#شهید_چمران
💠در یکی از عملیاتهای نامنظم در شبی مهتابی وقتی با همرزمانش در حال طی مسیر برای شبیخون زدن به متجاوزین بعثی بودند،
ایشان یک لحظه میایستد و به همراهانشان میگوید: به زیر پاهای خود بنگرید، میبینند زیر پایشان پر از گلهای شقایق است
و به همین خاطر آن دشت را دور میزنند و سپس اقدام به عملیات میکنند
در حالی که یاران ایشان میگفتند بعد از عملیات عراقیها آنجا را با تیربار و خمپاره شخم خواهند زد:
ولی #دکتر_چمران
گفتند: ما آنها را زیر پا لِه نخواهیم کرد.
وقتی این جریان به استحضار امام میرسد امام میگوید: 《✨من چمران را دوست داشتم ولی الان بیشتر دوست دارم.✨》
🌹 @tarigh3
✨﷽✨
✍شهید #دکتر_چمران میگفت:
💠توی کوچه پیرمردی دیدم که روی زمین سرد خوابیده بود...سن و سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم؛اون شب رخت و خواب آزارم می داد!و خوابم نمیبرد از فکر پیرمرد...رخت و خوابم را جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد #شریک_باشم اون شب سرما توی بدنم نفوذ کرد و مریض شدم...
🚨#اما_روحم_شفا_پیدا_کرد
#چه_مریضی_لذت_بخشی..