eitaa logo
مباحث تربیتی
239 دنبال‌کننده
3 عکس
26 ویدیو
1 فایل
نظام تربیتی سوالات تربیتی منابع تربیتی تربیت کودک و بالغ
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️انسانى كه رجحان آفرينش را يافت، رجحان زندگى را مى‏يابد و زنده بودن‏ را انتخاب مى‏كند. و پس از مسأله‏ى‏ بودن‏ به‏ چگونه بودن‏ و براى چه بودن‏ مى‏انديشد و به اين نتيجه مى‏رسد كه هماهنگ با نظام باشد. و به اين نتيجه مى‏رسد كه در راه هدفى بالاتر از خودش حركت كند و جهت عالى‏تر را انتخاب نمايد. و در اين مرحله است كه انسان‏ جايگاه خودش را شناخته و قدر خود را مى‏داند؛ يعنى جايگاهش را نه در جامعه كه در جهان شناخته و قدر خودش را بيشتر از آزادى و عدالت و عرفان و تكامل فهميده. اين انسان‏ در اين جايگاه و با اين ارزش، بار سنگين وحى برايش سبك مى‏شود و تكاليف بر دوشش سنگينى نمى‏كنند.
💠 اى انسان‏! چه خيال مى‏كنى؟ تو با اين همه نيرو، براى چه كارى آمده‏اى؟ براى خوردن و خالى كردن؟ براى راحت بودن‏ و رفاه داشتن؟ تو با اين همه نيروى خودآگاهى و عقل و فكر و وجدان و با اين آزادى و قدرت براى همين آمده‏اى كه هم‏چون سگى ول‏گرد و بوفى كور، زندگى كنى و براى خوشى و راحتى، آن هم در دنياى چهارفصلى كه بهارش گرفتار پاييز است، خيمه بزنى و بساط پهن كنى؟
💠ظهر الفساد فـي البـر وا لبحـر بما كسبت ايدی الناس فساد درخشكي و دريا آشكار شد به واسطه ي همان چيزهايي كه مردم خودشان كسب كردند يعني اعمال مردم ،باعث فساد درهستي مي شود ،فساد درخشكي ودريا مي شود مثل ضـايع شدن محيط زيست، ازبين رفتن لايه ي اوزون و...
🌺با زبان ساده خودمونی 📝 ما خلق شده ایم تا به خدا برسیم یعنی اینکه به یک موجود بی نهایت برسیم یعنی اینکه قرار نیست به جایی برسی که تمام بشه بلکه منزل های بی نهایت را طی می کنیم که یک منزل ما اینجا در دنیاست . 🌸شاید یه عده بعد از این منزل دنیا ، بهشت را انتخاب کنند و بمانند اما کسانی هستند که بی نهایت را می طلبند و دنبال آن می روند . 👌مسیر خدا یعنی مسیر بندگی خدا نه بندگی شیطان و نفس و تمایلات نفسانی و علاقه های نفس و حرف های مردم و جلوه ها و زیبایی دنیا بلکه بندگی موجود بی نهایت یعنی اگر بندگی می خواهی باید تمام زندگی ات با ملاک باشه 👈 ملاک ها نیاز های انسان مهمترین نیاز انسان سخت ترین اعمال انسان . من چیزی را انتخاب می کنم نیاز باشه ، تازه مهمترین نیاز باشه ، تازه اگر مهمترین هست سخت ترین آن باشد . من نماز و روزه و خوبی به مردم و... دارم کدام را انجام بدهم ؟ 💠اين مرور مسائل مشخص‏ تر مطرح مى ‏شوند و جامى ‏افتند. 1. در مرحله اول، ميزان قدر و اندازه وجودى انسان است كه او را در انتخاب مكتب و دين و در شناخت جهان و در رسيدن به ارزش ‏ها يارى مى ‏كند، كه توضيح داديم در حوزه شناختِ جهان و در حوزه ارزش‏ ها، قدر راهگشاست. 2. با همين ميزان است كه‏ انسان‏ به توحيد و رشد مى‏ رسد و با اين معيارها مى ‏تواند به روح احكام راه بيابد، كه با ميزان‏ عامل‏ و جهت‏ و اثر مى ‏توان به روح احكام رسيد. 3. با در دست داشتن ميزان قدر و رشد و توحيد، در هنگام تزاحم حكم ‏ها و دستورها به ميزان اهميت و صعوبت و مخالفت با هوس مى‏ رسيم و هنگامى كه اعمال ما از امر خدا الهام بگيرد و از عبوديت او برخاسته باشد در ما اثر مى‏ گذارد و درجه وجودى ما را پيش مى‏ برد. 4. ميزانى كه وضع وجودى ما و جريان اسلام و ايمان و تقوا و احسان و اخبات و اخلاص ما را نشان مى‏ دهد، حالت ‏ها و اشك و شور ما نيست و حتّى اعمال ما نيست، بلكه علامت‏ هايى است كه در هر مرحله وضع انسان را مشخص مى ‏كند: علامت اسلام اهتمام است، صالح بودن و مصلح بودن است. و علامت ايمان ظرفيت است، شرح صدر است، نبود خوف و حزن و حيرت است. و علامت تقوا و احسان و اخبات هم، همان كشش به غيب و امن اوست، كه باز كردن تمامى آنها فرصتى ديگر مى‏ خواهد 5. با توجه به اين علامت‏ ها هنگامى كه مى‏ خواهى يك عمل را در خودت بررسى كنى، آنجاست كه بايد سعى‏ و سرعت‏ و اعتدال‏ را در نظر بگيرى و با توجه به ظرفيتى كه در تو آمده و رفعتى كه در تو ايجاد شده و ديوارهايى كه در تو شكسته، عمل ‏هايت را نقد بزنى و بررسى نمايى. 6. و در نهايت مى رسيم به ميزان حساب اعمال و قبول آنها كه در آيه‏ ها آمده كه: «... فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ ... وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ ... ». اين ميزان، خودش سنگين و سبك مى ‏شود. اين ترازو خودش مطرح است نه آنكه با آن چيزى را بكشند و چيزى رادر آن بگذارند. به همين خاطر سنگينى و سبكى به ميزان نسبت دارد نه آنكه ترازو و ميزان چيزى جز اعمال باشد. در اين مرحله، اسلام ميزان است كه؛ «مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْاسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ‏ ». و سپس ولايت ميزان است كه بدون امرِ ولايت، تمامى اعمال بى ‏ارزش است. و سپس تقوا ميزان است كه اعمال را با آن مى ‏سنجند؛ «انَّما يَتَقَّبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقينَ‏ » ... و سپس نماز ميزان است كه؛ «انْ قُبِلَتْ قُبِلَ ما سِواها، وَ إِنْ رُدَّتْ رُدَّ ما سِواها ».
💠صله رحم بايد مبنايى‏ براى زيادتى و رشد ما باشد؛ در نتيجه بايد به نحو برّ (خوبى) باشد نه خوشى: «نَصِلَ أَرْحَامَنَا بِالْبِرِّ».
✳️توحيد، مبناى‏ عبوديتى است كه رسالت بر اساس آن شكل مى‏گيرد و امامت‏ و ولايت‏ را به دنبال دارد. اينجاست كه تو مى‏توانى‏ رويش‏ و فلاح‏ داشته باشى.
❇️كافر؛ يعنى چشم پوش، كسى كه به معرفتى رسيده و از آن عدول كرده، كسى كه حرمت ذهن خود را نگه نداشته است. هيچ قانونى و هيچ مبنايى‏، اين چشم پوشى را امضا نمى‏كند؛ اينكه به كسانى احترام بگذارى كه حرمت انديشه و آگاهى خودشان را نگه نداشته‏اند.!
🌸ولىّ امر» كسى است كه ملائكه و روح از هر امر براى او نازل كرده‏اند و پايين آورده‏اند و در شب قدر، امر را به او سپرده‏اند و از آنجا كه آنها به امور هر كس و اندازه‏ها و تقديرهاى هر چيز واقف هستند، ولايت آنها بر ما از ولايت ما بر خويش بيشتر است، كه آنها از ما به ما آگاه‏تر و از ما به ما مهربان‏تر هستند. اين معرفت و اين محبت مبناى‏ ولايت آنهاست. ولايتى‏ بر انفس‏ كه: «النَّبِىُّ اوْلى‏ بِالْمُؤمِنينَ مِنْ انْفُسِهِمْ». و «مَنْ كُنْتُ مَوْلاه فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ».
🔵ثبِّتنا على دينك‏؛ ثبات ما در دين، مبنا و هدف زندگيمان باشد، نه بر كنار و در كنار زندگى‏مان. ثبِّتنا؛ اين ثبات ما بر اساس دين ما شكل بگيرد. ☘️چه وقت ما دين را اساس قرار مى‏دهيم؟ ما يك موقع مى‏گوييم به دين احتياجى نداريم. علم من، تجربه‏ى من، عقل من، فلسفه‏ى من، عرفان من يا غرايز من براى حل و فصل مسائل زندگى من كافى هستند. با اين ديد، من ديگر خدا را، اگر هم باشد، دين را، حتى اگر بپذيرم، لازم الاجراء نمى‏دانم، يا در محور و در متن زندگى‏ام قرار نمى‏دهم. بر اساس او كارى نمى‏كنم. مبنا نمى‏شود. چيزى است در كناره زندگى‏ام، چون؛ من بدون او مى‏توانم. بحث اثبات خدا نيست. خدا هست، پيغمبر هم هست، من به او نياز ندارم.
🔹ادراكات حضورى، شامل درك انسان از وضعيت، از تقدير و از تركيب خويش است. و او وجود را در اين مرحله، از اين دريچه‏ى بلاواسطه احساس مى‏كند. درك حضورى از وجود مطلق براى او هنوز امكان ندارد؛ كه تجريدها هنوز صورت نگرفته و تحليل‏ها هنوز از راه نرسيده‏اند. از جمله‏ى اين ادراكات حضورى، همان علوم اوليه است كه مبناى‏ تمامى علوم است. اجتماع نقيضين و ارتفاع نقيضين و سپس علّيّت در حوزه‏ى ذهن،كه از علم به يك شى‏ء، علم ديگر نمودار مى‏شود و داستان معرّف و حجت و گسترش علوم و جمع بندى تجربيات شكل مى‏گيرد. با اين توجه كه معرّف منطقى، وسيله‏ى انتقال معلومات است، نه وسيله‏ى كسب آن. و كسب معلومات تصورى در انسان با كمك علّيّت و ادراكات حضورى و تجربيات جمع‏بندى شده، در تخيل و تفكر، شكل مى‏گيرد. همراه اين امكانات، روش شناخت و مواد قابل استفاده براى تفكر و صورت و شكل قضايا و قياسات مشخص مى‏شود. و اين همراه شناختى است كه انسان از خودش و از جهان بيرون دارد و در رابطه‏ى عاطفى و معرفتى او زمينه‏ى ارزش‏ها و بينش‏ها را براى او فراهم كرده و او را به غناى هستى راهنمون گرديده است و او را به حجت ظاهر پيوند زده است. به اين‏گونه ما به تحليل جديدى از انسان و تركيب او مى‏رسيم و با اين تركيب و خلط، فطرت و ساخت انسان مشخص مى‏شود و مسأله‏ى سعادت و شقاوت و انتخاب و آزادى انسان شكل مى‏گيرد؛ كه اين 👈مسأله‏ى تركيب، خود يك كليد اساسى براى مباحث سياسى و حكومتى و حقوقى و اقتصادى و تاريخى و اجتماعى و هنرى است. و حركت عظيم انسان و جامعه و تاريخ را توضيح مى‏دهد و از همين رهگذر، به شناخت جديد از جهان و نظام و جمال و حق و اجل آن، راه مى‏بريم و به استمرار حيات و ضرورت معاد مى‏رسيم.
✅ حَوِّل حالَنا إِلَی أَحسَنِ الحالِ ... یَومَ لا یَنفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ(۸۸) إِلّا مَن أَتَی اللهَ بِقَلبٍ سَلِیمٍ(۸۹)* تنها هنگامی این امکانات و نعمت ها نافع می شود که تو با قلب سالم به سوی خدا بیایی. و قلب سالم قلبی است که رشید است که رشد، علامت سلامت است. و رشد به وسعت و وسعت به احاطه می رسد. و دلی که احاطه داشته باشد صبور است و ثابت است. به ″بهترین احوال″ دست می یابد که در دعا می خواهی «حَوِّل حالَنا إِلَی أَحسَنِ الحالِ». ″بهترین حال″، حال کسی است که می داند در هر حالتی چه بکند و در هر موقعیتی چگونه موضع بگیرد. ″بهترین حال″ حالت کسی است که در گرو حالت ها نیست. و وابسته به شرایط و موقعیت ها نیست. درس خودش را می شناسد و درس خودش را می آورد. * سوره الشعراء
🌟مهم اين است كه شرايط خوب شدن آن‌ ها فراهم بشود و آن‌ ها بتوانند از زير جبرهاى حاكم آزاد شوند و با تضادها، به فضاى آزاد برسند و در اين فضا، خودشان برپا بايستند و خود را شكل بدهند و بسازند و يا خراب كنند. هدف اين نيست كه مردم خوب بشوند. بل هدف اين است كه شرايط خوب شدن آن‌ها فراهم بشود. آن گاه آن‌ ها هستند كه مى‌ توانند انتخاب كنند و اتخاذ كنند المزمل إِنَّ هَٰذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِيلًا ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺍﻳﻦ [ ﻗﺮﺁﻥ ] ﻣﺎﻳﻪ ﺗﺬﻛﺮ ﻭ ﭘﻨﺪ ﺍﺳﺖ ، ﭘﺲ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺭﺍﻫﻲ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ [ ﺑﺎﺗﻜﻴﻪ ﺑﺮﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ] ﺑﺮﮔﺰﻳﻨﺪ .(١٩)
4_5882165412195469290.mp3
2.11M
🔰 امر به معروف و اولویت های آن
4_6046350780582069184.mp3
18.36M
🌟معرفت نفس قبل از معارف دیگر 🌟دعاها
🌟كفر و ايمان، وابسته به شرايط و محيط و تربيت نيست. هر كس در هر شرايطى كه دو امكان دارد و «نجدين» و دو راه را پيش رو دارد، مى‌تواند انتخاب كند و نمى‌تواند انتخابش را به گردن محيط و شرايط و شيطان و دوست و جلوه‌هاى فريبنده بياويزد؛ چون آدمى مادامى كه با سنجش و تعقل همراه نشده مى‌تواند جبر محيط و شرايط را حتى در هنگام علم و تفكر مطرح نمايد، اما با شروع سنجش بر هدف‌ها و راه‌ها، آدمى به امكان انتخاب مى‌رسد و هر كس در اين شرايط قرار بگيرد همين امكان را خواهد داشت. هر كس در شرايط من مى‌تواند مثل من عمل كند همان‌طور كه من هم در شرايط مى‌توانستم عمل كنم و يا نكنم. پس شرايط، زمينه‌ساز امكان من و موضوع انتخاب من است، نه مزاحم آن. بله بدون سنجش، بدون محاسبه، انسان با خط غريزه و يا وسوسه و يا هوس‌ها روبه‌رو مى‌شود ولى هميشه امكان سنجش هست و به همان مقدارى كه امكان سنجش هست امكان و آزادى هست و به همان اندازه، تكليف و مجازات هست. در نتيجه آنها كه از اين امكان بهره نگرفته‌اند و از منابع آگاهى و قلب و سمع و بصر خود استفاده نكرده‌اند، طبيعى است كه محروم شوند و مختوم شوند؛ «خَتَمَ اَللّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ‌»؛ خداوند بر دل‌هاشان مهر زد و بر شنوايى آنها مهر زد و اين مجازات كسانى است كه از امكانات بهره نمى‌گيرند و دل و چشم و گوش خود را مى‌بندند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 ضد خش؛ فیلم کوتاه ۱۳۰ ثانیه‌ای درباره‌ حجاب ✍اگر دیده اید ارزش دوبار دیدن را دارد 🔻اگر در ۴۴ سال گذشته دست کم ۴۰۰ فیلم کوتاه این چنینی (تبیینی) درباره حجاب و فلسفه آن ساخته بودیم، اکنون شاهد گرفتار شدن تعدادی از بانوان در منجلاب خانمان‌سوز بی‌حجابی نبودیم.
🌟مادامى كه ما طلب را در افراد به‌وجود نياورده‌ايم، معنا ندارد كه بارى بر دوش آنها بگذاريم؛ اما اگر در آنها طلبى به‌وجود آمد، منتظر نمى‌مانند تا از تو حرفى بشنوند؛ خودشان فرسنگ‌ها راه به‌دنبال تكليف حركت مى‌كنند
🌟عمل صالح كه همان اطاعت و تقوا است. سازندگى . استقامت در راهِ سازندگى و در راهِ عمل: (عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ). . عمل صالح ايمان، با عمل صالح همراه است. نمى‌شود درختى ريشه بگيرد و ميوه و بار ندهد؛ نمى‌شود بگويى: آقا دلت پاك باشد! دل پاك، اثر و عمل پاك دارد. كسى كه عاشق شد، مطابق ميلِ معشوق كار مى‌كند. اگر معشوق صالح باشد، خواسته‌هاى او بر من اثر گذاشته و عمل من هم صالح مى‌شود و اگر معشوق فاسد باشد، خواه‌ناخواه، فساد او بر عمل من هم تأثير دارد.
🌟عمل صالح، وابسته به رزق طيِّب است: «كُلُوا مِنَ اَلطَّيِّباتِ وَ اِعْمَلُوا صالِحاً»؛ از پاكيزه‌هابخوريد و عمل صالح و جهت‌دار و خالص انجام دهيد.
🌟«من كان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملاً صالحاً و لايشرك بعبادة ربه احداً» . كسانى كه اميد به لقاءِ خدا در آن‌ها قرارگرفته و همّتشان از دنيا و مشهود عالم بيشتر شده و دلشان از دنيا بيرون رفته، اين‌ها مى‌توانند صالح و خالص باشند. عمل صالح يا عملى كه بندگى خداست و شركى ندارد و در جهت آشوب بت‌ها و جلوه‌ها راه ندارد، از همّت عالى و رجاء لقاءِ خدا مايه مى‌گيرد. اين خصوصيات علم و عبوديت و طاعت و صلاح، زمينه‌ساز قرابت و پيوند با انبياء و اولياء است
🌟«قَليلٌ مَدُومٌ عَلَيه خَيْرٌ مِنْ كَثيرٍ مَمْلُولٍ مَنْه»؛كم مستمر بهتر از زياد ملالت آور است. خلاصه، در عمل نمى‌توانى به خوبى عمل و يا خوبى نيت توجه كنى كه بايد نسبت‌ها را در نظر بگيرى. و اهميت‌ها و كمبودهاى خودت را، ضرورت‌ها و ضعف‌ها را هم منظور داشته باشى. و استمرار و تداوم آن را هم حفظ بنمايى. تا عمل بار بياورد و به قناعت و ركود و غرور و يا شكست و يأس و وازدگى نينجامد. و در اين مرحله تنها به روى عمل تكيه نكن، كه عبادت تا «امرى» نداشته باشد و تا عبوديت نباشد، حاصلى نخواهد داشت. و «امر» به مهمترين عمل تعلق مى‌گيرد. كه مطابق ضرورت و ضعف توست. و داروى دردهاى تو حساب مى‌شود كه بايد تداومش را در نظر داشته باشى. سرّ اين كه در روايات كارهاى زيادى به عنوان افضل الاعمال آمده، شايد همين باشد كه، نسبت به افراد و زمان‌هاى مختلف نظر دارد. و به اين گونه، تعارض روايات هم برطرف مى‌شود. و اختلاف در عمل‌ها هم تحمل مى‌شود.
🌟ما شغل ثابت نداريم، نقش ثابت داريم. نقش ما عبوديت است و عبادت‌ها و عمل‌ها مدام شكل عوض مى‌كنند. و با تمامى اختلاف و تفاوتى كه دارند؛ چون در يك جهت هستند، يك كار به حساب مى‌آيند. كه وحدت جهت، به اعمال گوناگون وحدت مى‌دهد. كه در دعاى كميل هست: «اَسْئَلُكَ اَنْ تَجْعَلَ اَعْمالى وَ اَوْرادى كُلَّها وِرْداً «واحِداً». وَ حالى فى خِدْمَتِكَ سَرْمِداً». از تو مى‌خواهم كه تمامى اعمال و حرف‌هاى من را به وحدت برسانى. و حالت من را در خدمت خودت هميشگى و ثابت نگهدارى تا من با كارهاى پراكنده‌ام وحدت داشته باشم، نه آن كه با وحدتم پراكنده باشم و هزار عامل در من شركت داشته باشند.
🌟تركيب «مَنْ آمَنَ‌» بدون واو عطف، نشان عطف بيان و بدل است و در نتيجه هرگونه ايمانى و مذهبى، بايد همراه ايمان به خدا و معاد و عمل صالح باشد تا اجر عند اللّه را داشته باشد؛ كه پاداش، تابع بينش و انگيزه و هدف خواهد بود و حتى دو عمل صالح با تفاوت در بينش و انگيزه و هدف، پاداش برابر نخواهند ديد. با اينكه افرادى تمام خون خود را در راه خدا دادند و در ظاهر در كنار هم افتادند ولى درجات و رفعت آنها، به نوع بينش و انگيزه و هدف آنها بستگى دارد. كسى كه يك نان مى‌دهد تا شكمى سير شود، با كسى كه نانى مى‌دهد تا خودش را از سماجت فقيرى برهاند، با كسى كه نانى مى‌دهد تا گذشت و احسان را درس بدهد يك پاداش ندارند. صرف خوب بودن عمل بدون توجه به انگيزه و هدف و ديد و بينش و شكل و روش، كارگشا نيست؛ كه حسنات با صالحات فرق دارد و صالحات هم با صالحات تفاوت دارد و ارزش‌ها به بينش‌ها باز مى‌گردد و هدف و انگيزه و بينش نسبت به آثار و روابط عمل، بر روش و بر شكل عمل اثر مى‌گذارد و اين مجموعه در ارزش عمل و پاداش و اجر آن دخالت دارند و امن و اجر را به دنبال مى‌آورند و با اين امن و اجر با آنچه در بندهاى گذشته مطرح شد پيوند مى‌خورد؛ كه «فَإِمّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ».
🌟گاهى يك عمل، عمل خوبى است، ولى در هنگام خوب و در جايگاه خوبى، مصرف نشده و در جايگاه صلاحيت خود ننشسته است. با اين كه عملى خوب است، حسنه است. ولى صالحه نيست. و آن رفعتى را كه توقع هست نمى‌آورد. كه خدا عمل صالح را بالا مى‌برد