eitaa logo
طَـ‌ریـ‌د|ᴛᴀʀɪᴅ
4هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
90 فایل
"‌بِسْم‌ِرَب‌ِاَلْمَهدے"✨🌱 و ‌هُوَ الطریدُ الشریدُ الفریدُ الوحید و او "طرد شده" بخاطر ما :(( !💔 مهدویت|رفع‌شبهات|جهادتبیین|لایوحرم|محفل •📸📚🪴🎨• •اینجا؟!پاتوق‌منتظران‌ظهوره((: ❀تَبلیغاتِمۅنッ: ๛ @taridiun ❀گوش شنوا: ๛ @Karbobalaii80
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش شفاعت مارو هم بکنید که جز شما یاری نداریم.....😔😢 هر دو شهید شدید دعا کنید ماهم شهید بشیم
🤍🌱 آقا مصطفی همه‌جوره حواسش به نیروها بود و به وضعیت آن‌ها خیلی حساس بود؛ برای همین کسانی که جذبش می‌شدند دیگر رهایش نمی‌کردند. یک شب بعد از رفتن بچه‌ها از هیئت، مصطفی گفت: علی صبر کن با تو کار دارم. فهمیدم عصبانی است. مدام طول اتاق را می‌رفت و می‌آمد. گفت: می‌خوای چی‌کار کنی؟ گفتم: آقا مصطفی چیو می‌خوام چی‌کار کنم؟ اعصابش حسابی به هم ریخته بود. گفت: حیف نیست کسی که به هیئت میاد، کسی که بسیجیه، درس نخونه؟ برای چی ترک تحصیل کردی؟ گفتم: از این به بعد می‌خونم آقا مصطفی. الآن باید چی‌کار کنم؟ گفت: فردا با مدارکت بیا. صبح زود خودش آمد سراغم، با زن و بچه. رفتیم شهریار. در مدرسه‌ی بزرگ‌سالان ثبت‌نامم کرد. گفت: از فردا میای اینجا درس می‌خونی. به جای شماره‌ی پدرم، شماره‌ی خودش را نوشت. از مدرسه هم هروقت کاری داشتند به او زنگ می‌زدند. آن‌قدر مواظب و پیگیر بود تا من دیپلمم را گرفتم. بعد از آن هم کارهای استخدام من در سپاه را پیگیری کرد. اگر آقا مصطفی نبود مطمئن هستم سرنوشت من چیز دیگری می‌شد. به نقل از علی یاری، کتاب
بجنگ واسه خواسته هات! نا امید نشو!!!
ازش‌پرسیدن‌سختت‌نیست‌ بچہ‌ڪوچیڪ‌ول‌مےڪنےمیرےسوریہ؟! گفت: خودمو‌،زنم‌،بچہ‌ام‌،همہ‌هفت‌جد‌آبادم فداےیڪ‌ڪاشےحرم‌حضرت‌زینب(س)