کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
#قسمت_سوم #شهيد_مهدي_زين_الدين از قدیم گفته اند آدم ها توی سفر بیش تر با هم آشنا می شوند . سفر س
#قسمت_چهارم
#شهيد_مهدي_زين_الدين
آن چند روز عالی بود . در این مدت فهمیدم پاسدارها هم آدم های معمولی مثل ما هستند . غذا می خورند ، حرف می زنند . آدم هایی که خوبی هایشان از بدی هایشان بیشتر است ، باهم خرید هم رفتیم . هیچ کداممان نمی دانستیم چه کار باید کنیم . برای زندگی ای که خرید کردن و مصرف کردن هدفش باشد ساخته نشده بودیم . در بازارهای سوریه خیلی دنبال سوغاتی مناسب بودم . آخرش ده تا سجاده خریدم . آقا مهدی هم یک ساعت خرید تا به مجید سوغات بدهد ؛ تا هر وقت دستش را نگاه می کند یاد او بیفتد . یک بار همین جور که ویترین مغازه ها را نگاه می کردیم ، جلوی یک لوازم آرایشی ایستادیم . خانمی داشت رژ لب می خرید . آقا مهدی هم رفت تو . همان جا ایستاد . از فروشنده پرسید " این ها چیه . " فروشنده های اطراف هتل اغلب فارسی بلد بودند گفت " رژ لبه بیست و چهار ساعته است . " پرسید " یعنی چی ؟ " آقایی که هم راه آن خانم بود گفت " یعنی امروز بزنی تا فردا معلوم می شه . " خنده مان گرفت و زدیم از مغازه بیرون . همین تا دو ساعت برایمان اسباب شوخی خنده بود . بعد خودم یک بار تنهایی رفتم و سرو سوغات برای فامیل هردویمان گرفتم .
لبنان که می خواست برود نگران بودم . حاج احمد متوسلیان هم که آن جا اسیر شده بود . گفتم " اون جایی که می روی جنگه ؟ اگر هست بگو . من که تا اهوازش را با تو آمده ام . " گفت " نه ، بابا ، خبری نیست . من اینجا شهید نمی شوم . قراره تو وطن خودمان شهید شویم . " اولین بار در سوریه بود که حرف از شهادت زد . برگشتنی از سوریه دیگر خودمانی تر شده بودیم . دیگر صدایش نمی کردم آقا مهدی . راحت می گفتم مهدی . دلیلش شاید بچه ای بود که به زودی قرار بود به دنیا بیاید . دیگر شرم و حیای تازه عروس و دامادها را نداشتیم . حرف هایمان را راحت تر به هم می گفتیم .
#شهيد_مهدي_زين_الدين 🌸
🌹@tarigh3
#قسمت_پنجم
#شهيد_مهدي_زين_الدين
بعد از این که از سوریه بر گشتیم . من قم ماندم و او رفت اهواز . ماه آخر بارداریم بود . خانه ی پدر و مادر منتظر به دنیا آمدن بچه ام بودم . ولی پدر و مادر که جای شوهر آدم را نمی گیرند . او لابد خیالش راحت بود که من کنار پدر و مادر هستم و آن ها هوایم را دارند . درست است که نبودنش همیشه برای من طبیعی بود ، ولی انگار وقتی آدم بچه دارد نیازش به مهر و محبت بیش تر می شود . خدا رحمت کند شهید صادقی را . از دوستان نزدیک آقا مهدی بود . حرف هایی را که به هیچ کس نمی زد به او می گفت . آدم نکته سنجی بود . آن روزها مجروح شده بود و باید در قم می ماند و استراحت می کرد . اطرافیان از حال من بی خبر بودند . سه چهار روز قبل از زایمانم شهید صادقی یک پاکت پول آورد دم خانه ی ما . گفت " آقا مهدی پیغام داده اند و گفته اند من نمی توانم با شما تماس بگیرم ، این پول را هم فرستاده اند که بدهم به شما . " خیلی تعجب کردم . هیچ موقع در زندگی مشترکمان حرفی از پول و خرج زندگی نمی شد .حالا این که آقا مهدی از جای دور برایم پول بفرستد باور نکردنی بود . بعدها فهمیدم که قضیه ی پیغام و پول را شهید صادقی از خودش درآورده .
بچه مان روز تاسوعا به دنیا آمد . قبلاً با هم صحبت کرده بودیم که اگر دختر بود اسمش را زهرا بگذاریم . اما به خاطر پدربزرگش اسمش را لیلا گذاشتیم . لیلا دختر شیرینی بود ، من اما آن قدر که باید خوش حال نبودم . در حقیقت خیلی هم ناراحت بودم . همه اش گریه می کردم . مادرم می گفت " آخر چرا گریه می کنی ؟ این طوری به بچه ات شیر نده . " ولی نمی توانستم . دست خودم نبود . درست است که همه ی خانواده ام بالای سرم بودند ، خواهرهایم قرار گذاشته بودند که به نوبت کنارم باشند ، ولی خُب من هم جوان بودم . دوست داشتم موقع مهم ترین واقعه ی زندگیمان شوهرم یا حداقل خانواده اش پیشم باشند .
#شهيد_مهدي_زين_الدين 🌸
🌹@tarigh3
🔰چند وقته میخوای برای خودت و بچهها لباس بخری، اما با همون قبلیا سر کردی و هزینشو برای لبنان واریز کردی؟
قبول باشه جهادت✔️
🔰 همیشه ۳نوع میوه برای خونه میخریدی و الان شده ۲نوع میوه و بقیه رو برای لبنان واریز کردی؟
قبول باشه جهادت✔️
🔰مسیر کوتاه رو بجای اینکه با اسنپ بری، پیاده رفتی و هزینشو برای لبنان واریز کردی؟
قبول باشه جهادت✔️
🔰دلت لک زده برای فست فود و غذای آماده اما همه وعدهها رو خودت میپزی و اضافه هزینشو، برای لبنان واریز کردی؟
قبول باشه جهادت✔️
🔰میخواستی یه جشن تولد حسابی بگیری، پا گذاشتی رو دلت و هزینشو برای لبنان واریز کردی؟
قبول باشه جهادت✔️
🔰روزانه از سوپرمارکت برای بچهها تنقلات میخریدی، الان با خلاقیت خودت خوراکی خونگی میدی و هزینشو برای لبنان واریز کردی؟
قبول باشه جهادت✔️
🔰هزینه اشتراک فیلیمو و فیلم نت و باشگاه و آرایشگاه این ماهتو برای لبنان واریز کردی و بجاش پیاده روی کردی و کتاب خوندی و خلاقیت به خرج دادی؟
قبول باشه جهادت✔️
✅ تو خوب فهمیدی که «غزه و لبنان»، #خط_مقدم جبهه ایران هستن
♻️تو زندگیت به قبل و بعد صحبت رهبرت برای کمک به لبنان تقسیم شده
تو هرباری که با نفست مبارزه میکنی، روحت بزرگتر میشه و درجاتت متعالیتر
یادته یه عمر به امام حسین میگفتیم: «بنفسی أنت و اهلی و مالی و ولدی »
حالا نایبِ حسینِ زمانهات به تو فرمان #جهاد با #مال و اهل و نفس داده و تو #لبیک گفتی
خوشا بر احوالت😊
قبول باشه جهادت🙏
ظهور رو جلو انداختی😍
❌مراقب باشیم جا نمونیم❌
#کمک_به_حزبالله_و_جبههمقاومت_واجب_است
#ایران_همدل
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌹@tarigh3
#نماز_شب
🔹 بدی ها و خوبی ها، زنجيروار به هم متصل هستند. مثلا اگر خداوند توفيق سحرخیزی داد، انسان نصيب های بعدی را هم پيدا می کند.
🔹 اگر انسان همان بيدارى سحرِ مؤثر را با آرامش از خدا گرفت بركت پشت سر بركت برایش رقم می خورد.
🔹 کم کم خداوند بیداری صبح و بین الطلوعین را به او می دهد؛ رزق را به او می دهد؛ آرامش را به او می بخشد؛ نور را به او عنایت می کند؛ در طول روز توفيق انجام كار خير را به او می دهد.
🖋شیخ جعفر ناصری
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
#خدایا_شکرت برای همه روزای که قلبم با یادت آروم میگیره ..🌱
🌹@tarigh3