توی فضای مجازی اگر حضور دارید و
ادمین هر کانالی هم هستید ، اگر
مورد اعتماد چشمها و گوشها
شدید ، پیوی شما باید حرفِ
دین باشه ، نه محل سو استفاده ،
نه محل خراب کاری ، چون اعضای
کانال امانت هستند ، لذا مراقب
افکار و قلبهاشون باشید که
شرمندهی روضههای حضرت
زینب نشوید .. !
چون با زندگی کسی و دین کسی
بازی کنید. خدا زمینتان میزند .. !
برای 👆 هر کسی که توی مجازی
میخواد کار کنه ، لازمه .. !
راه توبه باز است ..
خدا بپذیرد انشاءالله .
#موقت
پُستِ #موقت
رنجهایمان که تغییر کرد،
و جهت جهادمان که عوض شد،
اول خودمان ترور شدیم بعد باعث
ترور دیگران شدیم .. ! قرار بود برای
گام دوم جهاد کنیم، اسیر چه چیزی
شدیم .. ؟ بله سخت است، اگر سخت
نبود، اسمش را جهاد مستمر
نمیگذاشتند ..
تا اونجایی که علم دارم
حذف میکنم مزاحمها رو،
بقیهش رو خدا بهتر میدونه ..
متأسفانه عدهای عجیب مانع
میشوند .. ! کسانی که در
آیدی ادمین اذیت کردهند،
حذف میشوند.
هر چند با صد اکانت هستند
#موقت
هدایت شده از • تَــــࢪنّـمـــــــات • 🌿|•°
#موقت
پسرا خیلی مادری هستند .. !
هدایت شده از • تَــــࢪنّـمـــــــات • 🌿|•°
نزدیک یک ماه شده،
آره، دقیقاً یک ماه پیش
خودم بردمشون شیراز برای
دکتر، الآن یک ماهِ خونه بدون
نگاهش، عطرش، نفسهاش،گاهی
غر زدنهاش روی من که بگه فرزاد
مامان این کتابا رو روی مبل بردار و
منم بخندم و بگم خب اتاق ندارم، یا
اینکه امروز ناهار چی درست کنمش
که ازمون میپرسید، تلویزیون و
سریالهایی که میدید، یا جمعههایی
که. رحیم پور ازغدی نگاه میکرد،
یک ماه گذشت، واقعاً نبودنش
عجیب فشار آورده توی خونه،
بله خونه درسته که یه ساختمونِ
ولی روح داره، عطر داره، نبض و
ضربان داره، قلب داره و مادر قلب
خانواده است .. !
کاش مقداری از وجودش رو
میشد عطر کرد، نگاهش رو
آینه کرد، غرهای قشنگ و
بجاش رو قاب کرد، منچ
بازی کردنش باهمون رو
نقاشی کرد .. !
مهر مادری قابل توصیف نیست،
این یک ماه خونه و پردههاش و
ظرفهاش و گلدوناش و یخچال
و لباسشویی ووو قشنگ
میدونن چیزی کم شده، محبتی
متفاوت از این خونه موقت کوچ
کرده بخاطر دکتر و بیماری و عمل
رفته شیراز ..
انگار خونه تا حدودی پیر شده ..
این رو از چشمای خونه و صدای
بغض خونه میشنوم .. !
برای مادرم دعا کنید، هنوز یه عمل
دیگه داره، راستی ۴ تا کیست توی
ریهش بوده، خدا خیلی خیلی خیلی
رحم کرده وگرنه ..
#موقت
این حرف خیلی جدیه .. !
چند روز پیش خانمی
رحمت خدا رفت، که :
اسمش مریم بود .. !
خیاط ماهری بود، قیمت
ارزون هم میگرفت .. ! هم
معروف بوده ..
خیاطها اعتراض میکنند بهش..
خلاصه؛
بعد از چند سال، شوهرش میگه
نمیخوای یه طلای به دستت بزنی!
این چیزی که میگم
حرف قدیمه ! نه الان،
بعدش میگیرند، خانمش
توی یه مراسم خونگی(همین
روضهها) شرکت میکنه، یکی
میگه والا خوبه، طلا گرفتی وووو
هیچی، یک ماه بعد، لختهای
توی سرش بوجود میاد، میاد تا
توی دستش، دستش رو قطع
میکنند .. !!! 😔
هیچی، چند سال بعد هم مشکوک
به سرطان رحم میشه میره توی
پروسه شیمی درمانی .. !
چند سال بعدش هم ریهش درگیر
میشه و لکه داشته، سرطان ریه وو
ووووووو کبدش هم درگیر میشه ..
خلاصه عروسشون توی خونهشون
توی گلدون خونشون میبینه که تخم
مرغ سیاه شدهای داخل گلدون پنهان
شده و روش چیزی نوشته ..
حالا،
بعدها از بیرون میان خونه، میبینن در
حیاط باز نمیشه، پسرش از در میره
بالا، که ببینه چی پشت درِ،
متوجه میشن تخم مرغ
اسم همشون روش نوشته شده .. !
هفتهی پیش مریم خانم، همسر
آقای پورخندان فوت میکنند و
بیش از ده سال درگیر بودند،
پسراش هم هنوز مجردند ..
این مادر بزرگ ما ۸ دختر داره،
هر کدوم از دختراش به یک بیماری
و مشکلی گیر افتادند .. ! و خودش هم ..
میدونم با علم یقینی که عدهای چشم
دیدن، زندگی برخی رو ندارند .. !
شاید باور نکنید، اما مراقب
زخم چشم باشید .. !
#موقت
کلبهیترنّمات 🍊🌧🇵🇸🌑🇱🇧🇮🇷
امشب میخواستم موضوعی رو مطرح کنم، دو دل بودم .. شاید نوشتمش .. ! کمی سخت است بیانش، به مذاق خیلی
چیزی که میگم
#موقت است، لطفاً
جایی ذخیره نشه ..