جوانان بنی هاشم بیایید...
چرا؟!
چه کنم با تو و این ریخت و پاشی که شده است ؟!
آقای بنی فاطمه تو هیئتش گفت:
میخوام ارباً اربا رو معنی کنم...
تسبیحشو درآورد بند تسبیح رو پاره کرد...
این دونه های تسبیح روی زمین به هر طرف افتاد...!!
گفتن بدن علی اکبر اینطوری...
حاج آقا دارستانی میگفت:
وقتی یکی برای #ارباب نوکری میکنه مثلا میره هیئت سر خم میکنه چایی میده...
#امام_حسین علیه السلام به حضرت عباس علیه السلام میگه بنویس فلان نفر برای ما چایی داد...
گرفتی نکته اش چیه دیگه...!!
یک عمر اگر روزه بگیریم و بگیرید و بگیرند
همتا نشود با عطش خشک دهان علیاصغر«ع»
🖤شناسنامه حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
فرزند امیرالمؤمنین، برادر سیدالشهداء، فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین (ع) در روز عاشورا. عباس در لغت، به معنای شیر بیشه، شیری که شیران از او بگریزند است.
مادرش «فاطمه کلابیه» بود که بعدها با کنیه «ام البنین» شهرت یافت. علی (ع) پس از شهادت فاطمه زهرا با ام البنین ازدواج کرد. عباس، ثمره این ازدواج بود. ولادتش را در 4 شعبان سال 26 هجری در مدینه نوشته اند و بزرگترین فرزند ام البنین بود و این چهار فرزند رشید، همه در کربلا در رکاب امام حسین (ع) به شهادت رسیدند. وقتی امیرالمؤمنین شهید شد، عباس چهارده ساله بود و در کربلا 34 سال داشت. کنیه اش «ابوالفضل» و «ابوفاضل» بود و از معروفترین لقبهایش، قمربنی هاشم، سقا، صاحب لواء الحسین، علمدار، ابوالقِربه، عبدصالح، باب الحوایج و ... است.
آن حضرت، قامتی رشید، چهره ای زیبا و شجاعتی کم نظیر داشت و به خاطر سیمای جذابش او را «قمربنی هاشم» می گفتند. در حادثه کربلا، سمت پرچمداری سپاه حسین (ع) و سقایی خیمه های اطفال و اهل بیت امام را داشت و در رکاب برادر، غیر از تهیه آب، نگهبانی خیمه ها و امور مربوط به آسایش و امنیت خاندان حسین (ع) نیر بر عهده او بود و تا زنده بود، دودمان امامت، آسایش و امنیت داشتند.
🏴 همگام با کاروان حسینی
✨ سال ۶۱ هجری در چنین روزی
چهارشنبه، هشتم محرم معادل نوزدهم مهرماه سال ۵۹ شمسی
🔹 آب آوردن حضرت ابوالفضل العباس
وقتی تشنگی در خیمه ها بالا گرفت. امام، برادرش عباس را فراخواند.
وی بر اسب نشست و همراه سی نفر سواره و بیست نفر پیاده رهسپار شریعه شد.
حرکت در دل شب بود و بیست مشک که باید پُر می شد.
علی اکبر(ع) نیز همراه عموی خویش بود.
پرچم را نافع بن هلال جملی در دست داشت.
عمروبن حجاج زبیدی با ۵۰۰ نفر نگهبان فرات بودند.
حین درگیری و جنگ کوتاهی که در گرفت، پیاده ها، مشک ها را پراز اب کردند.
رزم ابوالفضل العباس در این نبرد کوتاه، یاران را سرشار از شجاعت کرد.
برخی گفته اند لقب "سقایت" از این لحظه به ابوالفصل العباس داده شد.
🔹 شخصی بنام فراس بن جعده که همراه با امام حسین(ع) بود، امید به صلح و حل مسئله داشت.
وقتی عزم و ایستادگی امام را دید و دریافت که ماندن و کشته شدن قطعی است از امام اجازه ی بازگشت گرفت و از کربلا بیرون رفت!
🔹 خطبه خوانی اباعبدالله الحسین(ع):
پس از محاصره ی شدید و تشنگی امام در مقابل دشمن آمد و در حالی که به شمشیر تکیه داده بود، یک بار دیگر خود را به دشمن شناساند و پس از معرفی پیامبر(ص) به عنوان جد و پدرش علی(ع) و عموهایش و مادرش، پرسید بااینکه می دانید من کیستم چرا قصد کشتن مرا دارید؟!
گفتند: این همه را می دانیم اما نمی گذاریم قطره ای از آب بنوشید تا از تشنگی بمیرید.
🔹 آخرین نامه عمرسعدبه عبیدالله
عمرسعد، گزارش کربلا را به عبیدالله نوشت و عبیدالله با خواندن نامه ی عمرسعد گفت:
این نامه گواه اندرزگویی عمرسعد است به امیرخویش.
من آن را می پذیرم(رفتن حسین را).
شمر که در مجلس بود برخاست گفت:
حسین اکنون در سرزمین تو و کنار توست. آیا از او می پذیری که از اینجا برود.
به خدا سوگند اگر برود دیگر به او دست نمی یابی. آنگاه او قوی و تو ضعیف خواهی بود. باید او و یارانش تسلیم حکم تو شوند.
عبیدالله گفت: نظر تو درست است.
عبیدالله پس از این گفتگو، نامه ای نوشت و به شمربن ذی الجوشن سپرد تا به کربلا ببرد.
عبیدالله در بخشی از نامه به عمرسعد دستور داد:
اگر حسین و یارانش تسلیم نشدند بر انها حمله ور شو، اعضای بدنشان را قطعه قطعه کن، سپس بر سینه و پشت وی اسب بتاز که وی ناسپاس و سرکش است.... اگر چنین کنی پاداش خواهی گرفت اگر نمیکنی سپاه را به شمربن ذی الجوشن بسپار.
▪️عبیدالله به شمر سپرده بود، اگر عمرسعد نپذیرفت با حسین بجنگد گردنش را بزن و سرش را برایم بفرست.
شمر با این زمینه سازی ها به سمت کربلا حرکت کرد.
اَمّن یجیبُ المُضطّرَ اِذا دعاهُ ویَکشِفُ السوء🤲
ان شاءاللّه شفای همه بیمارانِ عزیز🤲