زمزمه در فراق #دایی
مجالس ختم و ترحیم
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
برادر مادرمی ، باعث چشم ترمی
اسیر خاکی گل من،سایه روی سرمی
دایی مهربون من،نشون بی نشون من
رفتی و آتشم زدی، بهار در خزون من
بارون چشمام جاریه،مادر به آه وزاریه
گلچین روزگار بگو،چه کاریه چه کاریه
بال و پرم شکسته ، غم به دلم نشسته
بغض گلو اومده ، راه نفس رو بسته
مسافر بهشتی ، درگیر سر نوشتی
عشق و محبت رو،تو سینه ها تو کشتی
برو خدا نگهدار ، روزم شده شب تار
دیدار تابه قیامت ، امون از این روزگار
مهرت به دل میمونه،امون از این زمونه
از داغ و درد فراق،مداح روضه میخونه
شعله کشیده داغت ،میگیره دل سراغت
گرگ اجل آتیش زد،به هستی و به باغت
غزل میخونم دایی،یارت می مونم دایی
یه قاب میون طاقچه،رفتی میدونم دایی
مادر من غمینه ، از دوریت حزینه
این رسم روزگاره، هر کس روی زمینه
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)