگارند. در این روز ترک خوردن و آشامیدن بخصوص از غذاهای لذیذ مناسب است.
(توضیح المقاصد: ص 3. مسار الشیعه: ص 25)
۞ ۞ ۞
2 - شهادت حبیب بن مظاهر اسدی کوفی.
۞ ۞ ۞
3 - شهادت مسلم بن عوسجه.
۞ ۞ ۞
4 - شهادت حر بن یزید ریاحی.
۞ ۞ ۞
5 - شهادت جون مولی ابی ذر الغفاری.
۞ ۞ ۞
6 - شهادت همسر وهب، به دست رستم غلام شمر.
(منتخب التواریخ: ص 288)
۞ ۞ ۞
7 - شهادت شبیه ترین مردم به رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله، علی اکبر علیه السّلام فرزند بزرگ سیّد الشّهداء علیه السّلام عموی والامقام حضرت صاحب الامر علیه السّلام.
۞ ۞ ۞
8 - شهادت قاسم بن الحسن علیه السّلام.
۞ ۞ ۞
9 - شهادت عبداللَّه بن الحسن علیه السّلام.
۞ ۞ ۞
10 - شهادت قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس بن علی بن ابی طالب علیه السّلام.
۞ ۞ ۞
11 - شهادت مولانا الرضیع باب الحوائج علی اصغر علیه السّلام.
۞ ۞ ۞
12 - آمدن ذوالجناح با یال و کاکل خونین به سوی خیمه فاطمیات برای آوردن خبر شهادت آن حضرت.
۞ ۞ ۞
13 - ماتم و ناله و گریه پردگیان حرم بر سیّد الشّهداء علیه السّلام و اولاد و بستگان و اصحاب آن حضرت.
۞ ۞ ۞
14 - غارت اموال از خیام امام حسین علیه السّلام.
۞ ۞ ۞
15 - فرار فاطمیات و علویات در بیابانها بعد از شهادت آقا و سرورشان اباعبداللَّه علیه السّلام.
۞ ۞ ۞
16 - غارت کردن لباس و زره و ... از بدن مطهر شهدای کربلا.
۞ ۞ ۞
17 - جدا شدن سرهای مطهر امام حسین علیه السّلام و اهل بیت و اصحاب آن حضرت.
۞ ۞ ۞
18 - به آتش کشیدن خیمه های آل اللَّه، فرزندان رسول خدا و علی مرتضی و فاطمه زهراء علیهم السّلام.
۞ ۞ ۞
19 - شهادت دختران کوچک در کنار خیمه ها.
۞ ۞ ۞
20 - گریه و ماتم بر سیّد الشّهداء علیه السّلام و عزای زمین و زمان، عرش و آسمان، جن و انس و ملک و وحوش بر آن حضرت.
در این روز ملکی ندا کرد: ای امت ظالمی که عترت پیامبر خود را کشتید، خداوند شما را موفق به درک عید فطر و قربان نفرماید.
(بحار الانوار: ج 45،)
۞ ۞ ۞
21 - رأس مطهر امام حسین علیه السّلام در کوفه:
عصر عاشورا رأس مطهر و نورانی امام حسین علیه السّلام را توسط خولی بن یزید اصبحی ملعون و حمید بن مسلم ازدی به کوفه فرستادند.
(اعلام الوری: ج 1،)
۞ ۞ ۞
22 - خونین شدن ریشه هر گیاهی که از زمین می کشیدند، از مصیبت عظمای آن روز.
۞ ۞ ۞
23 - قتل ابن زیاد:
ابن زیاد در روز عاشورای سال 67 ه’ به فرمان مختار به جزای ظاهری اعمالش رسید و کشته شد.
(تتمه المنتهی: . قلائد النحور)
حصین بن نمیر و جمعی از قتله امام حسین علیه السّلام نیز همراه ابن زیاد به قتل رسیدند.
(سفینه البحار: ج 5، )
ابن زیاد ملعون به دست ابراهیم پسر مالک اشتر نخعی کشته شد، و سر نحسش را برای مختار فرستادند. مختار هم سر او را برای امام زین العابدین علیه السّلام فرستاد. هنگام وارد کردن سر ابن زیاد حضرت مشغول غذا خوردن بودند. لذا سجده شکر به جای آورده فرمودند: «روزی که ما را بر ابن زیاد وارد کردند غذا می خورد. من از خدا خواستم که از دنیا نروم تا سر او را در مجلس غذای خود مشاهده کنم، همچنان که سر پدر بزرگوارم مقابل او بود و غذا می خورد. خداوند به مختار جزای خیر دهد که خونخواهی ما را نمود». سپس حضرت به اصحاب خود فرمود: همه شکر کنید.
۞ ۞ ۞
24 - قیام حضرت مهدی علیه السّلام:
به روایتی حضرت بقیه اللَّه الاعظم حجه بن الحسن العسکری ارواحنا له الفداه در این روز قیام خواهند کرد.
(اعلام الوری: ج 2، ص 286. بحار الانوار: ج 95، ص 190)
۞ ۞ ۞
#تاسوعا
#عاشورا
#کانال_تقویم_شیعه
نماز ظهر عاشورا به هنگام ظهر،
یکى از یاران امام علیه السلام به نام ابوثمامه صیداوى ، آن حضرت را متوجه وقت نماز ظهر کرد. امام حسین علیه السلام که به نماز اهمیت ویژه اى مى داد، دستور داد که جنگ را متوقف کرده و همگى به نماز پردازند.پیشنهاد امام حسین علیه السلام مورد موافقت دشمن قرار نگرفت و آنان هم چنان به نبرد خود ادامه مى دادند. امام حسین به ناچار، یکطرفه جنگ را متوقف کرد و با یاران اندک خود نماز ظهر را به صورت نماز خوف (نماز ویژه زمان جنگ ) به جاى آورد. یاران آن حضرت دو دسته شده ، دسته اى به نماز امام علیه السلام اقتدا کرده و دسته اى دفاع مى نمودند. اما دشمنان هیچ گونه ترحمى به امام علیه السلام و نمازگزاران نکرده و با رها کردن تیر، آنان را هدف قرار مى دادند. برخى از مدافعان امام حسین علیه السلام ، دشمن را از اطراف نماز گزاران پراکنده کرده و برخى دیگر خود را سپر تیرها قرار داده و مانع رسیدن آنها به وجود امام حسین علیه السلام مى شدند. سعید بن عبدالله حنفى ، از جمله آنانى بود که خود را سپر امام علیه السلام قرار داد. وى هر تیرى که به جانب امام حسین علیه السلام مى آمد، خود را سپر آن مى کرد و آن قدر در این راه ایستادگى کرد تا نماز امام علیه السلام به پایان رسید. در آن هنگام به زمین افتاد و به شرف شهادت نایل آمد. علاوه بر زخم شمشیر و نیزه ، از بدن این شهید دلاور، تعداد سیزده چوبه تیر یافتند
کتاب روز شمار تاریخ اسلام
«کانال تقویم شیعه »
بانشر معارف اسلامی علوی، مبلغ تشییع باشیم
https://eitaa.com/taqvim_shiaa
تیری به پیشانی امام اصابت کرد
آنگاه مردى از سپاه دشمن به نام «ابوالحتوف جعفى» تیرى به سوى امام رها کرد.
تیر به پیشانى امام اصابت کرد. آن را بیرون کشید، خون بر چهره و محاسن امام جارى شد، عرض کرد: «اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَرى ما أَنَا فیهِ مِنْ عِبادِکَ هؤُلاءِ الْعُصاةِ، اللَّهُمَّ أَحِصَّهُمْ عَدَداً، وَ اقْتُلْهُمْ بَدَداً، وَ لا تَذَرْ عَلى وَجْهِ الْأَرْضِ مِنْهُمْ أَحَداً، وَ لا تَغْفِرْ لَهُمْ أَبَداً»
خدایا! تو شاهدى که از این مردم سرکش به من چه مىرسد. خدایا! جمعیّت آنان را اندک کن و آنان را با بیچارگى و بدبختى بمیران، و از آنان کسى را بر روى زمین مگذار و هرگز آنان را نیامرز.
سپس به آنان حمله کرد، و به هر کس که مىرسید او را با شمشیرش بر خاک مىافکند، این در حالى بود که تیرها از هر سو مىبارید و بر بدن امام علیهالسلام مىنشست و مىفرمود:
«یا أُمَّةَ السُّوءِ! بِئْسَما خَلَّفْتُمْ مُحَمَّداً فی عِتْرَتِهِ، أَما إِنَّکُمْ لَنْ تَقْتُلُوا بَعْدی عَبْداً مِنْ عِبادِ اللَّهِ فَتُهابُوا قَتْلَهُ، بَلْ یُهَوِّنُ عَلَیْکُمْ عِنْدَ قَتْلِکُمْ إِیَّاىَ، وَ ایْمُ اللَّهِ إِنّی لَأَرْجُوا أَنْ یُکْرِمَنِی رَبِّی بِالشَّهادَةِ بِهَوانِکُمْ، ثُمَّ یَنْتَقِمُ لی مِنْکُمْ مِنْ حَیْثُ لا تَشْعُرُونَ»
اى بدسیرتان! شما در مورد خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله بد عمل کردید. آرى! شما پس از کشتن من از کشتن هیچ بندهاى از بندگان خدا هراسى ندارید، چرا که با کشتن من قتل هر کس برایتان آسان خواهد بود. به خدا سوگند! من امیدوارم که پروردگارم شما را خوار و مرا به شهادت (در راهش) گرامى بدارد. آنگاه از جایى که گمان نمىبرید انتقام مرا از شما بگیرد.
حصین بن مالک سکونى فریاد برآورد و گفت: «اى پسر فاطمه! چگونه خداوند انتقام تو را از ما بگیرد؟
امام علیهالسلام فرمود: «یُلْقی بَأْسُکُمْ بَیْنَکُمْ وَ یَسْفِکُ دِماءَکُمْ، ثُمَّ یَصُبُّ عَلَیْکُمُ الْعَذابَ الْأَلیمَ»
نزاع و اختلاف در میانتان مىافکند و خونتان را مىریزد آنگاه شما را به عذاب دردناک گرفتار مىسازد.
امام علیهالسلام همچنان مىجنگید تا آن که زخمهاى بسیارى بر بدن مبارکش وارد شد. (مقتل الحسین خوارزمی، ج 4 ص 34 ؛ بحارالانوار ج 45 ص 51)
تیری به گلوی امام اصابت کرد
در روایتى آمده است: هنگامى که دشمنان، امام را آماج تیرها قرار دادند تیر به گلوى امام اصابت کرد و فرمود:
«بِسْمِ اللَّهِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ، وَ هذا قَتیلٌ فی رِضَى اللَّهِ»
به نام خداوند و هیچ حرکت و نیرویى جز از جانب خدا نیست و این شهیدى است در راه رضاى خدا! (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 120)
اصابت سنگ به پیشانی امام و زدن تیر سه شعبه بر سینه ایشان
امام علیهالسلام خسته شد، خواست اندکى بیاساید که ناگاه سنگى آمد و به پیشانى امام رسید، خون جارى شد.
امام دامن پیراهنش را بالا زد تا خون از چهرهاش پاک کند که تیر سه شعبه مسمومى آمد و به سینه امام علیهالسلام فرو نشست.
امام (دعاى قربانى خواند و) فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلى مِلِّةِ رَسُولِ اللَّهِ» به نام خدا و به یارى خدا و بر آیین رسول خدا.
آنگاه سرش را به آسمان بلند کرد و عرض کرد: «إِلهی إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ رَجُلًا لَیْسَ عَلى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ نَبِىٍّ غَیْرَهُ» خداى من! تو آگاهى که اینان کسى را مىکشند که در روى زمین پسر پیامبرى جز وى نیست.
سپس تیر را بیرون کشید. خون همچون ناودان جارى شد. دستش را بر محلّ زخم گذاشت، چون از خون پر شد آن را به آسمان پاشید و قطرهاى از آن به زمین بازنگشت!
بار دیگر دست را از خون پر کرد و آن را به سر و صورت کشید و فرمود:
«هکَذا وَاللَّهِ أَکُونُ حَتّى أَلْقى جَدّی رَسُولَ اللَّهِ وَ أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمی، وَ أَقُولُ: یا رَسُولَ اللَّهِ قَتَلَنی فُلانٌ وَ فُلانٌ»
آرى، به خدا سوگند! مىخواهم با همین چهره خونین به دیدار جدّم رسول خدا صلى الله علیه و آله بروم و بگویم: اى رسول خدا فلان و فلان مرا شهید کردند. (مقتل الحسین خوارزمی، ج 2 ص 34 ؛ بحارالانوار ج 45 ص 53)
عرش خدا از اسب به زمین افتاد
امام علیهالسلام بر اثر زخمهاى فراوان از اسب به زمین افتاد، ولى برخاست.
خواهرش زینب علیهاالسلام از خیمهها بیرون آمد و با نالهاى جانسوز مىگفت: «لَیْتَ السَّماءُ إِنْطَبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ» کاش آسمان بر زمین فرو مىافتاد.
«کانال تقویم شیعه »
بانشر معارف اسلامی علوی، مبلغ تشییع باشیم
https://eitaa.com/taqvim_shiaa
عصر عاشورا :
غارت سلاح و لباسهاى امام حسین علیهالسلام
سپاه غارتگر ابن سعد، پس از شهادت امام علیهالسلام براى غارت لباسها و سلاح امام علیهالسلام هجوم آوردند. حتى برخى آنقدر رذالت و پستى به خرج دادند که پیش از شهادت امام علیهالسلام به این کار اقدام نمودند. در این بخش از تاریخ کربلا شگفتىهایى در کتب مقاتل نقل شده است که هر یک از دیگرى عبرتانگیزتر است و ما بخشى از آن را در اینجا مىآوریم از جمله: «مالک بن بشیر کندى» کلاه آن حضرت را که با ارزش بود به یغما برد و چون آن را به خانهاش برد، همسرش به وى گفت: «اموال پسر پیغمبر را غارت مىکنى و آن را به خانه مىآورى؟! از نزد من خارج شو که خدا قبرت را از آتش پر کند» این مرد تا زنده بود با فقر و تنگدستى دست و پنجه نرم کرد و دستهایش خشک شد و در زمستان خون و چرک از آن جارى بود.
«بحر بن کعب» جامه آن حضرت را گرفت و پوشید و به نقل سید بن طاووس پاهاى او خشک شد و زمین گیر گشت.
«اسحاق بن حویّة» پیراهن حضرت را که یکصد و هفده سوراخ از آثار نیزه و شمشیر و تیر در آن بود، گرفت و پوشید و به برص گرفتار شد.
عمامه آن بزرگوار را «اخنَس بن مَرثَد» گرفت و به سر نهاد و دیوانه شد!
زره مخصوص آن حضرت را که فقط جلو را مىپوشاند و پشت نداشت «عمر بن سعد» گرفت و زره دیگر آن امام شهید را «مالک بن نمیر» گرفت و پوشید و بنا به روایتى مجنون شد.
«قیس بن اشعث» حوله مخصوص حضرت را گرفت و پس از آن به «قیس قطیفه» مشهور شد و بنا به نقل خوارزمى، به مرض جذام گرفتار شد و افراد خانوادهاش از او کناره گرفتند.
«اسود بن خالد» کفشهاى حضرت را برداشت.
«بجدل بن سلیم کلبى» انگشتر امام علیهالسلام را با قطع انگشت آن حضرت به چنگ آورد. بنا به نقل سید بن طاووس این انگشتر غیر از آن انگشترى است که از ذخائر نبوت است و امام آن را به فرزندش على بن الحسین علیهالسلام داده است.
شمشیر حضرت را «جُمیع بن خلق» یا «اسود بن حنظله» گرفت و این شمشیر غیر از ذوالفقار است که از ذخائر امامت شمرده مىشود.
در واقع هر کدام به غارت چیزى از مختصات حضرت افتخار مىکردند ولى افتخارى که سرانجام سبب شرمندگى همه آنها شد.
غارت لباسها و سلاحها نسبت به سایر شهدا نیز اتفاق افتاد. به گونهاى که سپاه کوفه بدنهاى آن عزیزان خدا را برهنه و عریان روى خاکها رها کردند
عاشورا ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها» نوشته زیر نظر حضرت آیتالله ناصر مکارم شیرازی
«کانال تقویم شیعه »
بانشر معارف اسلامی علوی، مبلغ تشییع باشیم
https://eitaa.com/taqvim_shiaa
عصر عاشورا:
یورش به خیمه امام سجاد علیهالسلام
شمر با گروهى از پیاده نظام به خیمه امام على بن الحسین علیهالسلام آمد، امام از شدت بیمارى در بسترى آرمیده بود، همراهان شمر گفتند: آیا این بیمار را نمىکشى؟
حمید بن مسلم- واقعه نگار روز عاشورا- گفت: سبحان اللَّه! آیا نوجوان بیمار هم کشته مىشود؟! او را همین بیمارى بس است. پس اصرار کرد تا آنان را از کشتن امام بازداشت.
بنا به نقلى دیگر، زینب دختر امیرالمؤمنین علیهالسلام چون از قصد شمر و یارانش مطلع شد فرمود: «او هرگز کشته نمىشود مگر آنکه من کشته شوم» آنان به ناچار دست از او کشیدند.
در این هنگام عمر سعد نیز آمد. زنان حرم با گریه و خشم بر او اعتراض کردند و از رفتار بىشرمانه سپاهش شکایت نمودند. عمر سعد گفت: کسى حق ندارد وارد خیمههاى زنان شود و متعرض این جوان بیمار (امام سجاد علیهالسلام) شود.
زنان از عمر سعد خواستند تا لباسهاى آنان را برگردانند تا خود را بپوشانند. ابن سعد خطاب به سربازانش گفت: هرکس چیزى از این خیمهها گرفته است آنها را برگرداند.
حمید بن مسلم مىگوید: ولى به خدا سوگند، حتى یک نفر هم چیزى را بر نگرداند
عاشورا ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها» نوشته زیر نظر حضرت آیتالله ناصر مکارم شیرازی
«کانال تقویم شیعه »
بانشر معارف اسلامی علوی، مبلغ تشییع باشیم
https://eitaa.com/taqvim_shiaa
عصر عاشورا:
آتش زدن خیمهها
از حوادث بسیار تکان دهنده در غروب عاشورا، سوزاندن خیمههاى آل رسول اللَّه صلى الله علیه و آله بود. این صحنه جانسوز در شرایطى اتفاق مىافتاد که بدنهاى پاره پاره امام مظلومان و یاران ایثارگر و شهیدش در بیابان رها شده و قبل از آن خیمهها غارت شده بود و جامهها و زیورها از زنان پاک دامن هاشمى ربوده شده بود و آفتاب آن روز که شاهد شگفتآورترین حادثه تاریخ بود به سرعت رو به غروب مىشتافت و شب سیاه از راه مىرسید. در چنین وضعیت اسفبارى که غم و اندوه از هر طرف بر ذریه رسول خدا احاطه کرده بود، دشمن به قصد آتش زدن آشیانههاى آن زنان مصیبت دیده، با شعلههایى از آتش به خیمهها یورش بردند. در این حال یکى از سپاه ابن سعد فریاد مىزد: «أَحْرِقُوا بُیُوتَ الظَّالِمینَ!؛ خیمههاى ستمگران را آتش بزنید!».
خیمهها به سرعت مىسوخت و خاکستر مىشد، دختران رسول خدا سراسیمه از خیمهها بیرون دویدند و برخى از کودکان یتیم به دامن عمهشان پناه بردند. بعضى راه بیابان در پیش گرفتند و در آن متوارى شدند. تعدادى نیز به دشمن سنگدل استغاثه مىکردند و تقاضاى رحم و مروت داشتند.
یادآورى این خاطره تلخ همواره اشکها را از دیدگان امام سجاد علیهالسلام جارى مىساخت. او مىفرمود: «بخدا سوگند، من هیچگاه به عمّهها و خواهرانم نظر نمىکنم جز اینکه گریه گلویم را مىفشارد و یاد مىکنم آن لحظات را که آنها از خیمهاى به خیمه دیگر مىدویدند و منادى سپاه دشمن فریاد مىزد که: خیمههاى ستمگران را آتش بزنید!».
حتى امامان معصوم علیهالسلام دیگر نیز با یادآورى آتش گرفتن خیام امام حسین علیهالسلام به سختى متأثّر مىشدند.
در روایتى مىخوانیم هنگامى که منصور دوانیقى درِ خانه امام صادق علیهالسلام را آتش زد، تعدادى از شیعیان خدمت آن حضرت شرفیاب شدند، امام علیهالسلام را گریان و اندوهگین دیدند، از دلیل آن پرسیدند، فرمود: «لَمَّا أَخَذَتِ النَّارُ ما فِی الدِّهْلیزِ نَظَرْتُ إلَى نِسائِی وَبَناتِی یَتَراکَضْنَ فِی صَحْنِ الدَّارِ مِنْ حُجْرَةٍ إلى حُجْرَةٍ وَمِنْ مَکانٍ إلى مَکانٍ، هذا وَأَنا مَعَهُنَّ فی الدّارِ فَتَذَکَّرْتُ فِرارَ عِیالِ جَدِّیَ الْحُسَیْنِ علیه السلام یَوْمَ عاشُورا مِنْ خَیْمَةٍ إلى خَیْمَةٍ وَمِنْ خَباءٍ إلى خَباءٍ؛ گریه من براى آن است که وقتى آتش در دهلیزخانه زبانه کشید، زنان و دخترانم را دیدم که از این اطاق به آن اطاق و از این جا به آن جا پناه مىبرند با آنکه (تنها نبودند و) من نزدشان حضور داشتم، با دیدن این صحنه به یاد بانوان جدّم حسین علیهالسلام در روز عاشورا افتادم که از خیمهاى به خیمه دیگر و از پناهگاهى به پناهگاه دیگر فرار مىکردند».
آتش زدن خیمههایى که زنان و کودکان خردسال در آن بودند، نشان مىدهد که هدف نهایى دشمن این بود که حتى نسل و ذریه پاک رسول خدا صلى الله علیه و آله را ریشهکن کنند، این صحنهها نشان از بىرحمى و سنگدلى دشمنان و اوج مظلومیت خاندان اهلبیت علیهمالسلام دارد. و خدا را شکر که این اعمال وحشیانه و ددمنشانه پرده از روى نیات شوم آنها برداشت و رسواى خاص و عام شدند.
عاشورا ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها» نوشته زیر نظر حضرت آیتالله ناصر مکارم شیرازی
«کانال تقویم شیعه »
بانشر معارف اسلامی علوی، مبلغ تشییع باشیم
https://eitaa.com/taqvim_shiaa
یازدهم محرم الحرام :
1 - حرکت کاروان اسرا از کربلا
عمر سعد ملعون روز یازدهم تا وقت ظهر در کربلا ماند، و بر کشتگان سپاه خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد. وقتی روز از نیمه گذشت فرمان داد تا دختران پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله را بر شتران بی جهاز سوار کردند و سیّد سجّاد علیه السّلام را نیز با غل جامعه بر شتر سوار کردند. هنگامی که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان بر جسم مبارک امام حسین علیه السّلام افتاد، لطمه ها بر صورت زدند و صدا به صیحه و ندبه برداشتند.
(قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص 184. فیض العلام: ص 156. معالی السبطین: ج 2، ص 90)
۞ ۞ ۞
2 - تشکیل مجلس ابن زیاد
روز یازدهم عمر سعد به کوفه آمد. ابن زیاد اذن عمومی داد تا مردم در مجلس حاضر شوند. سپس رأس مطهر امام حسین علیه السّلام را نزد او گذاشتند و او نگاه می کرد و تبسّم می نمود و با چوبی که در دست داشت جسارت می نمود.
(اعلام الوری: ج 1، ص 471)
۞ ۞ ۞
3 - حرکت اهل بیت امام حسین علیه السّلام به سوی کوفه
عصر روز یازدهم اهل بیت علیهم السّلام را با حالت اسارت به کوفه بردند.
(اعلام الوری: ج 1، ص 471)
نزدیک غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند. لذا آن بزرگواران داغدار و مصیبت زده را تا صبح پشت دروازه های کوفه نگه داشتند. هنگام صبح عمر سعد ملعون از کوفه خارج شد، و بسان فرماندهی که از فتوحات خویش خوشحال است همراه اسرائ وارد کوفه شد.
(قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص 204)
۞ ۞ ۞
#تاریخ_عاشورا
#عاشوا
#کانال_تقویم_شیعه
دوزادهم محرم الحرام :
1 - دفن شهدای کربلا
روز دفن بدنهای مطهر سیّد الشّهداء علیه السّلام و اهل بیت و اصحاب آن حضرت، توسّط امام سجّاد علیه السّلام به یاری جمعی از بنی اسد است.
(اعلام الوری: ج 1، ص 470. الوقایع و الحوادث: ج محرم، ص 61. وقایع الایّام: تتمه محرم، ص 132)
۞ ۞ ۞
2 - ورود اهل بیت علیه السّلام به کوفه
روز دوازدهم روز ورود اهل بیت علیهم السّلام با حالت اسارت به کوفه است.
(قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص 204. الوقایع و الحوادث: ج محرم، ص 25)
در این روز ابن زیاد فرمان داد که احدی حق ندارد با اسلحه از خانه بیرون آید، و ده هزار سوار و پیاده بر تمام کوچه ها و بازارها موکل گردانید، که احدی از شیعیان امیرالمؤمنین علیه السّلام حرکتی نکند. سپس فرمان داد سرهایی را که در کوفه بود برگردانند و در پیش روی اهل بیت علیه السّلام حرکت دهند، و با هم وارد شهر کرده در کوی و بازار بگردانند.
مردم با دیدن حالت زار ذریه ی پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و سرهای بر نیزه و بانوان و مخدرات در هودجهای بدون پوشش، صدا به گریه بلند نمودند. زینب کبری، ام کلثوم، فاطمه بنت الحسین و امام زینالعابدین علیه السّلام به ترتیب با جگرهای سوزان و قلوب دردناک ایراد خطبه نمودند، که عده ای از لشکر با دیدن این اوضاع از کرده خود پشیمان شدند، اما هنگامی که خیلی دیر شده بود!!
(قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص 205)
۞ ۞ ۞
3 - روز شهادت حضرت سجّاد علیه السّلام
شهادت امام زین العابدین علیه السّلام بنابرقولی در این روز در سال 94 ه’ در سن 57 سالگی واقع شده است
(توضیح المقاصد: ص 3)
و قول دیگر 25 محرم است که خواهد آمد.
۞ ۞ ۞
#تاریخ_عاشورا
#کانال_تقویم_شیعه
امام سجاد (علیه السلام):
إِنَّ أَهْلَ زَمَانِ غَيْبَتِهِ الْقَائِلُونَ بِإِمَامَتِهِ الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ أَفْضَلُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى ذِكْرُهُ أَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ وَ الْأَفْهَامِ وَ الْمَعْرِفَةِ
مَا صَارَتْ بِهِ الْغَيْبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ وَ جَعَلَهُمْ فِي ذَلِكَ الزَّمَانِ بِمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِينَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ
ص بِالسَّيْفِ أُولَئِكَ الْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِيعَتُنَا صِدْقاً وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِ اللَّهِ سِرّاً
وَ جَهْراً وَ قَالَ ع انْتِظَارُ الْفَرَجِ مِنْ أَعْظَمِ الْفَرَجِ.
مردمانی که در زمان غیبت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه) به سر می برند و معتقد به امامت او و منتظر ظهور وی هستند،
از مردمان همه زمان ها برترند، زیرا خدایی که یادش بزرگ است به آنان خرد و فهم و شناختی ارزانی داشته است
که غیبت امام برای آنان مانند حضور امام است..
بحارالأنوار ج52 ص122
ترسیم و چگونگی دفن شهیدان کربلا
از سید نعمت الله جزایری به نقل از عبدالله اسدی روایتی در مورد دفن شهدای کربلا نقل شده که خلاصه آن را در اینجا می آوریم.
هنگامی که امام حسین علیه السلام و یارانش به شهادت رسیدند عمر سعد بر کشته های سپاه خود نماز خواند و آنها را به خاک سپرد و پیکرهای پاک شهیدان را همان گونه که به شهادت رسیده بودند روی خاک ها گذاشت و سپس اهلبیت امام حسین علیه السلام را به عنوان اسیر به سوی کوفه حرکت داد.
نزدیک نهر علقمه طابقه بنی اسد (در روستائی) زندگی می کردند زنان بنی اسد به قتلگاه آمدند و بدنهای پاره پاره شهداء را دیدند که گوئی تازه شهید شده بودند خون تازه از پیکر مطهر آنها بیرون می آمد بسیار تعجب کردند نزد مردان خود رفته و آنچه دیده بودند بازگو نمودند سپس به آنها گفتند: شما در پیشگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرمومنان علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها چه عذری دارید که فرزندان آنها را یاری نکردید و از حریم آنها با نیزه یا شمشیر یا تیر دفاع ننمودید؟
مردان بنی اسد گفتند: ما از بنی امیه می ترسیم ولی چه کنیم اکنون پشیمانیم که چرا از آل رسول حمایت ننمودیم.
زنها گفتند: اکنون که از سعادت حمایت از آل رسول صلی الله علیه و آله محروم شدید برخیزید بروید و این پیکرهای پاک را دفن کنید تا لااقل ننگ یاری نکردن از آل رسول صلی الله علیه و آله از شما برطرف گردد.
مردان بنی اسدگفتند: ما این پیشنهاد را می پذیریم برخاستند و به بیل و کلنگ به سوی قتلگاه روانه شدند نخست تصمیم داشتند پیکر مطهر امام حسین علیه السلام را دفن نمایند ولی پیکر او و سایر شهدا را که سر در بدن نداشتند نشناختند حیران بودند که چه کنند ناگاه دیدند سوار ناشناسی نزد آنها آمد و به آنها گفت: برای چه اینجا آمده اید گفتند: برای دفن این اجساد مطهر آمده ایم ولی بدنها را نمی شناسیم.
همینکه آن سوار (که امام سجاد علیه السلام بود) این جمله را شنید با صدای بلند گریه کرد و فریاد زد
وا اَباهُ وا اَبا عَبدِاللهِ لَیتَکَ حاضِراَ وَ تَرانی اَسیراً ذَلیلاً
آه پدرم آه ای ابا عبدالله ای کاش در اینجا حاضر بودی و می دیدی که مرا اسیر و خوار نمودند.
که ناگه از طرف قبله همچو باد صبا * سوار مهر لقائی بدور شد پیدا
به سر عمامه سبزی و لیک ژولیده * بسان چشم غزالان سیاه پوشیده
به عکس حضرت یعقوب ناله سر می کرد *** که او پسر پسر و این پدر پدر می کرد
سپس به آنها فرمود: من شما را راهنمائی می کنم از اسب پیاده شد و کنار پیکرهای پاره پاره عبور می کرد ناگهان نگاهش به جسد مطهر حسین علیه السلام افتاد آن را در آغوش گرفت و با چشمی گریان و حالی غمبار گفت:
یا اَبَتاهُ! بِقَتلِکَ قَرَّت عُیُونُ الشّامِّیینَ، یا اَبَتاهُ بِقَتلِکَ فَرِحَت بَنُو اُمَیَّهَ، یا اَبَتاهُ بَعدَکَ طالَ حُزنُنا
ای بابا! با کشته شدن تو چشم مردم شام روشن شده و بنی امیه شاد شدند ای بابا بعد از تو غم و اندوه ما بسیار طولانی خواهد بود.
سپس اندکی به کنار پیکر آن حضرت رفت و اندکی خاک آنجا را برداشت قبر آماده ای پیدا شد خودش بدن پاره پاره پدر را در میان آن قبر گذاشت.(1)
سپس بیرون آمد و همه پیکرهای شهیدان را معرفی کرد و به کمک بنی اسد به خاک سپردند.
1- در بعضی روایات آمده: امام سجاد علیه السلام از بنی اسد حصیری طلبید اعضاء پدر را در میان حصیر گذاشت و خواست در میان قبر بگذارد دو دست شبیه دستهای رسول خدا صلی الله علیه و آله پیدا شد و آن بدن را گرفت و در قبر گذاشت.
(کبریت الاحمر)
سوگنامه آل محمد، اشتهاردی
13 محرم الحرام :
1 - اسرای اهل بیت علیه السّلام در مجلس ابن زیاد
پس از آنکه اسرا و سرهای مقدس شهدا را در کوفه گردانیدند، ابن زیاد در کاخ خود نشست و دستور داد سر مطهر امام حسین علیه السّلام را در برابرش گذاشتند. آنگاه زنان و کودکان آن حضرت را به همراه امام سجّاد علیه السّلام در حالیکه به طناب بسته بودند وارد مجلس نموده، در برابر تخت آن ملعون ایستاده نگه داشتند. در این حال درباریان آن ملعون به تماشا ایستاده بودند.
(الوقایع و الحوادث: ج 4، ص 63. وقایع الایّام: تتمه محرم، ص 256)
۞ ۞ ۞
2 - اسرای اهل بیت علیه السّلام در زندان کوفه
پس از مجلس شوم ابن زیاد، اهل بیت علیهم السّلام را با غل و زنجیر وارد زندان کوفه نمودند.
(الوقایع و الحوادث: ج محرم ص 94. وقایع الایّام: تتمه محرم، ص 263)
۞ ۞ ۞
3 - خبر شهادت امام حسین علیه السّلام در مدینه و شام
ابن زیاد به مدینه و شام نامه نوشت و خبر شهادت امام حسین علیه السّلام را منتشر ساخت.
(الوقایع و الحوادث: ج محرم، ص 96. وقایع الایّام: تتمه محرم، ص 263)
۞ ۞ ۞
#امام_حسین
#تقویم_شیعه
#تاریخ_کربلا
#روز_سیزدهم_محرم
15 محرم الحرام :
فرستادن سرهای مطهر شهدا به سوی شام
بنابر بعضی اقوال، در این روز سرهای مطهر اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام را به سوی شام حرکت دادند.
(وقایع الایّام: تتمه محرم، ص 281)
البته بعداً اهل بیت علیهم السّلام سرهای مطهر را به بدنها ملحق کردند.
۞ ۞ ۞
#تاریخ_عاشورا
#کانال_تقویم_شیعه
19 محرم الحرام :
حرکت کاروان کربلا به سوی شام:
در این روز اهل بیت سیّد الشّهداء علیه السّلام را از کوفه به سوی شام حرکت دادند.
(الوقایع و الحوادث: ج 4، ص 114)
زنهای غیر هاشمیه از انصار امام حسین علیه السّلام که در کربلا اسیر شدند با شفاعت اقوام و قبایلشان نزد ابن زیاد از قید اسیری خلاص شدند، و فقط زنهای هاشمیات برای اسارت به شام برده شدند.
(ابصار العین فی انصار الحسین علیه السّلام: ص 133)
۞ ۞ ۞
#تاریخ_عاشورا
#کانال_تقویم_شیعه
20 محرم الحرام :
دفن بدن جون در کربلا
بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعی از بنی اسد بدن شریف جون غلام ابی ذر غفاری را پیدا کردند در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند.
(منتخب التواریخ: ص 311)
جون کسی بود که امیر المؤمنین علیه السّلام او را به 150 دینار خرید و به ابوذر بخشید. هنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیر المؤمنین علیه السّلام بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی علیه السّلام و سپس به خدمت امام حسین علیه السّلام رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.
هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدّت گرفت او خدمت امام حسین علیه السّلام آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست. حضرت فرمودند: در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی! اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز .
جون خود را بر قدمهای مبارک امام حسین علیه السّلام انداخت و بوسید و گفت: ای پسر رسول خدا، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه لیس شما بودم، و حال که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟
جون با خود فکر کرد: من کجا و این خاندان کجا؟ لذا عرضه داشت: آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا اباعبداللَّه، لطف فرموده مرا بهشتی نمائید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و روسفید شوم. نه آقای من، از شما جدا نمی شوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد. جون می گفت و گریه می کرد به حدّی که امام حسین علیه السّلام گریستند و اجازه دادند.
با آنکه جون پیرمردی 90 ساله بود، ولی بچه ها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمه ها برای خداحافظی و طلب حلالیّت آمد، که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هریک را به زبانی ساکت کرد و به خیمه ها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم ناپاک کرد. او جنگ نمایانی کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخمهای فراوانی به او وارد کردند. هنگامی که روی زمین افتاد، امام حسین علیه السّلام سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشید و فرمود: «اللهم بیّض وجهه و طیّب ریحه و احشره مع محمد و آل محمد علیهم السّلام: بار الها رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهم السّلام محشورش نما.
از برکت دعای حضرت روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. چنانکه وقتی بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منّور و بویش معطر بود.
(وسیله الدارین فی انصار الحسین علیه السّلام: ص 115)
۞ ۞ ۞
#تاریخ_عاشورا
#کانال_تقویم_شیعه
از مصائب راه شام:
سر مقدس حسين عليه السلام در دير راهب
كاروان همراه اسيران به سوي شام حركت مي كرد در مسير راه به دير راهب عبادتگاه روحاني بلند پايه مسيحيان رسيدند مامورين در كنار آن دير براي رفع خستگي و خوردن غذا توقف نمودند سرمقدس امام حسين عليه السلام روي نيزه بود و گروهي نگهبان از آن نگهباني مي كردند مامورين و نگهبانان سفره غذا را انداختند مشغول خوردن غذا شدند ناگاه ديدند دستي پيدا شد و بر صفحه ديوار دير راهب چنين نوشت:
اترجوا امه قتلت حسينا*** شفاعه جده يوم الحساب
آيا آن امتي كه حسين عليه السلام را كشتند اميد به شفاعت جدش در روز قيامت دارند؟
يكي از آنها نقل مي كند: با ديدن اين منظره وحشت زده شديم يكي از ما برخاست تا آن دست را بگيرد ولي آن ناپديد شد.
بار ديگر مشغول خوردن غذا شديم باز ديديم همان دست آشكار شد و اين شعر را در صفحه ديوار نوشت :
فلا والله ليس لهم شفيع *و هم يوم القيامه في العذاب
نه به خدا سوگند براي قاتلان حسين عليه السلام شفيعي نخواهد بود و كسي از آنها شفاعت نكند و آنها در روز قيامت در عذاب هستند.
باز همراهان ما برخاستند تا آن دست را بگيرند بار ديگر آن دست ناپديد شد آنها بازگشتند و به خوردن غذا مشغول گشتند باز ديدند همان دست ظاهر شد و اين شعر را در صفحه ديوار نوشت:
و قد قتلوا الحسين بحكم جور* و خالف حكمهم حكم الكتاب
انها حسين عليه السلام را از روي ظلم و ستم كشتند و بر خلاف حكم قرآن رفتار نمودند.
ناگزير دشمنان از غذا دست كشيدند در اين هنگام راهب مسيحي از ميان دير نگاه كرد ديد از بالاي سر مقدس حسين عليه السلام نوري به آسمان كشيده شده و نگهباناني كنار آن سر هشتند راهب از آنان پرسيد: از كجا آمده ايد؟
آنها گفتند: از عراق پس از جنگ با حسين عليه السلام مي آئيم.
و طبق روايت ديگر نگهبانان سر مقدس امام را روي نيزه بلند در يك جانب دير راهب نهاده بودند (و به زمين نصب كرده بودند) وقتي كه آخرهاي شب شد راهب زمزمه اي مانند زمزمه رعد و تبسيح و ذكرالهي از آن سر شنيد نگاه كرد ديد از ناحيه آن سر تا پيشاني آسمان نوري كشيده شده است ناگاه ديد دري از آسمان گشوده شد فرشتگان دسته دسته از آن در فرود مي آمدند و
مي گفتند:
السلام عليك يا ابا عبدالله السلام عليك يابن رسول الله
راهب با ديدن اين مناظر سخت وحشت زده شد و بي تابي نمود و به نگهبانان گفت: همراه شما چه كسي است؟
آنها گفتند: سر يك نفر خارجي است كه به سرزمين عراق آمد و خروج كرد و عبيدالله بن زياد او را كشت.
راهب گفت: اسم او چيست؟
گفتند: حسين بن علي عليه السلام نام دارد.
راهب گفت: حسين پسر فاطمه دختر پيامبرتان؟
گفتند: آري
راهب گفت: واي بر شما سوگند به خدا اگر عيسي بن مريم داراي پسر بود ما آن را با حدقه چشم هاي خود نگه مي داشتيم ولي شما پسر دختر پيامبرتان را مي كشيد سپس گفت: من حاجت و تقاضائي از شما دارم.
آنها گفتند: آن تقاضا چيست؟
راهب گفت: در نزد من ده هزار دينار پول هست كه از پدرانم به ارث برده ام آن را از من بگيريد و اين سر مقدس را تا هنگامي كه از اينجا كوچ مي كنيد به من بسپاريد و هنگام كوچ به شما تحويل مي دهم. آنها به رئيس خود گفتند رئيس موافقت كرد آنها از راهب آن پول را گرفتند و سر مطهر را تحويل او دادند.
راهب آن سر را گرفت و نشست و پاكيزه كرد و با عطريات خوشبو نمود سپس آن را در پارچه حريري نهاد و بر دامنش گذارد و همچنان تا صبح گريه و نوحه مي كرد.
تا اينكه نگهبانان سر را از او مطالبه كردند او خطاب به سر گفت: اي سر! سوگند به خدا من اكنون غير خودم را نمي توانم حفظ كنم در محضر جدت محمد صلي الله عليه و آله گواه باش كه من گواهي مي دهم كه معبودي جز خداي يكتا نيست و محمد صلي الله عليه و آله بنده و رسول خدا است در پيشگاه تو قبول اسلام كردم و من غلام تو هستم.
سپس راهب به آنها گفت: به رئيس خود بگوييد اينجا بيايد تا من دو كلمه با او حرف دارم به او بگويم.
آنها به رئيس خود گفتند او به حضور راهب آمد راهب به او سفارش كرد كه اين سر مقدس را از صندوق بيرون نياورد تا بي احترامي به آن نشود ولي او نصيحت عابد را گوش نكرد.
اقتباس از معالي السبطين ج2 ص 125 تا 127
از كربلا به شام چو پيمود مرحله * آن كاروان بي كس و بي زاد و راحله
زان كشتگان چو مرحله اي مي شدند دور * دوري ز صبر بود به هفتاد مرحله
تا شام در مقابل زينب سر حسين * كرده است مهر و ماه تو گوئي مقابله
گفتي فراز نيزه سر آن بزرگوار * نام خداي بود پس از مد بسمله
زان ناكسان هر آنچه به آن بي كسان رسيد*** با هيچ كافري نكند اين معامله .
از وصال شيرازي
«کانال تقویم شیعه »
بانشر معارف اسلامی علوی، مبلغ تشیع باشیم
https://eitaa.com/taqvim_shiaa
۲۵محرم الحرام
شهادت امام سجاد علیه السلام:
تصمیم یزید بر قتل امام علیه السلام
پس از واقعهی کربلا، یزید تصمیم گرفت امام سجاد علیه السلام را نیز از میان بردارد. به همین دلیل در ملاقاتهایی که در کاخ خود با او و سایر اسرا داشت، منتظر بود از او حرفی بشنود که بهانهای برای قتلش باشد.
یک روز امام را به کاخ خود فرا خواند و از او سوالی پرسید. امام در حالی که تسبیح کوچکی را در دستش میگرداند، به او پاسخ داد.
یزید گفت:« چگونه جرأت میکنی موقع حرفزدن با من تسبیح بگردانی؟»
امام فرمود:« پدرم از قول جدم فرمود هر کس بعد از نماز صبح، بیاینکه با کسی سخن بگوید، تسبیح در دست بگیرد و بگوید:« اللهم انی اصبحت و اسبحّک و امجدک و احمدک و اُهللک بعدد ما ادیر به سبحتی» سپس تسبیح در دست، هر چه میخواهد بگوید، تا وقتی به بستر میرود، برایش ثواب ذکر گفتن منظور میشود. پس هر گاه به بستر رفت، باز همین دعا را بخواند و تسبیح را زیر بالش خود بگذارد، تا موقع برخاستن از خواب نیز برای او ثواب ذکر خدا منظور میشود. من هم به جدّم اقتدا میکنم.»
یزید گفت:« با هیچ کدام از شماها سخنی نگفتم، مگر اینکه جواب درستی به من میدهید.» پس به او هدایایی داد و دستور داد امام را آزاد کنند.
در روایت دیگری نیز چنینی آمده است: بعد از خطبهی حضرت زینب سلام الله علیها که سبب رسوایی یزید شد، او از شامیان نظر خواست که « با این اسیران چه کنم؟» شامیان در پاسخ گفتند: «آنها را از دم شمشیر بگذران ».
یکی از انصار به نام « لقمان بن بشیر » گفت: « ببین اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود با آنان چه میکرد؛ تو نیز همان طور رفتار کن.»
امام باقر علیه السلام نیز که در مجلس حضور داشت، سخنان قاطعی گفت که یزید را از قتل اسرا منصرف کرد. یزید سر بر زیر انداخت و سپس دستور داد آنان را از مجلس بیرون ببرند.
در روایتی نیز امام سجاد علیه السلام به « منهال » فرمودند: « هیچ بار نشد که یزید ما را احضار کند و ما گمان نکنیم که میخواهد ما را بکشد.» به هر حال با توجه به شواهد متعدد تاریخی، یزید بارها تصمیم قطعی به قتل امام سجاد و همراهان ایشان داشته ولی خداوند هر بار آنها را نجات داده است.
زمان شهادت امام سجاد علیه السلام
همان طور که در روز تولد حضرت زین العابدین علیه السلام در بین مورّخین اختلاف است، در روز و سال شهادت او نیز اختلاف وجود دارد. دامنه این اختلاف از سال 92 هجری تا سال 100 هجری است، اما آنچه از همه مشهورتر است، یکی سال 94 هجری است که آن را به مناسبت ارتحال فقهای بیشماری از اهل مدینه، « سنه الفقهاء » نامیده اند و دیگری سال 95 هجری.
« حسین » فرزند امام علی بن الحسین علیه السلام وفات پدر خود را در سال 94 اعلام کرده است و بر این اساس بزرگانی نظیر شیخ مفید و شیخ طوسی و محقق اربلی و ابن اثیر نیز همین نظر را داشته اند.
اما بر اساس روایتی که ابوبصیر از امام جعفر صادق علیه السلام نقل کرده است، امام فرموده است: حضرت علی بن الحسین علیه السلام در حالیکه 57 ساله بودند از دنیا رفت و این واقعه در سال 95 هجری اتفاق افتاد.
بحارالانوار جلد ۴۵
قاتلین آن حضرت
امام زين العابدين عليه السلام در سن 57 سالگي با زهري كه وليد بن عبدالملك يا هشام لعنهما الله به آن حضرت دادند به شهادت رسيدند. اين در حالي بود كه 34 يا 35 سال بعد از واقعه كربلا در مصائب جان گداز شهادت پدر و برادران و عمو و بستگان و اسارت عمهها و خواهرانش، گريان بودند.
امام باقر عليه السلام آن حضرت را تجهيز نمودند و در بقيع كنار قبر عموي مظلومش حضرت مجتبي عليه السلام به خاك سپردند. سال شهادت آن حضرت را به خاطر كثرت فوت فقهاء و علماء «سنة الفقهاء» گفتند.
در شهادت آن حضرت اقوال ديگري نيز وجود دارد: 12 محرم، 18 محرم، 19 محرم، 2 صفر.
(منتهي الامال: ج 2، ص 37. الوقايع و الحوادث: ج 4،)
«کانال تقویم شیعه »
بانشر معارف اسلامی علوی، مبلغ تشییع باشیم
https://eitaa.com/taqvim_shiaa
خراشهاي بدن امام سجاد (ع)
هنگامي كه امام سجاد (ع) از دنيا رفت، مردم مدينه فهميدند كه آن حضرت به صد خانواده، غذا مي رسانده است.
جمعي از فقراي مردم مدينه نمي دانستند كه معاش آنها از كجا تأمين مي شود، وقتي كه امام سجاد (ع) از دنيا رفت، دريافتند كه او بود شبانه به طور ناشناس غذاي آنها را به دوش خود حمل كرده و به آنها مي رسانيد، هنگام غسل جنازة آن حضرت، خراشهائي در بدن او ديدند كه آثار انبانها و بارهاي غذا و طعام بود كه شبها براي فقراء حمل مي كرد. «كشف الغمه ج2»
بعضي نقل كرده اند: امام باقر (ع) پس از غسل، گرية سختي كرد، بعضي از اصحاب او را دلداري مي دادند، فرمود: هنگام غسل، آثار غل جامعه را در بدن نازنين پدرم ديدم بياد مصائب آن حضرت هنگام اسارت شدم....
(سوگنامه آل محمد،،اشتهاردی)
«کانال تقویم شیعه »
بانشر معارف اسلامی علوی، مبلغ تشیع باشیم
https://eitaa.com/taqvim_shiaa
26 محرم الحرام :
شهادت علی بن الحسین المثلث
در سال 146 ه’ علی بن حسن بن حسن بن حسن بن علی علیه السّلام، در سن 45 سالگی در زندان منصور که شب و روز در آن تشخیص داده نمی شد در حال سجده و در حالیکه غل و زنجیر بر دست و پایش بود، به شهادت رسید.
(الوقایع و الحوادث: ج 4، ص 289. منتهی الامال: ج 1، ص 259 - 260)
۞ ۞ ۞
31.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نظر پروفسور الکساندر دوگین درباره پیادهروی اربعین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روح ملکوتی آیتالله ناصری به ملکوت اعلی پیوست
🖤🖤🖤
آیتالله محمدعلی ناصری (۱۳۰۹ - ش) مجتهد، استاد اخلاق، عاشق و شیفته امام زمان(عج) است که حوزه علمیه حضرت ولی عصر علیهالسلام و تعدادی از مراکز دینی -فرهنگی تحت اشرافش بود؛ وی سالیان متمادی در مسجد کمرزرین اصفهان به سخنرانی و اشاعه محبت اهل بیت و تلاش برای آشنایی هرچه بیشتر مردم با امام زمان(عج) مشغول بود.
پدر این عالم برجسته، محمّدباقر ناصری دولت آبادی، از علمای معاصر اصفهان بود که در سال ۱۲۷۰ شمسی در دولت آباد اصفهان متولّد شده و در ۳۰ سالگی تحصیلات علوم دینی را در اصفهان آغاز کرد؛ او پس از تحصیل مقدمات، به امر مرحوم شیخ محمّدحسن عالم نجفآبادی به نجف اشرف مهاجرت و نزد اساتید عالیقدر آنجا کسب فیض کرد؛ آنگاه به اصفهان بازگشت و از محضر عالم ربّانی حاج آقا رحیم ارباب بهره گرفت؛ وی سرانجام در سال ۱۳۶۱ ش وفات یافته و در مزار امامزاده محمود دولتآباد مدفون شد.
شیخ محمد نیز راه پدر در تحصیل علوم حوزوی را در پیش گرفت؛ وی تحصیلات خود را ابتدا در دولتآباد آغاز کرد و سپس در حوزه علمیه اصفهان ادامه داد؛ در ۱۴ سالگی با مهاجرت پدرش به نجف اشرف راهی نجف شد
این عالم برجسته در دوران حضور خود در نجف، بخشی از علوم ادبی، دینی و فقهی را از نزد عالمانی همچون ملا عبدالله، مرحوم آیتالله مدرس افغانی، آیتالله مجتبی لنکرانی، سید ابوالقاسم خویی و امام خمینی(ره) فراگرفت.
29 محرم الحرام :
رسیدن کاروان اسرا به شام
در این روز اسرای اهل بیت علیهم السلام به حوالی شام رسیدند.
ابراهیم بن طلحه بن عبداللَّه جلو آمد و به امام زین العابدین علیه السّلام نزدیک شد، و کینه هائی که از جراحت شمشیرهای جنگ جمل در سینه ذخیره کرده بود ظاهر ساخت و به حضرت گفت: دیدی غلبه با کیست ؟حضرت فرمود: اگر می خواهی بدانی غالب کیست صبر کن تا هنگام نماز اذان و اقامه بگو، آن وقت می دانی آوازه چه کسی تا قیامت باقی است.
(قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص 336)
۞ ۞ ۞
اول ماه صفر
اعمال مشترک اول هر ماه در ابتدای ماه صفر نیز قابل توجه است از جمله:
دعا
در زمان دیدن هلال خواندن دعای هلال وارد شده است. حداقل آن است که سه مرتبه بگوید: اللّهُ اَکْبَر و سه مرتبه لا إلهَ الَّا الْلّه و سپس بگوید: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی أذْهَبَ شَهْرَ کَذا وَ جاءَ بِشَهْرِ کَذا.
بهترین دعای زمان رؤیت هلال، دعای چهل و سوم صحیفه سجادیه است.
قرآن
خواندن هفت مرتبه سوره «حمد».
روزه
از أموری که بر آن تأکید شده، سه روز روزه گرفتن در هر ماه است. مرحوم علامه مجلسی در زادالمعاد میگوید: مطابق مشهور، این سه روز، پنجشنبه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و چهارشنبه اول از دهه وسط ماه است.
نماز
شب اول ماه: دو رکعت نماز بجا آورد، به این نحو که: در هر رکعت پس از سوره حمد سوره انعام را بخواند سپس از خداوند متعال بخواهد که او را از هر ترسی و هر دردی ایمن گرداند.
روز اول ماه: خواندن نماز اول ماه که آن دو رکعت است، در رکعت اول بعد از حمد سی مرتبه سوره توحید و در رکعت دوم بعد از حمد سی مرتبه سوره قدر بخواند و بعد از نماز صدقهای در راه خدا بدهد، هر کس چنین کند، سلامت خود را در آن ماه از خداوند متعال گرفته است.
اعمال مستحبی ماه صفر
درباره اعمال مستحبی که در ماه صفر ذکر شده، اهم آنها خواندن دعا، تلاوت قرآن، اقامه نماز و روزه داری است.
دعای ویژه ماه صفر نیز از محدث بزرگ مرحوم «فیض کاشانی» نقل شده که مستحب است هر روز ۱۰ مرتبه قرائت شود:
یا شَدیدَ الْقُوی وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ.
ای سخت نیرو وای سخت عقوبت!ای عزیز،ای عزیز،ای عزیز! در برابر عظمت تو همه آفریدگانت خوار شدند، پس کفایت کن از من شر خلقت را.ای نیکو ده،ای زیبایی بخش،ای نعمت بخش،ای فزون بخش،ای که معبودی جز تو نیست! منزهی تو و من از ستمکاران هستم. پس دعای او (یونس) را اجابت کردیم و از اندوه نجاتش دادیم و این چنین نجات دهیم مؤمنان را و درود خدا بر محمد و آل پاک و پاکیزه اش
روزی که بنی امیه عید اعلام کرد!
😭😭😭😭😭
بني اميه اول ماه صفر را به خاطر ورود سر مطهر امام حسين عليه السلام به شام عيد قرار دادند.
(قلائد النحور: ج محرم و صفر، ص 341. الوقايع و الحوادث: ج صفر، ص 5. مصباح كفعمي: ج 2، ص 596. تقويم المحسنين: ص 15)
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
همه شهر تزیین شده مردم لباس نو پوشیده وبه هم تبریک میگویند اینها را حاکم وقت به مردم اجبار کرده فردی خبری را با شادی و صدای بلند در سطح شهر جار میزند بشتابید قرار است اسرای خارجی را وارد شهر کنند.
تفصیلی:
ورود اهل بيت عليه السلام به شام
(معالي السبطين: ج 2، ص 140. مستدرك سفينة البحار: ج 6، ص 294)
با رسيدن خبر نزديك شدن اسراي اهل بيت عليهم السلام به دمشق، يزيد دستوراتي صادر كرد:
1 - تاجي جواهر نشان و تختي مرصع به سنگهاي قيمتي آماده كنند.
2 - بزرگان هر صنف با كمك يكديگر شهر را در كمال زيبائي زينت نمايند.
3 - تمام اهل شهر لباسهاي زينتي بپوشند و خود را بيارايند.
4 - همگي در معابر رفت و آمد نموده، به يكديگر تبريك بگويند.
5 - پس از آمادگي كامل با طبل و شيپور به استقبال اسرا بروند.
6 - جارچيان در شهر جار بزنند: سرهاي بريده و اطفال كساني بر شهر وارد ميشوند كه به قصد براندازي حكومت عازم عراق بودهاندولي عامل خليفه يعني ابن زياد آنها را كشته است. هركس خليفه را دوست دارد امروز شادي نمايد.
شاميان پست نيز كوتاهي نكرده بر فراز بامها بيرقهاي رنگارنگ برافراشتند و در هر گذري بساط شراب پهن كردند. نغمه آوازه خوانان بلند بود، و مردم دسته دسته به سوي دروازه كوفه در دمشق ميرفتند و عدهاي از شهر خارج شده بودند. اين در حالي بود كه اهل بيت مصيبت زده و داغدار پيامبر صلي الله عليه و آله را كه جبرئيل امين پاسبان حريم محترمشان بود همراه با نيزه داران تازيانه به دست و بي رحم وارد دروازه ساعات كردند. آن نابخردان پست همينكه جمع نوراني اسرا را ديدند زبان به جسارت گشودند. در آن شهر چه گذشت و با آن بزرگواران چه كردند قلم را ياراي نوشتنش نيست.
(الوقايع و الحوادث: ج 5، ص 30 6. از مدينه تا مدينه: ص 899 896. همچنين اقتباس از ناسخ التواريخ، عوالم العلوم، مهيج الاحزان، رياض المصائب، لهوف، امالي صدوق، الدمعة الساكبة)
«کانال تقویم شیعه »
بانشر معارف اسلامی علوی، مبلغ تشییع باشیم
https://eitaa.com/taqvim_shiaa
پنجم صفر
بنا بر مشهور شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها :
مادر حضرت رقیه(س)
براساس نوشتههای بعضی کتابهای تاریخی، نام مادر حضرت رقیه (علیها سلام)، ام اسحاق است که پیش از همسر امام حسن مجتبی (علیه السلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به وصیت امام حسن (علیه السلام) به عقد امام حسین (علیه السلام) درآمده است. مادر حضرت رقیه (علیهاالسلام) از بانوان بزرگ و با فضیلت اسلام به شمار میآید. بنا به گفته شیخ مفید در کتاب الارشاد، کنیه ایشان بنت طلحه است.
نام مادر حضرت رقیه (علیها سلام) در بعضی کتابها، ام جعفر قضاعیه آمده است،
شهادت غم انگیز حضرت رقیه
شهادت غم انگیز حضرت فاطمه صغری و یا رقیه علیها سلام، دختر امام حسین(ع) چنین است:
عصر روز سه شنبه در خرابه در کنار حضرت زینب(س) نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند.
پرسید: عمه جان! اینان کجا می روند؟
حضرت زینب(س)فرمود: عزیزم این ها به خانه هایشان می روند.
پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد.
بلافاصله پرسید: عمه! پدرم کجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسی از شب گذشت.
ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جویی نمود، به گونه ای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند.
خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سید الشهدا را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سید الشهدا را دید، سر را برداشت و د رآغوش کشید.
بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت:
پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟
پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟
پدر جان «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟
پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟
پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم.
دختر خردسال حسین(ع) آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.
شرح شمع: صفحه 310 - نفس المهموم456 -الدمع الساکه141
بخشی از صحبتهای حضرت رقیه(س)
با سر پدر
یا ابتاه منالذی خضبک بدمائک
(پدر چه کسی محاسنت را با خونت خضاب کرد)
یا ابتاه منالذی قطع وریدک
(چه کسی رگ گردنت را برید)
یا ابتاه لیتنی لک الفدا
(ای پدر کاش من قربانت میشدم)
یا ابتاه لیتنی توسدت التراب و لا اری شیبک مخضباً بدما
(ای پدر کاش خاک مرا در آغوش میکشید تا محاسنت را به خون رنگی نمیدیدم (معالیالسبطین).
غسل و دفن حضرت رقیه
هنگامی که زن غساله بدن حضرت رقیه را غسل میداد، ناگاه دست از غسل کشید و گفت: سرپرست این اسیران کیست؟ زینب(س) فرمود چه میخواهی زن غساله گفت: چرا بدن این طفل کبود است، آیا به بیماری مبتلا بوده است؟ حضرت در پاسخ فرمودند: ای زن او بیمار نبود، این کبودها آثار تازیانه و ضربههای دشمن است
(الوقایع والحوادث ج 5 ص81)
«کانال تقویم شیعه »
بانشر معارف اسلامی علوی، مبلغ تشیع باشیم
https://eitaa.com/taqvim_shiaa
ماجراي نبش قبر حضرت رقيّه(ع) در سال 1242 شمسي
عالم بزرگوار مرحوم آيتالله علامه "ملاّ محمّد هاشم خراساني" * مينويسد: عالم جليل شيخ محمّدعلي شامي كه از جمله علماي نجف اشرف بود به حقير فرمود: جدّ مادري من، جناب آقا سيّد ابراهيم دمشقي كه نَسَبش به سيّد مرتضي علمالهدي منتهي ميشد و سنّ شريفش بيش از 90 سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبي دختر بزرگ ايشان حضرت رقيّه دختر امام حسين عليهالسلام را در خواب ديد كه فرمودند: «به پدرت بگو: به والي بگويد: ميان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّيت است، بيايد قبر و لحد مرا تعمير كند.»
دختر به سيّد عرض كرد، ولي سيّد از ترس اهل تسنّن، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطي سيّد همين خواب را ديد و به پدر گفت، ترتيب اثري نداد. شب سوّم دختر كوچك سيّد همين خواب را ديد و به پدر گفت، باز ترتيب اثري نداد. شب چهارم خود سيّد حضرت رقيّه را در خواب ديد كه به طريق عتاب فرمودند: چرا والي را خبردار نكردي؟!
سيّد بيدار شد، صبح نزد والي شام رفت و خوابش را گفت. والي به علماء و صلحاء شام از شيعه و سنّي امر كرد كه غسل كنند و لباسهاي پاكيزه بپوشند، به دست هر كس قفل ورودي حرم مطهّر باز شد، همان كس برود و قبر مقدّس او را نبش كند، پيکر را بيرون آورد تا قبر را تعمير كنند.
صلحاء و بزرگان از شيعه و سنّي در كمال آداب غسل كردند و لباس پاكيزه پوشيدند، قفل به دست هيچ كس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سيّد، و چون ميان حرم آمدند كلنگ هيچ كدام بر زمين اثر نكرد، مگر به دست سيّد ابراهيم.
حرم را قُرق كردند و لحد را شكافتند. ديدند بدن نازنين حضرت رقيه سلامالله عليها، ميان لحد و كفن صحيح و سالم است اما آب زيادي ميان لحد جمع شده است.
سيّد در قبر رفت، همين كه خشت بالاي سر را برداشت ديدند سيّد افتاد. زير بغلش را گرفتند، هي ميگفت: «اي واي بر من.. واي بر من.. به ما گفته بودند يزيد لعنةالله عليه، زن غسّاله و كفن فرستاده ولي اکنون فهميدم دروغ بوده، چون دختر با پيراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نميكنم، ميترسم بدن را منتقل كنم و ديگر به عنوان "رقيّه بنت الحسين" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.
سيّد بدن شريف را از ميان لحد بيرون آورد و بر روي زانوي خود نهاد و سه روز بدين گونه بالاي زانو خود نگه داشت و گريه ميكرد تا اينكه قبر را تعمير كردند.
وقت نماز كه مي شد سيّد بدن حضرت را بالاي جايي پاكيزه ميگذاشت. پس از فراغ از نماز برميداشت و بر زانو مينهاد، تا اينكه از تعمير قبر و لحد فارغ شدند، سيد بدن را دفن كرد. و از معجزه آن حضرت اين كه سيّد در اين سه روز احتياج به غذا و آب و تجديد وضو پيدا نكرد و چون خواست بدن را دفن كند دعا كرد كه خداوند پسري به او عطا فرمايد. دعاي سيّد به اجابت رسيد و در سن پيري خداوند پسري به او لطف فرمود که نام او را "سيّد مصطفي" گذاشت.
آنگاه والي واقعه را به سلطان عبدالحميد عثماني نوشت؛ او هم توليت زينبيّه و مرقد شريف حضرت رقيّه و امّ كلثوم و سكينه را به سيد ابراهيم واگذار کرد.
اين قضيه در سال 1242 هجري شمسي رخ داده و در کتاب «معالي» هم اين قضيّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است: «فَنزلَ في قبرها و وَضع عليها ثوباً لفَّها فيه و أخْرجها، فإذا هي بنتٌ صغيرةٌ دُونَ البُلوغِ و كانَ متْنُها مجروحةً مِنْ كثرةِ الضَّرب» « آن سيّد جليل وارد قبر شد و پارچه اي بر او پيچيد و او را خارج نمود، دختر كوچكي بود كه هنوز به سن بلوغ نرسيده، و پشت شريفش از زيادي ضربات مجروح بود.»
پس از درگذشت سيّد ابراهيم، توليت آن مشاهد مشرفه به پسرش سيّد مصطفي و بعد از او به فرزندش سيّد عبّاس رسيد.
فرزندان سيّد ابراهيم دمشقي معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه هستند به گونهاي که هر گاه دست خود را به موضع دردناک بيماري بگذارند فوري آرام ميشود و اين اثر را از جدّ بزرگ خود به ارث بردهاند که اين خاصيت، ناشي از نگهداري بدن شريف آن مظلومه به مدت سه شبانهروز است
«کانال تقویم شیعه »
بانشر معارف اسلامی علوی، مبلغ تشیع باشیم
https://eitaa.com/taqvim_shiaa