#شهدا
کفی کفش
هر کاری از دستش برمیآمد، برای دوستان و آشنایان انجام میداد. یک روز قرار بود مسابقه بدهیم و یک نفر از بازیکنان کفش مناسب نداشت. ناصر کفش ورزشی خود را در آورد و به او داد. کفش برای پا او بزرگ بود. خود ناصر سریع رفت، کفی کفش گرفت و آورد. تا آمد، رفتم جلو و گفتم: «ناصر خودت میخواهی چکار کنی؟! مگر قرار نیست بازی کنی؟»...
(6 شهریور 1361) شهادت «ناصر کاظمی»؛ فرمانده سپاه پاوه
#شهدا
پستههای حلال
گفتم: «اصلاً چرا باید اینقدر خودمون رو زجر بدیم و پسته بشکنیم؟ پاشیم بریم بخوابیم!»
با وجود اینکه او هم مثل من تا نیمهشب کار میکرد و خسته بود، گفت: «نه! اول اینا رو تموم میکنیم، بعد می¬ریم میخوابیم. هر چی باشه، ما هم باید اندازه خودمون به بابا کمک کنیم.»
(11 شهریور 1365 ش) شهادت سردار «محمود کاوه»
#شهدا
تاریخ شفاهی
میگفت: «رزمندگان حاضر در دوران دفاع مقدس تا وقتی که فرصت دارند باید نسبت به ثبت خاطرات خود اقدام کنند؛ تاریخ شفاهی جنگ، یک اصل است و باید تدوین شود. ماندگاری آن در جامعه باعث میشود تا جوانان آن را به عنوان یک الگو بشناسند؛ در این بین توجه به بخش مردمی جنگ هم مهم است.»
#شهدا
حالشو ببر!
اذان گفته بودند. زود مهر برداشتم و رفتم برای نماز. مصطفی هنوز نیامده بود. برگشتم. مثل همیشه کلهاش را کرده بود داخل جامهری و مهرها رو زیرورو میکرد.
فوت کرد و یکی را داد دستم.
گفتم: «این چیه؟»
بشکن زد، گفت: «مهر کربلاست. بگیر حالشو ببر!»
#شهدا
مأموریت خاص
سید داشت برای فرستادن ما به منطقه توضیح میداد. اون روز به دلیل خستگی اصلاً به حرفهای سید گوش نکرده بودم. آماده شدیم که بریم، دیدم اسمم تو ليست نیست. خیلی ترسیده بودم؛ فکر کردم از من ناراحت شده. رفتم بهش گفتم: «سید منو نمیفرستی؟»
گفت: «واسه شما يه مأموریت خاص در نظر گرفتم.» ...
#شهدا
حرف آخر
چندنفر از رفقای قبل از انقلاب را جذب کمیته کرده بود. یکی از آن¬ها پرسید: « شاهرخ! اینکه میگن همه باید مطیع امام باشن رو تو قبول داری؟ آخه مگه میشه یه پیرمرد هشتادساله کشور رو اداره کنه؟»
شهادت شهید شاهرخ ضرغام (17 آذر 1359 ش)
#شهدا
همین الآن
«من به شما می گویم کشور الآن به شما احتیاج دارد، شما میگویی فردا میآیی؟ همین الآن باید بروید!»
#شهدا
«تو برو و عظمت این خون ریخته شده را ببین که بعد از هزار و اندی سال در چنین روزی، شرورترین آدمها هم دیگر کار خلاف نمیکنند و میآیند عزاداری میکنند.»
شهادت «مجید شریف واقفی» از اعضای مجاهدین خلق توسط منافقان این گروه (1354 ش)
#شهدا
روزِ کار
من جور آنکسانی را میکشم که به جبهه نمیآیند و در خانههایشان نشستهاند و مرتب نق میزنند. اگر مردم ایران، آنهایی که توانایی دارند، به جبهه بیایند، این تعداد دفعات رفتن به جبهه، به من نمیرسد. امروز روز کار است، روز استراحت نیست.
#شهدا
اطاعت از فرمان مادر
مهدی که توپ را نگهداشته بود، دیگر ادامه نداد. توپ را به همگروهیاش پاس داد و دوید سمت نانوایی...
خاطرهای از شهیید مهدی رین الدین