هدایت شده از شنبه²
#درفراقِیار
#پارت_سیزدهم
#عاشقانهمذهبیطنز
صبح که بلند شدم دیدم محمدم همونجور خوابش برده. محمد که بیدار شده بود گفت: سلام صبح بخیر عروس خانوم. جهت اطلاع از این به بعد باید تو بغل...
نذاشتم ادامه بده در دهنشو گرفتم و گفتم: محمد!!!
خواستم بلند شم که محمد سفت به خودش چسبوندم و گفت: شوما جایی نمیری
با حالتی التماس وار گفتم: ....
اگهمیخای ادامشو بخونی پس منتظر چی هستی بزن رو لینک @at_feraq_yar
#ورودآقایونممنوعمیباشد