eitaa logo
مباحث تربیتی
239 دنبال‌کننده
3 عکس
26 ویدیو
1 فایل
نظام تربیتی سوالات تربیتی منابع تربیتی تربیت کودک و بالغ
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ندادن‏هاى او بلاء است. گرفتن و بخشيدن، محروميت و دارايى، همه‏اش ابتلاء است. موقعيت‏ها مهم‏ نيست، عكس العملى كه نشان مى‏دهى و موضعى كه مى‏گيرى، نشان دهنده‏ى عمق تو، ظرفيت تو، ايمان تو، صدق تو، كذب و نفاق و سطحى بودن توست. و تو تا ندانى كه چه هستى و در كجايى، نمى‏توانى با خودت كار كنى و جلوتر بيايى.
✳️مهم‏ رسيدن نيست، مهم‏ در راه بودن و درست رفتن است.
✳️اين مهم‏ نيست كه در امروز چه كارهايى كرده‏ام، مهم‏ اين است كه اين كارها را براى چه انجام داده‏ام و از چه عاملى كمك گرفته‏ام و از چه نفسى به اين عمل رسيده‏ام.
✳️سلوك سالم، گذشته از ظرفيّت روحى و توانمندى‏هاى باطنى، اين كاشكى‏ها را هم از تو مى‏گيرد. و ديگر تو حسرت نمى‏خورى! چون تو در هر لحظه، در موقعيّت فقرى يا غنا، در حالت مريضى هستى يا سلامتى، در تنهايى هستى يا جمع، انس دارى يا وحشت. و اين موقعيّت‏ها مهم‏ نيستند، تو بايد بياموزى كه در هر موقعيّتى چگونه موضع‏گيرى كنى.
✳️اعمال تو در هنگام اجراى برنامه، نقش هدف‏ و اسم و نشان‏ هدف تو، را با خود دارند و با اسم اللّه‏ و نام خدا و با نقش‏ و هدف تو، تحقّق مى‏يابند. و اين خيلى مهم‏ است كه‏ شغل‏ ما، نقش‏ ما باشد. خوردن، خوابيدن، دوستى، دشمنى، تحصيل و تمام شغل‏هاى اجرايى ما، نقش تربيتى و سازندگى و نقش اهداف ما و نشان خدا را با خود داشته باشند و با اسم اللّه‏ و نام و نشان خدا همراه باشند.
✳️حال اگر كارى را رها كرديم، بايد ببينيم به چه كارى پرداخته‏ايم و يا به چه بى‏كارى و فراغتى سرگرم شده‏ايم؟ اگر به كارى مهم‏تر و يا به كارى برابر و يا به مقدّمه‏ى كار خويش و تأمين نيازهاى آن روى آورده باشيم، مسأله‏اى نيست. اما اگر به دنيا، به روزمرّه‏گى و يا برگشت و ارتداد و انتكاس گرفتار شده باشيم، اين‏جا بازسازى مى‏خواهيم؛ و اين‏جاست كه بايد به‏ نهايت و غايت و هدف‏ وجود خويش و نهايت و غايت راه‏ و روش و دين و اسلام خويش باز گرديم، كه: «النِّهايَةَ النِّهايَةَ».
💠آن‏جا كه تو به‏خاطر كارى مهم‏تر و يا تكليفى ضرورى‏تر، كار اوّل را ناتمام مى‏گذارى. در واقع، با عمل به وظيفه و با اين شكر و سپاس‏گذارى، توان اتمام كار اوّل را هم به دست مى‏آورى و با ترتيب اهميت‏ها و اولويت‏ها، به تمامى كارها خواهى رسيد؛ كه به راستى، نظم، در همين مراعات اهميت‏ها و اولويت‏هاست.
✅شروع خوب كافى نيست، استمرار و ادامه‏ى خوب مهم‏ است
🔸داشتن امكانات و نعمت‏ها مهم‏ نيست، كه بهره‏بردارى مناسب و برخورد مهم‏ است. زاويه‏ى ديد و زاويه‏ى برخورد به من ظرفيت و ظرافت و كوثر و استمرار را مى‏بخشد.
✳️وقتى از بزرگان مى‏پرسيم كه چه كنيم تا برسيم؟ چه مراحلى را بايد طى كنيم؟ هر كس چيزى مى‏گويد: عبادت‏ كن. واجبات را به جا بياور. محرّمات را ترك كن. نماز شب بخوان. بيدار باش. سكوت كن و ... هر كس فتوايى مى‏دهد. نتيجه مجموع اين مسائل اين است كه وقتى تمامى اين تكاليف را هم انجام دادم، تازه مى‏شوم متّقى.
☘️در دعا مى‏خوانيم: «أَلْحِقْنا بِعِبادِكَ‏ الَّذينَ هُمْ بِالْبِدارِ الَيْكَ يُسارِعُونَ وَ بابَكَ عَلَى الدَّوامِ يَطْرُقُونَ وَ ايّاكَ فِى اللَّيْلِ وَ النَّهارِ يَعْبُدُونَ‏ وَ هُمْ مِنْ هَيْبَتِكَ مُشْفِقُونَ»؛ خدايا! ما را به عبادى‏ ملحق كن كه با سر رفتند. با شتاب رفتند؛ آنهايى كه درِ خانه تو مستمرّاً ايستاده بودند و درِ ديگرى را نمى‏شناختند و به جاى اينكه عبد نفسشان باشند، عبد خلق باشند، عبد دنيا باشند، عبد شيطان باشند، عبد تو شده بودند. عبداللَّه بودند. و با اين حركت و شتاب، با اين عبوديت، هيبت تو آنها را به اشفاق انداخته بود. خدايا! ما را به آنها ملحق كن؛ مايى كه نشسته‏ايم، مايى كه خزيده‏ايم.
26.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری خانواده شبکه یک
❇️قدر، درك باطنى ما از يك حقيقت است و حدى از بلوغ باطنى است. 🌸استاد علی صفایی حائری
❇️قدر، درك باطنى ما از يك حقيقت است و حدى از بلوغ باطنى است. 🌸استاد علی صفایی حائری
دین ارثی – سنتی یا دستوری دین ارثی – سنتی با احکام و دستور العمل ها و امر و نهی ­ها آغاز می­شود؛ در این نوع دین، اعمال، به صورت تعبدی اجرا می شود؛ بدون زمینه ی شناخت و بدون ریشه ی عشق و عقیده. این نوع دین که نه زمینه ای دارد نه ریشه ای، درخت طیبه ای نیست که ثابت باشد و ثمره و میوه بدهد. دین احساسی – عاطفی در دین احساسی – عاطفی، بیشتر از همه، احساسات و عاطفه ی انسان دخیل است. در این نوع دین فقط احساس، مؤثر است، آن هم احساسی بدون زمینه ی شناخت و احساسی بدون اعمال تعبدی؛ به این معنا که در این نوع دین اعمال، تعبدی اجرا نمی شود، بلکه فقط اعمالی اجرا می شود که با احساس و عاطفه­ی ما هماهنگ باشد؛ مثلا نماز شب خوانده می شود اما انفاق نمی شود، یا انفاق می شود اما خمس داده نمی شود یا زیارت معصوم (ع) صورت می پذیرد اما حجاب رعایت نمی شود و... . در دین احساسی – عاطفی آدم ها را داغ می کنند و حرارت می دهند؛ لذا طبیعی است که این ها با عوض شدن محیط، زود سرد بشوند. و درخت طیبه ای نیستند که استوار بر پای خود ایستاده باشند. دین اصیل با اندک توجهی در می یابیم اعمالی که زمینه و ریشه نداشته باشند دوامی نمی آورند. کسی که در عمل کوتاهی نداشته باشد اما عمل او از روی بصیرت و بینش نباشد مانند کسی است که از جاده بیرون رفته؛ پس هر چه سرعتش بیشتر باشد جز دوری از مقصد، چیزی بر او نمی افزاید. کسی که به صورت تعبدی، اعمال را اجرا می کند اما فهم عمیقی از دین ندارد، مانند خر آسیاب است؛ دور می زند ولی جلو نمی رود. عنه صلى الله عليه و آله : المُتَعبِّدُ بِغَيرِ فِقهٍ كالحِمارِ في الطّاحونِ .
✳️براى ما كه اين دنياى كوچك، خيلى بزرگ و جاداراست و از سرما هم بزرگ‏تراست، اشتياق به دنياى ديگر و به غيب و لقاءالله و رضوان‏الله ديگر معناندارد و اشتياق و شتابى نيست.
💠عرفاء مى‏گويند اول شريعت است و بعد طريقت و سپس حقيقت. در حالى كه اساساً سلوك از عبوديّت و از حقيقت است بعد طريقت و بعد شريعت. اين طور نيست كه از شريعت به طريقت، به حقيقت بخواهى راه پيدا كنى. اين سير معكوس است و سامان ندارد. گام اوّل حقيقت است و عبوديّت و سلوك از عبوديّت است و عبوديّت صراط است و نزديك‏ترين راه تا رشد آدمى و تا تحوّل وجودى‏ و بسط وجودى او.
💠«وَ الرِّضَا بِقَضَائِكَ اقْصَى‏ عَزْمِى وَ نِهَايَتِى وَ ابْعَدَ هَمِّى وَ غَايَتِى»؛ كه نهايت سلوك و نهايت سير وجودى‏ آدمى است، آن چه ما را به اين مرحله از رضا مى‏رساند، همان تسبيح است، همان ذكر است، كه طمأنينه مى‏آورد، همان طمأنينه است، كه رجوع الى اللَّه و رضا به اللَّه را مى‏آورد.
💠اذان مطرح است دنبال نماييم؛ كه در اذان با توجه به نفس و خلق و شيطان و دنيا چهار تكبير زده مى‏شود و با كبرياء حق به ولايت و توحيد حق مى‏رسيم و به رسالت و ولايت مى‏رسيم و آن‏گاه اين معرفت، همراه ذكر و صلوة به فلاح‏ و رويش مى‏رسد و با ظهور بت‏هاى جديد كه حالت‏هاى خوش و اعمال خوب ما هستند و غرور ساز و زيادت طلب هستند به تكبيرهاى جديد روى مى‏آورد و با مقايسه‏ى اين‏ها با مقصد و با مقصود به خوف جديد مى‏رسد؛ كه: «آه من قلة الزاد وطول الطريق ...». هر شناخت و عشق و عملى كه در نظر بگيريم، اين‏ها شناخت و عشق و اعمال ما هستند و به اندازه‏ى ما هستند و نه به اندازه‏ى مقصود بى حد و مطلوب نامحدود، و مگر ما چه هستيم و چه قدرى در اين وسعت داريم ... شرممان باد از اين خرقه‏ى آلوده‏ى خويش. با اين عبور از اين بت‏هاى ششگانه، به توحيد خالص مى‏رسيم و در ظاهر و باطن از آن‏ها فارغ مى‏شويم و به او روى مى‏آوريم.
❇️اگر پيرزنى براى ساختمان بنايى يك روز از غذاى خود كم كند و چند آجر هديه كند و ثروتمندى ميليون‏ها تومان كمك بدهد، اين آجرها از آن مقدار ثروت پرارزش‏تر است؛ چون پيرزن يك روز از غذاى خودش محروم گرديده و انفاقِ رزق كرده و آن ديگرى انفاق پس انداز. اگر آن ثروتمند آن قدر كمك كند كه يك روز از غذايش محروم شود، تازه در سطح همان پيرزن است. و فوز و بهره و فضل آنها يكى است؛ كه فوزها و فلاح‏ها مربوط به اطاعت و تقواست، نه مربوط به مقدار سرمايه‏ها و استعدادها؛ چون اين تفاوت‏هاى در استعداد را ما به خوبى شاهد هستيم. و اين قرآن است كه دارايى بيشتر مرد را باعث باركشى بيشتر او و قوام بودن او حساب مى‏كند و شغل‏هاى سنگين‏تر را به او محول مى‏سازد و مسئوليت‏هاى بزرگتر را براى او مى‏گذارد، در حالى كه ارزش‏ها نه در اين شغل‏هاست و نه در اين مسئوليت‏ها؛ كه ارزش در نقش‏هاست كه تعيين كننده‏ى شغل‏ها هستند و در نقش‏ها زن و مرد با هم مساويند. همه با هم برابريم، ولى در شغل حتى مردها با هم برابر نيستند؛ چون نقش ما بر اساس تركيب استعدادهاى ما و رابطه‏ى نيروهاى ما شكل مى‏گيرد، ولى شغل ما بر اساس اندازه و مقدار استعدادها و تقدير آنها.
✳️اگر پيرزنى براى ساختمان بنايى سه روز از غذاى خود بكاهد و چند آجر هديه كند و ثروتمندى، ميليون‏ها تومان كمك بدهد، اين آجرها از آن مقدار ثروت پرارزش‏تر است؛ چون پيرزن سه روز از غذاى خودش محروم گرديده، اگر آن ثروتمند آنقدر كمك كند كه سه روز از غذايش محروم شود، تازه در سطح همان پيرزن است و فوز و فضل و بهره‏ى آن‏ها يكى است؛ كه فوزها و فلاح‏ها مربوط به اطاعت و تقوا است، نه مربوط به مقدار سرمايه‏ها و استعدادها.
✳️«يا ايها الذين آمنوا اصبرا و صابروا و رابطوا». آنجا كه يك دسته هستند، اصبروا و آنجا كه دسته‏ها شكل مى‏گيرند، صابرا و در نهايت پيوند و مرابطه‏ و از داخل هماهنگ ساختن و رابطه برقرار كردن دستور كسانى است كه تقوا و فلاح‏ و رويش مى‏خواهند.
✳️برادر و خواهر معلم! در حالى كه فرصت‏ها چون ابر مى‏گريزند و زمان همچون كودكان پابرهنه در كوچه‏هاى شهر مى‏دود و ما در كار تماشاى «خسران» خويش، در معامله‏اى كه هر ثانيه، «هستى» را با «نيستى» مبادله مى‏كنيم، آيا لحظه‏اى انديشيده‏اى؟ و با طرح چند سؤال از خويش، ابرهاى بارور در گذر زمان را به «باريدن» و سيراب كردن، واداشته‏اى تا در بارش زلال آن به‏ «رويش» و «فلاح‏» برسى؟ كه ... «كه هستى»، «چه مى‏كنى»، «براى كه كار مى‏كنى»، «چرا كار مى‏كنى»، «در كجا هستى»، «به كجا مى‏خواهى بروى»، «به كجا رسيده‏اى» و «به كجا رسانده‏اى»؟!!