ما بی سلیقه ایم تو حاجات ما بخواه ورنه گدا مطالبه‌ی آب و نان کند...🌿 محمدسهرابی

•‌<💌> •< #همسفرانه > . . 😊)• نشست رو بہ رویم، خندید و گفت: 😌)• دیدید آخـر بہ دلتون نشستم! 🤭)• زبــونم بنــد اومده بود، 🙄)• من ڪہ همیشہ حاضر جواب بودم و 😤)• پنج تا روے حرف میذاشتم تحویلش 🤐)• میدادم حالا انگار لال شده بودم 😯)• خودش جــواب خودش رو داد: 🕌)• رفتم مشھد یہ دهہ متوسل شدم، 😓)• گفتم حالا ڪہ بلــہ نمیگید، 💚)• امام رضا(ع) از توے دلم بیرونتون ڪنہ 🌱)• پاڪ پاڪ ڪہ دیگہ بہ یادتون نیوفتم 😢)• نشستہ بودم گوشہ رواق ڪہ سخنران گفت: 🌸)• اینجا جاییہ ڪہ میتونن چیزے رو ڪہ ✨)• خیــر نیست خیر ڪنن و بھتون 😀)• بدن نظرم عوض شد دو دهہ دیگہ 😍)• دخیــل بستم تا برام خیــر بشید! 🌷شـهـیـد مدافع حرم #محمدحسین_محمدخانی •<🕊> دلــِ من پشٺِ سرش ڪـاسه‌ےآبـےشــد و ریخٺ👇🏻 •<💌> Eitaa.com/Asheghaneh_Halal

اتاق اشک یه محفل اشک باصفا تو حرم امام‌رضا بود. اون موقع ها ورودی مسجد گوهرشاد بود.♥️ ما نماز ظهر و عصر میخوندیم که سریع برسیم به اتاق اشک. بعضی وقتها خیلی شلوغ میشد حاج محمود دو تا ربع ساعت میزاشت. ماهم فضول بودیم😁 و با حاجی رفیق شده بودیم¹ دیگه دو تا تایم میموندم. بعد از تایم دوم بعد که روضه تموم شد و چایی روضه رو زدیم به بدن!(چاییش یادم نیست اما همیشه بوده) اومدم بیرون روی فرش کنار ورودی مسجد گوهرشاد(اون در سنگیه که از صحن جمهوری میای) نشسته بودم دیدم یکی اومد بیرون از تو اتاق اشک با یه خانمی!🙄 اِه اینا کجا بودن! شهیدمحمدخانی بود من کتابش رو که خوندم و عکسش رو که دیدم گفتم اه خودشه... شما بگو این شهید محمدخانی با حاج محمود رفیق بوده و خانمش رو اورده بود اتاق اشک... اتاق بالای چای خونه برده بود که روضه گوش بده... دمش گرم واقعا. البته این یه نمونه از زندگی محمدخانی بود و میتونه یه الگو باشه از این جهت که محبت اهل بیت رو در مسیر زندگیش جاری کرده! از این جهت الگوست حالا نمونه ی رفتاریش رو شاید من بتونم انجام بدم شاید یه رفتار دیگه ای که بوی محبت میده رو داشته باشم. فی‌الواقع؛ هرکسی باید زندگی خودش رو بسازه. و در خاطرات شهدا غرق نشه که خود وجودیش رو فراموش کنه. ¹الان محفل اشک خروجی باب الهادی؛ مسجد صدیقی‌ها(جزئی از حرمه) بعد از نماز ظهرین، روضه داره... با صفاست‌

در میان این همه دل شکستگی... تو تنهاترین رویای‌ آسمانِ‌ابرهایم هستی! #باغبان‌خودم‌باشم🌿

"بهای درد و دشواری رشد بسیار کمترِ از بهایِ نابود کننده یِ افسوس است."🌿

ابرهایمان امروز شبیه دایناسور شده اند!😊 گویا باد تازه از مهدکودک آمده خانه و از فرصت نبود مادر سو استفاده کرده و با قلب ما شوخی ها می کند...

دیدی وقتی تعریف یکی رو میدی خوشش میاد، لبخند میزنه برات و بوس میفرسته! الان باد خوشش اومد و یه قلبی نثارمون کرد♥️

"آنان که عبادت میکنند به چشم آنان که کارگردانی خدا را در عالم نمیبینند، دیوانگان‌اند"

قم که بودیم؛ هر بعد از ظهر بساط عصرونه چایی و خرما و اَردِه و بیسکویت بر قرار بود؛ در کنارش این مداحی طنین انداز رقص بخار چایی در سرمای قم بود... یک سال تمام گوش می‌دادم .. من پای سفره ی تو شدم محترم #ای‌رویای‌جمیل