تلفن خانه زنگ خورد ، بابا بود با صدای خسته،
پرسیدم بابا #افطار کردی؟
گفت: توقرارگاه افطار آماده کردند اما نرفتم، همینجا در خط ماندم، با رزمندهها سفره انداختیم و نان پنیر مختصری خوردیم!
گفتم چرا قرارگاه نرفتید؟
گفت"میترسم در غیبتم بچه ها با زبان روزه،اسیر یا شهید شوند"
#سرداردلها
#شهيدسليمانى
#مكتب_سليمانى
این لب تشـــــــنه متصل ڪردھ
روزھ ام را به روضه های حسین❤️🩹
#ماه_رمضان🌙
#افطار
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
.