eitaa logo
طرائف
5.6هزار دنبال‌کننده
107 عکس
123 ویدیو
17 فایل
ارتباط با ادمین @mh_vakili
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️استاد وکیلی؛معرفت شناسی(5) ℹ️استثنائات لذت طلبی انسانℹ️ فطرت حکم میکند که تمام رفتارهای اختیاری انســان ها، بر اساس لذت طلبی است. البته برخی دو استثنا قید کردهاند: 1⃣.گاهــی برخــی از افعــال انســان بر اســاس عشــق اســت. اما این محــل اختــلاف اســت که آیــا انســان میتواند فعلــی را صرفــا به خاطرعشق انجام دهد یا خیر. 2⃣ .انسان ا گر در مقام فنا باشد، افعالش بر اساس تصدیق به فایده نیســت و از ناحیــه {مفنــی فیــه}می جوشــد، پس لذت طلــب و خود خواه نیســت. 📚کتاب معلم/معرفت شناسی/صفحه ۲۹ https://eitaa.com/taraef110
✔️استاد وکیلی؛معرفت شناسی(6) ⬇️لذت حسی و غیرحسی⬇️ اولاً باید دقت داشــته باشــیم که لذت، فقط شــامل لذات حسی نمیشــود. متأســفانه در چنــد دهۀ اخیــر در اثر ترجمۀ متــون غربی در کشور ما، اصطلاح جدیدی متولد شده که لذت را فقط به لذتهای حســی اطــلاق میکنــد، ولــی در میراث فلســفی ما اینگونه نیســت و لذت اعم از لذت حســی و لذت عقلی (غیرحســی)است. در متون اسـلـامی نیــز واژۀ لــذت معنایی کامـلـا عام دارد.و بــه همین جهت در روایــات مــا صحبت از لذت عبادت، لــذت محبت خداوند و لذت معرفت شده است. 📚معرفت شناسی/ص ۳۱ و ۳۲ https://eitaa.com/taraef110
✔️استاد وکیلی؛معرفت شناسی(7) ⬇️لذت برآیندی⬇️ وقتــی از لــذت صحبــت میشــود، همــواره و در تمــام زمینه هــای فکــری، منظــور لذت برآیندی اســت. انســان وقتــی میخواهد کاری انجــام دهــد، تمــام ابعــاد و جوانب را بررســی کرده و جهات حســی و عقلــی، فعلــی و آینــده و عاجل و آجــل را در نظر میگیرد تــا اگر برآیند آن، لذت آفریــن بــود،آن کار را انجام دهد اما مثلا اگر در حال حاضر لذت حسی داشت ولی همراه با دردها و رنجهای روحی بود یا اینکه ً لذت موقت و فعلی داشــت، اما منجر به درد و رنج در آینده می شــد (حــال چــه در آیندۀ دنیا و چه در آینــدۀ عقبی و عوالم دیگر)؛ طبیعتاانسان به سمت آن حرکت نمیکند. بنابرایــن منظــور از لــذت، لــذت برآینــدی اســت. انســان وقتــی نســبت بــه چیزی، انگیــزه و تمایل پیــدا میکند که واقعــاً در مجموع محاســبات خــود تصدیــق کنــد کــه ایــن کار همــراه با لــذت و کیف اســت و پــس از این تصدیق اســت که به دنبال آن عمــل میرود. این محاســبه، یک محاسبۀ کاملاً فطری اســت و همۀ انسانها از همین الگو در زندگی اســتفاده میکنند. از این رو ا گر اســتاد بخواهد شاگرد را بــه انجــام کاری تشــویق کــرده و در او انگیزه ایجاد کنــد، ابتدا باید به او نشــان دهد که انجام این کار برایش ســودمند بوده و دارای لذت برآیندی است تا انگیزه خودبه خود در شاگرد متولد شود. 📚معرفت شناسی/ص ۳۳ و ۳۴ https://eitaa.com/taraef110
🔸استاد وکیلی؛معرفت شناسی(8) 🔵لذت برآیندی برتر🔵 در این مبحث، منظور از لذت، لذت برآیندی برتر اســت. زیرا در بســیاری از مواقــع، کاری لــذت دارد، امــا کار لذت بخش تــری هم در کنــار آن وجــود دارد. در حقیقــت موضــوع عقل عملی انســان،《لذت برآینــدی برتــر》اســت. یعنی عقــل عملی به مــا میگوید هــر کاری که برآینــد آثــارش لذیذتــر بــود، آن کار را باید انجــام داد. به تعبیــری گزارۀ مبدأ و مبنای عقل عملی، همین گزارۀ لذت برآیندی برتر است. تمام سلســله بایدهای اخلاقی و رفتاری انسان به همین گزاره برمیگردد و انســان ناخــودآ گاه تصدیــق میکند که 《هر عملی کــه مجموع آثار آن نسبت به دیگر چیزها، الذّ بود؛ باید آن را انجام داد》. پس مادر کل دستگاه اخلاق و رابط بین 《هستها و نیستها》 با 《بایدها و نبایدها》 همین یک جمله است: 《هرچه لذت برتر برآیندی است باید》؛هنر دانش اخالق این است که برای این کبری، صغری بیابد و بتواند اثبات کند که چه چیزی لذت برتر برآیندی است. ✔️مدل تصمیم گیری بــا توجــه بــه آنچــه گفتــه شــد روشــن اســت کــه انســان در هنگام تصمیم گیــری، همیشــه دو مرحلــه را طــی میکند: ابتــدا بین مجموع آثار، برآیند میگیرد و سپس تمام این برآیندها را با برآیند دیگر رفتارها مقایسه میکند تا ببیند که در مجموع کدامیک لذت و نفع و خوشی بیشتری دارد و در نهایت بر اساس همان رفتار میکند. https://eitaa.com/taraef110
✔️استاد وکیلی؛معرفت شناسی(9) ‼️لذت طلبی در ریاضت کشی‼️ اگــر دقــت کنیــم حتــی در مــواردی کــه انســان ســعی میکنــد کار پرمشــقّتی را انتخــاب کــرده و بــه خــودش ســختی بدهــد، بــاز هم ناخــودآ گاه در حــال لذت طلبــی اســت. مثــالا افــرادی کــه ریاضــت شــرعی میکشــند، در حقیقت پشــت صحنۀ این ریاضت، آن است کــه در حــال حاضر ســختی های عاجل و فعلی را تحمــل کنند،تا به خوشــی های آینده برســند. کســانی هم که ریاضت های غیرشرعی را تمریــن میکننــد، در حقیقت در نهان ذهنشــان اینچنین اســت که ریاضتهــا را تحمــل کنند تا قدرت، اراده و علــم خاصی پیدا کنند و بتواننــد از داشــتن علــم غیــب یــا قــدرت غیرطبیعــی لــذت ببرنــد. پــس نهایــت تمام افعال انســان، همان معادلۀ بین لذت و اَلَم است و طبیعــی اســت کــه گاهــی نتیجــۀ معادلــه ایــن باشــد که شــخص، سختی هایی را تحمل کند تا به لذت برسد. اگــر لــذت تــرک لــذت بدانــی دگر لذت نفس، لــذت نخوانی 📚معرفت شناسی ص ۳۵ https://eitaa.com/taraef110
⭕️استاد وکیلی؛معرفت شناسی(10) ‼️ایثار و لذت طلبی ‼️ بــر اســاس همیــن لذت گرایــی اســت کــه مرحــوم علامــه طباطبایــی میفرماینــد: حتی در مواردی که انســان ایثار میکند نیــز درصــدد لــذت اســت. زیرا درســت اســت کــه انســان در ظاهر ازحــق خودش میگذرد و به دیگران میبخشــد، اما در حقیقت از حق خــودش میزند تا به یک شــیء برتر برســد. مؤمنی کــه دنیایش را ایثار میکنــد در حقیقــت میخواهــد با ایــن ایثار، به آخرت برســد و بدون درنظرگرفتــن عقبــی و آخــرت، ایثار گردن تنهایی،قطعــا عملی عاقلانه و خردمندانه نیست. https://eitaa.com/taraef110
⭕️استاد وکیلی:معرفت شناسی(11) ⁉️لذت موهوم‼️ حضــرت علامه میفرمایند کســانی مانند کمونیســتها که به جهان آخرت اعتقاد ندارند، ایثار و شــهادت آنها هم فقط ناشــی از لذت توهمی و تخیلی است؛ چون از دید ایشان، پس از مرگ کسی نیست که بخواهد این لذت را بچشد. ًحتی اگر فرضا مدرکی پس از مرگ وجود داشــت، بــاز هم چیزهایی کــه میتواند در ذهن انســان مادی، انگیزه هایی برای ایثار جان باشــد (از قبیل شــهرت و پرآوازه شدن نام پــس از مــرگ و افتخار فرزنــدان و...)، تماما لذت هایی هستند که با اصلِ وجــود، برابری نکــرده و در فرآیند لذت برآینــدی، عقل را قانع به ایثار جان نخواهند کرد. بنابرایــن شــهادت (به معنــای عرفــی و نــه حقیقــی آن) در فضای کمونیستی یا صرفا برخاســته از عاطفه و انفعال بــوده و یا عقل، براساس یک توهم، به آن حکم کرده است و گرنه عقل خالص هیچگاه بــه آن رأی نخواهــد داد؛ زیــرا عقل انســان فقط و فقــط به دنبال لذت است و جز لذت طلبی، هیچ امر دیگری را تقاضا نمیکند. پس دانســتیم که لذت طلبی، در فضای ایثار، ریاضت و سختی وجــود دارد و انگیــزۀ تمــام افعــال اختیــاری انســان را در بــر میگیــرد. همچنین بر اســاس همین لذت طلبی، اسلــام حکم میکند که ایثار در امور آخرتی ً مثلا جایز نیست که شخصی در مجلس گناهــی شــرکت کند تا بــرادر دینی خودش را نجات دهــد، زیرا برآیندایثــار در امــور آخرتی ضرر و رنج اســت و در نتیجه، کاری غیرعاقلانه بــوده و اسلــام کار غیرعاقالنــه را تأییــد نمیکنــد. چرا کــه انســان در قبــال کاری کــه انجام میدهد بــه لذت برتر نمیرســد؛ بلکه در قبال ایــن ایثــار، آخــرت خــود را هم از دســت خواهد داد. بــه همین جهت حضدت امیرالمومنین می فرمایند:  وَ إِنِّي لَعَالِمٌ بِمَا يُصْلِحُكُمْ وَ يُقِيمُ أَوَدَكُمْ وَ لَكِنِّي لَا أَرَى إِصْلَاحَكُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِي 📚معرفت شناسی/ص۳۶و۳۷ https://eitaa.com/taraef110
⭕️استاد وکیلی؛معرفت شناسی(12) ✅اصل استخدام مرحوم علامه طباطبایی بر اساس همین اصل، اصل دیگری را در مباحث اجتماعی به نام {نظریۀ اســتخدام} تأسیس فرموده اند. ایشــان معتقدند انســانها ذاتــا با یکدیگــر همگرا نیســتند، بلکه ذاتاِ مســتخدم هستند. فطرت هر انســانی اینگونه است که میخواهد از منافع دیگران به نفع خود استفاده کند. انسان اگر زور و قدرت داشته باشــد، دوســت دارد بر همۀ افراد غلبه داشته و آنها را خادم خود قرار دهد و چون این اقتدار را ندارد به حســب ضرورت مجبور به تعاون با دیگران میشود؛ چراکه میبیندنفع وی، در نفع دیگران است. ایشــان میفرمایند: {الانســان مدنــی باالضطرار و الطبع}اســت؛ یعنــی چنین نیســت کــه مدنیــت مقتضای اولیــۀ طبع انســان بوده و اقتضای مدنیت در سرشــت وی، به دور از هر محرک دیگری، وجود داشــته باشــد؛ بلکــه انســان، مســتخدم بالطبع اســت و تنهــا از روی اضطــرار و ناچــاری بــه مدنيت و اجتمــاع روي می آورد. آدمــی، اگر باهمــکاری و همگرایــی دیگــران، شــهر و اجتماع تشــکیل میدهد، از روی ناچاری ست و ا گر قدرت داشته باشد تلاش خواهد کرد تا همه را در خدمت خود قرار دهد. 📚معرفت شناسی/ص ۳۷و۳۸ https://eitaa.com/taraef110
⭕️استاد وکیلی؛معرفت شناسی(13) 💠جمع بندی بحث لذت بــا آنچه گفته شــد روشــن میشــود لذت گرایــی به این معناســت کــه مجموعــۀ رفتارهــای اختیــاری انســان بــر بایدهــا و نبایدهــا تکیه می کند و مادر تمام ایــن بایدها و نبایدها، تحصیــل {لذت برآیندی برتر} اســت. انســان فطرتا به دنبال هر آنچه صغرای این کبری شــود، حرکــت میکند؛ و در غیر این صــورت، انگیزه ای برای حرکت ندارد. در نتیجــه وقتــی میخواهیــم در شــخصی انگیــزه ایجــاد کنیــم، باید بتوانیم نشان دهیم که این کار، صغرایی برای این کبرای به خصوص است. 📚معرفت شناسی/صفحه ۴۱ https://eitaa.com/taraef110
⭕️استاد وکیلی؛معرفت شناسی(14) 🔶لذت جویی یا کمال طلبی⁉️ 🔸برخی بر اساس الگوی ((کمال طلبی))، انسان ها را به دین داری و حرکت به سمت خداوند دعوت می‌کنند و معتقدند چون حرکت به سوی خداوند موجب کمال است باید به سوی او حرکت کرد. ✔️نقد 🔹این الگو با اینکه در جای خود صحیح است، ولی فطری نیست؛چرا که انسان ها ذاتاً کمال جو نبوده، بلکه لذت جو هستند. کمال در نگاه فلسفی، به معنای افزایش یافتن سعه و ظرفیت وجودی انسان در مقابل ضعف و نقصان وجودی است. انسان هرچه به عقل خود مراجعه کند، با این حکم مواجه نخواهد شد که باید در جستجوی کمال باشد مگر آنکه از خارج بداند کمال برای او موجب لذت، سعادت و خوشی است. 🔹 شاهد این مسئله، آن است که اگر انسان احساس کند رسیدن به کمال عاری از لذت و همراه با اَلَم و رنج است، هیچ انگیزه‌ای برای حرکت به سوی کمال در او پدید نمی آید و از آن فرار خواهد کرد. از اینجا معلوم می‌شود که حرکت ناخودآگاه انسان به سوی کمال ریشه در این دارد که کمال را ملازم با لذت می داند. در حقیقت می توان گفت عامل اصلی و اساسی در حرکت او، لذت است نه کمال. 📚کتاب معلم معرفت شناسی صفحه ۴۲و۴۳ https://eitaa.com/taraef110
⭕️استاد وکیلی؛معرفت شناسی(15) 🔥الگوی دفع ضرر محتمل کتــب قدیمــی کلام، معمــولا مباحث خود را با همین الگو شروع میکردند. این الگو میگوید که شاید واقعاخدایی باشد و در نتیجه شــاید پیامبری فرســتاده شده باشد و شــاید معاد و قیامتی نیز در کار باشد و شاید نهایتا عذاب و عقابی هم باشد. از طرفی عذاب آخرت یــک ضــرر بســیار عظیم اســت و عقل انســان حکــم میکنــد که ضرر محتمــل را دفع نماید. پس باید مباحــث اصول عقاید را مطالعه کرد تــا اگــر واقعــا خــدا، پیامبر و معــادی بود، آن را بشناســیم و بــر طبق آن عمل کنیم تا از آن عذاب اخرو ی در امان باشیم. ❌نقد ایــن الگــو از دو جهــت کارآمــد نیســت. در ادامــه بــه شــرح دلایل ناکارآمدی این الگو میپرداز یم. 1⃣ایــن الگو ذهن انســان را فقط به مســئلۀ عذاب اخــرو ی معطوف میکنــد، در حالــی کــه بحــث از لذت (با همــان توضیحــی که گفته شــد) اعم از دفع الم اســت. بحث از لذت، هم لذت حاصل از بودن در چیــزی را در بــر میگیــرد و هــم لــذت حاصــل از دفع رنج را شــامل میشــود. به عبارت دیگر حوزۀ بحث از لذت، بســیار وســیعتر از دفع رنــج اســت و شــامل امــور وجــودی وعدمی شــده و مســائل دنیایی و آخرتــی را نیــز در بــر میگیــرد. بحث لــذت در ناحیۀ آخــرت، علاوه بر دفــع عذابهــای جهنــم، به جلــب ثوابهای بهشــتی نیز نظــر دارد. ِ در ناحیــۀ دنیــا هــم، دیــن به انســان لــذت، آرامش و خوشــی جســمانی و دنیوی را آموزش میدهد. بنابراین دامنۀ بحث لذت، با الگوی دفع ضرر محتمل، بســیار متفاوت اســت و یکی از مشــکلات الگوی دفع ضرر محتمل، همین ناقص بودن آن است. https://eitaa.com/taraef110
⭕️استاد وکیلی؛معرفت شناسی(16) 🔥 نقد الگوی دفع ضرر محتمل 2⃣یکــی از خصوصیــات دنیــای مــدرن و پُســت مدرن، دعــوت به مهربانــی اُنــس، الفــت و همزیســتی اســت. فضــای تبلیغاتــی دنیــا ،به گونــهای اســت که انســانها در برابر تهدید، وا کنــش منفی و در برابر تشویق، واکنش مثبت از خود نشان میدهند و این الگوهای تربیتی در فضای عمومی جامعه نهادینه شــده است. پس اگر استادی برای دانش آمــوزان خــود لذتهــای اُنــس با خداوند را شــرح دهــد و چهرۀ ،تبشیری دین را ترسیم کند، افراد بیشتری جذب دین میشوند. تأثیر این اســتدلال به مراتب بیشــتر از آن اســت که گفته شــود اگر کســی با خدا اُنس نگیرد، پس از تحمل رنج و عذاب راهی جهنم خواهد شد. 🔸امــروزه چنیــن اســت که انســانها با شــنیدن ســخنان تهدیدآمیز دچــار احساســات ناخوشــایند شــده و از مباحــث عقب نشــینی میکنند؛ اما با بیان مطالب محبت آمیز، اقبال آنها به بحث بیشــتر میشــود. اصــل ایــن فرهنــگ ظاهــرابرگرفته از {مســیحیت} اســت و چه بســا ریشــه ای هم در حالات روحی حضرت عیســی داشــته باشــد که رجای آن حضرت بر خوفشــان غلبه داشــته است و ممکن اســت ایــن موضوع، در طــول تاریخ تحــت تأثیر جریــان تحریف دین مسیحیت، شدیدتر هم شده باشد. 🔹ایــن یک واقعیت اســت کــه در ملکــوت عالم، در کنار بهشــت، جهنمــی هــم وجــود دارد و انســان در صــورت تیرگــی نفــس و کســب شــرایطی که لازمۀ جهنمی شــدن اســت، به اذن الهی واقعا در عذای و ســختی جهنــم، قــرار بگیرد. ایــن احتمال، احتمال موجهی اســت که ممکن است جایگاه فردی در اثر عدم پیگیری مباحث اعتقادی و بی توجهــی بــه آن، جهنم باشــد؛ امــا نفوس امروزی چنین پذیرشــی ندارنــد و الگوهــای تربیتــی کشــور مــا نیــز تحــت تأثیــر فرهنــگ غرب است. استاد باید این نکته را مدنظر داشته باشد که جوان نسل امروز با الگوی لذت بیشتر به مباحث اعتقادی جذب میشود. 📚معرفت شناسی ص۴۴و ۴۵ و ۴۶ https://eitaa.com/taraef110
⭕️استاد وکیلی؛معرفت شناسی(17) 🌷 الگوی شکر منعم 💠الگــوی دیگــری در برخــی کتب کلامی بــا عنوان الگــوی {وجوب شکر منعم}مطرح شده اســت. بدین بیان که عقل میگوید همیشه بایــد شــکرگذار منعم حقیقی باشــیم. بدون شــناخت و معرفت هم، شــکرگذاری ممکن نیســت؛ پس باید با تحصیل اصول عقاید،منعم حقیقی را بشناسیم. نقد ایــن الگــو از دو جهــت الگــوی موفقــی بــرای آمــوزش در زمــان مــا نیست. جهت اول 🔸معمــولا انسان ها نســبت بــه قضایای حســن و قبح عقلــی (مثل وجــوب شــکر منعــم و امثــال آن) به راحتی تصدیــق پیــدا نمیکنند. یعنــی ایــن قضایــا، آنچنــان واضــح وآشــکار نیســتند که هر انســانی نسبت به آن تصدیق یقینی پیدا کند. البته انسانها نسبت به حسن عدل و قبح ظلم و امثال آن تصدیق یقینی پیدا میکنند و با قاطعیت حکم میکنند که ظلم قبیح و عدل، حَسن است؛ اما نسبت به صغریات عدل و ظلم،تصدیق یقینی پیدانمیکنند و اینگونه نیست که به راحتی حکم کنند که {شکر المنعمٌ عدل أو لیس بعدل} پس وقتی به نوجوان یا جوان گفته میشــود که شــکر منعم لازم اســت، فوری میگوید که چه کسی گفته است شکر منعم واجب است اصلا میخواســت انعام نکنــد. به خصوص در مســئلۀ خلقت که قبل از آن تقاضایی از جانب انســان نبوده اســت، نوجــوان بعد از طرح ایــن بحث فورا میگوید: {خود خداوند خواســته و ما را خلق کرده اســت، ما تقاضا نکرده بودیم! اصلا چرا خدا مارا خلق کرده اســت تا ما با این همه مشــقت دین مدار باشــیم و شــکر او را بــه جــای بیاوریــم؟ مگــر او نیازمند شــکر ما بــود که مــا را آفرید؟} 🔹این سؤالات و اشکالات، واکنشی طبیعی است که طرح الگوی {شــکر منعــم} به دنبــال دارد. منشــأ این ســؤالات نیز میشــود کــه اولا تصدیق به اینکه شکر منعم لازم است، سخت بوده و ثانیا تطبیق آنبر خداوند متعال هم، دشوار است. زیرا خداوند متعال منعمی است ِ که ایجاد کرده است، نه اینکه منعم بعد از ایجاد باشد. به تعبیری اگر انسانی خلق شده باشد و هنگامی که درد دارد، طبیبی او را معالجه کند، در اینجا نفس انســان میپذیرد که تشــکر از طبیب لازم اســت؛ اما وقتی انسان هنوز خلق نشده و در نتیجه درد و رنج و مشکلی هم نداشــته اســت و بعد خداوند او را خلق میکند؛ در چنین جایگاهی تصدیق به اینکه شکر منعم لازم است، سخت و دشوار خواهد بود. جهت دوم 🔸میگوید که انسان این الگو نفعی به حال انسان ندارد بلکه نهایتابایــد بــه دیگری خدمت رســانی کند؛ یعنی باید دیندارباشــد تا حق خداونــد را بــه جــای آورد و پذیــرش دیــن، نفعی بــرای خود انســان در پــی نــدارد.طبیعتاً این فضا کششــی بــرای پیگیری مباحــث ِ نظریِ اعتقادی ایجاد نمیکند. 📚معرفت شناسی ص ۴۷ و ۴۸ https://eitaa.com/taraef110
⭕️استاد وکیلی؛معرفت شناسی(18) ⚖ارزش شناخت ظنی یــک اشــتباه ناخــودآ گاه، تحــت تأثیر جریــان منطق ارســطویی و ســینوی، در اذهان برخی افراد به وجود آمده اســت که گمان میشود اگــر مطلبــی برهانی نبود، هیچ ارزشــی نــدارد. یعنی انســان باید تمام زندگی خود را بر اساس {یقین بالمعنی االخص} مرتب کند. این یک ســوء برداشــت اســت و خود منطق دانان بزرگ هم قصد نداشتند که چنیــن مطلبــی را بیــان کنند. حقیقت مطلب این اســت که انســان در مســائل مهــم تــا جایی کــه میتواند بایــد درصدد تحصیــل {یقین بالمعنــی االخــص}(یقیــن اســتوار و محکــم)باشــد ولــی اگــر چنیــن چیزی میســر نشــد، ظن هم درجه ای از کشــف واقع را دارا اســت و به همین جهت ارزشمند است. این یک مســئلۀ حکمی-عقلی اســت و اصولیــان نیز در مبحث {انســداد باب علم} بر همین اصل تأ کید کرده و گفته اند که اگر باب یقین بسته شد، انسان میتواند به ظنش عمل کند. انســان فطرتا در بیشــتر مســائل زندگی بر طبق ظن های خود عمل میکنــد. انســان هــر روز کــه به ســمت بازار یــا کلاس درس مــیرود، بر اســاس ظن و گمان حرکت خود را شــروع میکند؛ زیرا یقین ندارد که کلاس برگزار میشــود و ممکن اســت استاد سر درس حاضر نشود و یا مدرســه به جهتی تعطیل باشــد، یا اصلا کلاس به حدنصاب نرســد و اما چون ظن دارد که کلاس برگزار میشود، بر اساس همین ظن عمل میکند. ________________ بنابراین نباید این فکر در افراد القاء شــود که حتماً باید در عقایدبه یقین رسید و ا گر کسی به یقین نرسد، اسلام او محل شک و تردید اســت؛ چنین چیــزی اگرچه در کلمات برخی از بزرگان آمده اســت، امــا صحیح نیســت. بلکه اگر افراد تحقیق و بررســی کردند و به یقین نرســیدند طبیعتــاً همــان ظن و گمان برای حرکت به ســوی ســعادت مفید خواهد بود و از جهت شرعی هم از ایشان پذیرفته است؛ اگرچه بهتر اســت که انســان به دنبال یقین باشد، زیرا اگر به یقین برسد بهتر میتواند به سمت خدا عمل کند. بــا دقــت در ســیرۀ اهل بیــت درمی یابیــم کــه ایشــان هیچگاه در مبحــث حقیقــت ایمــان و دیانت، شــرط نکرده اند کــه ایمان باید برخواسته از یقین باشد؛اتفاقا در نظرگاه اهل بیت یقین از اموری است که خداوند به ندرت بین امت تقسیم کرده است و کمتر کسی به آن دسترسی پیدا میکند. چنانکه امام رضا علیه السلام میفرمایند: وَ لَمْ يُقْسَمْ بَيْنَ اَلنَّاسِ شَيْءٌ أَقَلُّ مِنَ اَلْيَقِينِ (اصول کافی و بحارالانوار) 📚معرفت شناسی ص ۶۴ و ۶۵ و۶۶ https://eitaa.com/taraef110
⭕️استاد وکیلی ؛معرفت شناسی(19) 👁دیدگاه افراطی در یقین(عامیانه) 💠در دیدگاه افراطی (انسان در هرجا که قطع پیدا کند،همان قطع برای او کافی است )در بحث معرفت شناسی شاید این تصور در میان دانشمندان به چشم نخورد ولی در بین عامه مردم رایج است. این تصور مسلما غلط است، زیرا قطع در انسان از راه های مختلفی حاصل می شود و گاه قابل اعتماد و گاهی غیر قابل اعتماد است.البته قطع همیشه در فضای قانونی ،برای انسان حجیت عملی و تنجیز و تعذیر دارد. و البته این امر مربوط به فضای قانونی و حقوقی است. اما قطع برای پایه گذاری زندگی انسان به تنهایی کفایت نمی کند و باید بررسی شود که این قطع از کدام دسته از یقینات است و آیا می توان به آن تکیه کرد یا خیر . از همین رو منطقیان به تقسیم یقین و بررسی انواع آن پرداخته اند. 📚معرفت شناسی ص ۶۸ و ۶۹ https://eitaa.com/taraef110
⭕️استاد وکیلی؛معرفت شناسی (20) دیدگاه تفریطی در یقین(شکاکان) در مقابل افراطیون،یک گرایش تفریطی نیز از قدیم تا به امروز وجود داشته است که عقیده دارد ((قطع هیچ گاه ارزش ندارد)). زیرا یقین و قطع زمانی به کار می آیند که مطابق با واقع باشند . اگر قطع با واقعیت تطابق داشت ،ارزش دارد و اگر با واقع تطابق نداشت جهل مرکب است و طبیعتا ارزش ندارد.از طرفی هیچ راهی وجود ندارد که کشف کنیم آیا یقین با واقعیت تطابق دارد یاخیر، چرا که برای تطابق یقین با واقعیت ابتدا با یقینی وجود داشته باشد و سپس واقعیت با آن یقین مقایسه شود تا در نهایت مشخص گردد که آیا یقین با واقع سازگازی دارد یا خیر . از طرفی انسان هیچ گاه نمیتواند واقعیت را مستقلا ببیند و اساسا فراتر از یقین و علم خود به واقعیت دسترسی پیدا کند،پس هیچ گاه احراز تطابق بین یقین با واقعیت ممکن نیست .بنابراین به طور کلی نمی توان به یقین اعتماد کرد و یقین هایی که برای انسان حاصل می شود صرفا حالات نفسانی است که ارزش قانونی ،اصولی و تنجیز و تعذیر دارد،اما ارزش منطقی و فلسفی ندارد. ایــن شــبهه در بیــن انــواع نحله هــای مخالــف عقل و برهــان و نیز شــک گرایان از یونــان باســتان تا زمان معاصر وجود داشــته اســت. در میــان عالمان شــیعی، به جز در مکتب تفکیک، ایــن گرایش افراطیدر جــای دیگــری بــه چشــم نمیخــورد. مرحوم آیــت الله میــرزا مهدی اصفهانــی در نقــد منطــق ارســطویی، همیــن مغالطه را مطــرح کرده و میگوید: نهایت منطق ارســطویی برهان اســت و برهان هم، یقین آور است؛ حال آنکه یقین، کارآمدی ندارد. زیرا باید اثبات کرد که یقین بــا واقــع تطابــق دارد؛ اما راهی بــرای اثبــات تطابق یقین بــا واقع وجود نــدارد. با این توضیحات، از بهترین قســمت منطق که برهان اســت کاری بر نمی آید☆. ___________________ ☆رک.ابواب الهدی 📚معرفت شناسی ص ۶۹ و ۷۰ https://eitaa.com/taraef110
⭕️استاد وکیلی؛معرفت شناسی (21) دیدگاه اعتدالی در یقین(منطق دانان) 💠در نگاه منطق دانان،یقین ها به دو قسمت پایدار و ناپایدار تقسیم می شوند. 🌀گاه به این صورت است که به چیزی یقین پیدا می کنیم و این یقین،هرگز از بین نمی رود و همیشه استوار است. 🌀اما گاهی یقین به گونه ای است که می توان در آن تشیک نمود و به تعبیری کاری کرد که این یقین زائل شود. 🌀ارزیابی منطق دانان این گونه است که از جهت پایداری یا عدم پایداری آن را بسنجیم یعنی اگر شخص خواست یقینش را ارزیابی کند،باید مشخص شود که چه مقدار ثبات دارد و براساس این ثبات،میزان اعتماد به یقین یه دست می آید. ⁉️حال شخص چگونه باید میزان ثبات یقینش را بسنجد❓ 💠منطق دانان عقیده دارند که قضایای یقینی مورد اعتماد با دو دسته از قضایای یقینی غیر قابل اعتماد اشتباه گرفته می شوند و آن دو دسته ((مشهورات )) و ((وهمیات))هستند. 📚معرفت شناسی ص ۷۱ و ۷۲ https://eitaa.com/taraef110
⭕️استاد وکیلی؛معرفت شناسی(22) 💠تفکیک بین یقینیات و مشهورات 🟠قضایای مشــهوره، قضایایی اســت که عوامل درونــی ندارد؛ بلکه چــون زیــاد القــاء شــده اســت، انســان بــه آن یقیــن پیــدا کرده اســت و عوامــل درونــی آن قضیــه، در حــدی نیســت کــه بــرای انســان یقین بیافریند. 🔴پس ا گر انســان بخواهد که یقین قابل اعتماد را از یقین های مشــهور، تفکیک کند، راه اول این اســت که شــخص به فطرت خود برگشــته، خــود را از تعلیمــات و تأدیبــات بیرونی خالی کند و ســپس بررسی نماید که آیا یقینش باقی میماند یا خیر؟ 🟣جناب شیخ الرئیس در آثارشان مفصلا توضیح می دهند و می فرمایند که به عنوان مثال تصور مردم بر این اســت که قتل نفس،کار قبیحــی اســت. حــال آیــا واقعــا قتل نفس،عملی قبیح بوده و از قضایای یقینی قابل اعتماد است؟ 🔵با بررســی متوجه می شــویم منشــأ اینکــه افــراد یقیــن میکنند که قتل نفس عمل قبیحی اســت، تأدیبات و القائات اســت. از کودکی مرتبا در گوش افراد تکرار شــده اســت که قتل نفس عمل بدی است، از طرفــی حــس عاطفۀ انســانی هم آن را بد میداند؛ در نتیجه انســان یقیــن میکنــد که قتل نفس عمل قبیحی اســت و اساسا این گزاره را یــک گــزارۀ بدیهــی تلقی میکنــد. 🟢 اما اگر به قول شــیخ الرئیس انســان در خلــوت بنشــیند و خــود را از تمام آموزشهــا و تأدیبات و اطرافیان خالی کند، میبیند که ممکن اســت قتل نفس در برخی مواقع عمل خوبــی باشــد. 🟡 یعنــی در کلیت قضیه شک می کند و به این نتیجه میرســد که قتل نفس به طور کلی عمل قبیحی نیســت، بلکه حســن و قبــح آن به اینکه شــخص چه کســی باشــد، چه عملــی انجام داده باشد و چه اثری بر این قتل نفس مترتب شود، بستگی دارد. 📚معرفت شناسی ص 72 و73 https://eitaa.com/taraef110
⭕️استاد وکیلی؛معرفت شناسی(23) 💠تفکیک بین یقینیات و وهمیات 🌀قضایای وهمیه قضایایی یقینی است که عامل درونی دارد.مشکل قضایای وهمیه این است که عامل بیرونی ندارد و از درون می جوشد و به همین علت شناخت آن سخت تر است.قوه واهمه درون انسان سبب می شود که بی جهت به برخی مفاهیم یقین پیدا کند.این قضایاچون عامل درونی دارد،به صرف جدا شدن از محیط و تادیبات و اطرافیان؛و تفکر در درون از بین نمی رود. 🔵مثلا اگر به شخصی بگویند که برخی موجودات وجود دارند که غیر جسمانی بوده و مکانیت ندارند،نمیتواند باور کند.وهم شخصی حکم می کند که موجود که بدون مکان و طول و عرض و ارتفاع محال است. ⁉️حال چگونه مشخص می شود که این یقین پایدار یا ناپایدار است❓ 🟢شیخ الرئیس راه حل را در ایجاد تعارض بین قوه واهمه و قوه عاقله میداند.در این تعارض باید دید که آیا ادراک وهمی باقی می ماند یاخیر.مثلا می توان با قیاس ثابت کرد که موجود مجرد وجود دارد . 🟡برای نمونه گفته می شود که چون هر جسمی به اجزای خود محتاج است،پس موجود جسمانی نیازمند علت استو علت العلل حتما باید مبری از احتیاج باشد؛پس علت العلل جسمانی نیست . 🟣وقتی این استدلال را بیان می کنیم؛وهم،با مقدمات آن همراهی میکند ولی وقتی به نتیجه می رسد،عقب نشینی کرده و نمی تواند وجود امر بی مکان را بپذیر،در نتیجه گزاره برهانی عقلی با گزاره وهمی تعارض پیدا میکند و در سایه آن گزاره عقلی،یقین به گزاره وهمی از بین می رود.البته صرف به فکر فرو رفتن درخلوت،آن یقین از بین نمی برد؛بلکه لازمه اینکه انسان بتواند در یقینیات تردید کند؛تمرکز عمیق تر و بهره گیری از بخش قوه عاقله است. 💠در نظر منطق دانان پس از آنکه شخص به گزارهای دست یافت، بــا انجــام چنــد مرحله میتوانــد یقیــن پایــدار را از ناپایــدار تمیز دهد.شــخص ابتــدا باید به فطــرت خود بازگردد و بررســی کند؛ اگرحاصل بررســی ایــن شــود کــه یقینــش پایدار اســت؛ در مرحلــۀ بعــد باید بین آن گــزاره و عقلیــات، تعــارض افکنَد، اگر بــاز هم یقینــش پایدار بود،بــه ایــن یقیــن، یقیــن اســتوار و پایدار و یــا به تعبیــری {یقیــن بالمعنی الاخــص} گوییــم. این یقین میتواند مبنای تفکــر و زندگی قرار گیرد، زیرا شــخص میداند که این گزاره، گزارهای اســت که هرگز از دستش خارج نخواهد شد. 📚معرفت شناسی ص ۷۵ و ۷۶ https://eitaa.com/taraef110
⭕️استاد وکیلی؛معرفت شناسی(24) 💠یقین پایدار 🔷منطق دانان عقیده دارند که اگر انسان بخواهد کاخ تفکر را بنا کند، باید زیربنای این کاخ را یقین های پایدار قرار دهد و مابقی را بــر آن ســوار کند. این، تفســیر دقیق((یقین بالمعنی الاخص)) طبق آثار شیخ الرئیس و اتباع ایشان مانند بهمنیار است. طبق این تفسیر، معیار در محک زدن یقین تنها یک چیز است: پایداری و ناپایداری. 🔶یقین پایدار، ارزش ذاتی دارد و انسان فطرتا نمی توان با آن مقابله کرده یا آن را رها کند. یقین پایدار، همان چیزی است که انسان ها نام آن را علــم و معرفت می نامند و وقتی به آن دســت می یابند میگویند این حقیقت را دانستم و بدان عالم شدم. در یقین پایدار جایی برای تردید و ابهام وجود ندارد. به همین خاطر ارزش یقین های پایدار، یک ارزش ذاتی اســت. این قضایا دانش هایی خودبنیاد هستند که برای اعتبارشان نیازمند هیچ عامل بیرونی نیستند. 🔷با توجه به این توضیح می ِ فهمیم که راه شــناخت و علم به واقع، باز است؛ زیرا ما جز همین ادراک یقینی پایدار، از کلمات شناخت، علــم و آ گاهــی چیــزی نمی فهمیــم. اینکه مــا یقین های پایــدار داریم بدیهی اســت و اگر کســی در این امر تردید داشته باشد، باید وی را به درونش ارجاع داد و وجدانش را بیدار کرد تا متوجه شود که یقین های پایدار مثل ((محال بودن اجتماع نقیضین)) یا (( دو در دو مساوی چهار)) را در ذهن دارد که نمیتواند به آنها شک کند. 🔶 در مجمــوع از نظــر منطق دانــان مــا، یک یقین پایــدار، خودبه خود معنایش این است که : ((مطابق باواقع))اســت؛ یعنی معیار شناخت یقین مطابق با واقع از غیر آن، تأمل در میزان پایداری آن است. 📚معرفت شناسی ص ۷۷ و ۷۸ https://eitaa.com/taraef110
⭕️استاد وکیلی ؛معرفت شناسی(25) 💠معیار تطابق یقین با واقع 🌀در ضمن نگارش دوم که نگرش شکاکان بود. این شبهه مطرح شد که از کجا بفهمیم یقین مطابق با واقع است با توجه به آنچه گذشت خود به خود این شبهه حل خواهد شد؛ زیرا طبق استدلال‌های پیشین دانستیم که تطابق با واقع را نباید از بیرون احراز کنیم بلکه خود این یقین، از واقع حکایت می‌کند وقتی یقین پایدار حاصل شد خود به خود واقعیت فهمیده شده است و حالت منتظره ای وجود ندارد به عبارتی تطابق با واقع به عامل بیرونی نیاز ندارد بلکه انسان از مجرای یقین تطابق با واقع را به دست می‌آورد. 🖇پس این شبهه مطرح شده در شکاکیت که {چون انسان راه مستقل به واقع ندارد پس یقین‌های او فاقد ارزش و اعتبار است}؛ شبهه غلطی است زیرا هنگامی که انسان به چیزی یقین می‌کند، به این معناست که می‌فهمد واقعیت اینگونه است به عبارت دیگر آیا ممکن است که انسان به چیزی یقین کند و بعد شک نپاید که آیا واقعیت این طور است یا خیر؟ 🔖 انسان هر گاه یقین می کند در همان لحظه یقین اعتقادش آن است که واقعیت این چنین است شخص در لحظه یقین هیچگاه خود را محتاج به احراز بیرونی تطابق یقین با واقع نمی‌ داند به همین جهت اصولیان می‌گفتند: {یقین عین انکشاف از منظر شخصتیقن است} 📝بحث تنها در همین نکته است که آیا این یقین یک یقین استوار و پایدار است یا خیر آیا دریافتی که انسان داشته دریافتی است که از روش صحیح و استوار به دست آمده یا این چنین نیست وقتی انسان به چیزی یقین کرد اصلاً نمی‌تواند از چهارچوب یقین خود خارج شود و پذیرش یقین و عدم پذیرش آن اصلاً اختیاری نیست به تعبیر برخی از بزرگان انسان در برابر یقین فهیم نیست بلکه منفهم است یعنی انسان خود به خود فهمیده است و نمی‌تواند فهم خود را زیر سوال ببرد. 📚معرفت شناسی ص ۷۹ و۸۰ https://eitaa.com/taraef110
⭕️استاد وکیلی؛معرفت شناسی(26) 💠تعریف یقین در کلام منطقیان متقدم 🌀آنچه تا کنون بیان شــد تعریف قدما از یقین بود که همان تعریف صحیح و مورد نظر ما است. قدما در تعریف یقین اینگونه گفته اند: 🔻{فمنــه يقينــي يعتقــد معــه اعتقــاد ثــان- إمــا بالفعــل و إمــا بالقوة القريبــة مــن الفعــل- أن المصــدق بــه ال يمكــن أال يكون علــى ما هو عليــه إذا كان ال يمكن زوال هــذا االعتقاد فيه} (الشفاء البرهان) 🔻{والیقین هو اعتقاد القريبة أن الشــى‏ء كــذا مع اعتقاد آخر امــا بالفعل أو بالقوة القوة القريبة.من الفعــل أنه لا يمكن أن لا يكون كــذا اعتقادا لا يمكن زوال} (البصائرالنصریه) 🔻{اليقين هو ان يتصوران الشي كذا و يتصور معه بالفعل و القوة القريبة من الفعل انه لايمكن ان لايكون كذا} (التحصیل) 🔷یقین آن حالت نفســانی است که مطمئن هستیم در آن احتمال خــلاف نمیدهیــم. حال یــا بالفعل این چنین اســت که بــه احتمال خلاف در آن توجه کرده و سپس تصدیق کرده ایم که احتمال خلاف ندارد و یا به احتمال خلاف داشتن یا نداشتنش توجه ندار یم و غافل هســتیم؛ ولی ا گر به خود التفات کنیم و تمرکز داشــته باشــیم، متوجه خواهیــم شــد کــه احتمــال خلافــی در کار نیســت و مســئله؛ قطعی، ثابت و محکم است. 🔶{بالقــوة القریبــة مــن الفعــل} یعنــی آگاهــی و علم به ایــن صورت اســت که اگر انســان در خلوت خود بنشیند و کمی در آن تأمل کند، میبیند که نمیتواند در آن شک و تردید کرده و احتمال خلاف دهد و حقیقتاً خــلاف آن ممکن نیســت (امکان در این دســت عبارات، امکان احتمالی است). چون احتمال یک امر وجدانی درونی است، پــس بــودن یــا نبــودن آن فقط بــه التفــات و تمرکــز قائم اســت و لذا در نهایــت بــا قوۀ قریب به فعل میتوان آن را یافت. با این قید ظن خارج میشــود، چون در ظنون نه بالفعل تصدیــق میکنیم که طرف مقابل غیرممکن است و نه بالقوة القریبة من الفعل. 📚معرفت شناسی ص ۸۱و۸۲ https://eitaa.com/taraef110
⭕️استاد وکیلی؛معرفت شناسی(27) 💠تعریف یقین در منطقیان متاخر 🌀از عصر خواجه نصیر به بعد برخی به جای قید ((اعتقادا لایزول))تعبیر دیگری آورده و گفته اند قضیه یقینی قضیــه ای اســت کــه بالفعــل یــا به قوۀ نزدیک به فعلیــت، اعتقاد داریم که احتمال خلاف نــدارد و از طرفــی مطابــق با نفس الامر اســت. 🔷 یعنی به جــای ((اعتقاداالیزول)) قید ((مطابقت با نفس الامر)) را آورده اند. قطب رازی در شرح شمسیه میفرماید:((والیقین هو اعتقاد الشیء بانه کذا مع اعتقاده بانه لا یمکن ان یکون الاکذا، اعتقادا مطابقــا لنفس الامر غير ممكن الزوال. فبالقيد الاول یخرج الظن،وبالثانی الجهل المرکب،و بالثالث اعتقاد المقلد)) 🔹و جرجانی در تعریفات میفرماید: ((اليقين فى اللغة العلم الذي لا شك معه و فى االصطلاح اعتقاد الشــيء بأنــه كــذا مــع اعتقــاد انه ال يمكــن الا كــذا مطابقــا للواقع غير ممكــن الــزوال و القيد الاول جنس يشــتمل على الظــن أيضا و الثاني يخــرج الظــن و الثالــث يخــرج الجهــل و الرابع يخــرج اعتقــاد المقلد المصیب)) 🔶اگر در عبارات منطق دانان دقت کنیم متوجه میشویم که ایشان در ذیــل ایــن تعریــف توضیــح داده انــد کــه مطابقــت بــا نفس الامــر را به وسیلۀ پایداری یقین کشف میکنیم. 🔸اگر اعتقادی پایدار بود یعنی مطابقت با نفس الامر دارد و ا گر ناپایدار است یعنی جهل مرکب بوده و واقعیت نداشته است. 📚معرفت شناسی ص ۸۳ و ۸۴ https://eitaa.com/taraef110
⭕️استاد وکیلی؛معرفت شناسی (28) 💠دفع شبهات معرفت شناسی با توجه به بحث یقین 🔶انسان فطرتا چیزی را که یقینی است مطابق با نفس الامر می داند و اگر آن یقین زایل شود میگوید جهل مرکب بــود ولی اگر یقین زایل نشــد و فهمید که زایل شدنی نیست میگوید عین واقع است و دیگر احتمــال جهل مرکب هــم نمیدهد؛ یعنی ما همواره علم بودن علم را قائم به امری درونی دانسته و آن را از درون احراز میکنیم و از این جهت نیازی به امر بیرونی نداریم. 🔸با توجه به توضیحات داده شده؛ شبهات معرفت شناســی، شــبهه در برابــر بدیهــه اســت. معرفت، شــناخت و علــم چیــزی جز یقین پایدار نیســت و انســان وقتی میگویــد چیزی را میفهمم و میشناسم چیزی ورای اینکه یقین کرده و میداند یقینش پایدار اســت، در دســت ندارد. پس امکان شــناخت و معرفت یعنی مکان یقین پایدار و اثبات امکان و تحقق یقین های پایدار، مسئله ای آسان و تقریبا بدیهــی اســت کــه کتــاب برهــان متکفــل آن اســت. ☑️تعریف و تبیین منطق دانان ما ریشــۀ شــبهات معرفت شناســی را می خشــکاند. 🔷اینطور نیست که شبهات معرفت شناسی تازه متولد شــده و مطالبــی جدید باشــد که حکیمــان و منطق دانان پیشــین، از آن آگاه نشــده باشــند و این بحث به تازگی از غرب وارد جهان اســلام شــده باشــد. تمــام شــبهات از وقتی شــروع میشــود که مــا از تعریف مرحــوم خواجه و قطب الدین رازی و ... اســتفاده کنیم، معیار ارزش یقیــن را مطابقــت بــا واقع بدانیم و دقــت نکنیم که راه احــراز تطابق و عــدم تطابــق بــا واقع، درون انســان اســت. 🔹همین تعبیــر ((مطابقت با نفس الامــر)) منشــأ شــبهات و توهمــات عدهای چــون مرحــوم میرزای اصفهانــی و شــکاکان غربی شــده اســت. این گــروه عقیده داشــتند کــه اگر قــرار بر مطابقت با نفس الامر باشــد، ما نمیتوانیــم نفس الامر را پیدا کنیم. در نتیجه هیچگاه به ((یقین بالمعنی األخص))دسترســی نداریم و ((یقین بالمعنی الاعم)) نیز قابل اعتماد نیست. 📚معرفت شناسی ص 84 و 85 https://eitaa.com/taraef110
⭕️استاد وکیلی؛معرفت شناسی(29) 💠بیان دیگری در مورد یقین و محکم بودن چارچوب معرفت شناسی منطق دانان 🟢هر شخصی که به شیئی یقین دارد ،مسلما در آن« ظرفی که یقین دارد یقینش را مطابق با واقع می داند. اساسا چنین چیزی معنا ندارد که کســی احتمال بدهد که به شــیئی یقین داشــته باشــد و در همان زمانــی کــه یقین دارد احتمال خلاف هم بدهد و بگوید شــاید مطابق با واقع نباشد. 🟠به تعبیر اصولیون ذات یقین حیثیت انکشــافی دارد.پس انســان در ظرفــی کــه یقیــن دارد همیشــه واقع را بدون شــک میبینــد و اصلا نمیتوانــد یقیــن داشــته باشــد و در عیــن حــال، احتمــال خلاف هم بدهد. بنابراین هر وقت که انســان به چیزی یقین میکند خودبه خود نفــس ایــن یقین کردن به معنــای احراز تطابق با واقع اســت. به همین علــت مــا در مبحث معرفت شناســی درصــدد احــراز ابتدایی تطابق بــا واقــع نیســتیم، چرا کــه احــراز ابتدایــی انجــام شــده اســت، منتهــا میخواهیــم بدانیــم کــه آیا این احراز به درســتی انجام شــده اســت یا خیر؟ 🟡علامت درســت بودن احراز تطابق، به پایداری آن اســت. وقتی ادراکــی پایــدار اســت یعنی انســان تطابق با واقع را درســت به دســت آورده اســت، امــا اگــر یقینــی ناپایدار بــود و با تلنگری از بیــن رفت، به این معناست که احراز تطابق با واقع به درستی انجام نشده است. 🔵به طــور کلــی انســانها در نظــام زندگــی خودشــان همیشــه دنبال فهمیــدن و کشــف واقع هســتند. کشــف واقع هم چیــزی ورای یقین نیســت. یعنــی اینگونه نیســت که انســان ابتــدا به چیــزی یقین پیدا کنــد و وقتــی یقین پیدا کــرد بگوییم حال که یقین پیــدا کرده ای باید بررســی کنی که آیا فهمیده ای و میدانی و شــناخت داری و واقعیت را کشــف کــرده ای یــا نــه. یکــی از مغالطــات اساســی در مباحــث معرفت شناســی همیــن یک جمله اســت که {انســان گمــان میکند یقین کردن، چیزی جدای از کشــف واقعیت اســت}. یعنی شخصی یقیــن پیــدا کــرده اســت و حــال میخواهد کشــف کند کــه واقعیت چطور است.اصلا کشف واقعیت به معنای فهمیدن،علم و آگاهی و یقیــن اســت و اینهــا، واقعیتــی غیــر از یکدیگــر ندارنــد. به تعبیری کســی که یقیــن دارد، میگوید واقعیــت را فهمیده اســت، منتها لازم اســت که انســان فهم، آگاهی و یقینی پیدا کند که اســتوار و محکم باشــد و خللــی در آن راه نیابــد. 🟣 بعد از اینکه چنین یقینی پیدا شــد،تمام حرف این است که همین یقین به معنای کشف واقعیت است نــه اینکــه انســان اینچنین یقینــی پیدا کند و ســپس به دنبــال راهی باشــد که بســنجد آیا به وســیلۀ این یقین، واقعیت کشف شده است یا خیر. البته طبیعتا باید محکی پیدا کرد که آگاهی های پایدار از ناپایدار جدا شود. ⚫️حال یقین های پایدار چه مواردی هســتند؟ تمام مبحــث اقســام بدیهیــات، یقین های پایــدار یــا ادراکات مطابق واقع خودبنیاد را توضیح میدهد. ایــن چارچــوب معرفت شناســی منطق دانــان ماســت کــه انصافاخوب و محکم بنا شــده اســت و جای تــکان دادن و تغییر هم ندارد. 📚معرفت شناسی ص ۸۶و۸۷و۸۸ https://eitaa.com/taraef110