چنین که سر ز خجالت به خاک می سایم
ز تربت شهدای حلبچه می آیم
ز متن فاجعه خاک وخون و خوف و خطر
ز بطن آتش و دود از میان خاکستر
من از تراكم انبوه دود مي آيم
از انتهاي فضايي كبود مي آيم
خراب وخسته وخونين وخرد وخشمآگين
غريب و بي كس وغميگن و مات و زخم آجين
سالروز شهادت ۵۰۰۰ نفر از مردم بی دفاع #حلبچه
🌹یاد و نام شهدای عملیات والفجر ۱۰ و شهدای بی دفاع شهر #حلبچه گرامی میداریم.🌹
پنجشنبه 25 اسفند 1401 .
#شهدای عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات 🥀
براستی #شهدا صاحب #حیات #طیبهاند.....!!!
روزی بر سر مزار فرزندم در گلزار #شهدای بهشهر رفته بودم.
دیدم زن و شوهری بر سر #مزار پسرم نشستهاند و به شدت گریه میکنند.
رفتم نزدیک شون و علت را جویا شدم. به آنها گفتم که این مزار #پسر من است اما در این قبر #شهیدی نیست که شما اینقدر برایش گریه میکنید.
پسر من #مفقود #الجسد است.
در ضمن من اصلا شما را نمیشناسم.
از سر و وضعشان هم معلوم بود که شمالی نبودند.
خانمی که گریه میکرد در جواب من گفت: فرزند #مریضی دارم که از ناحیه دو پا #فلج بود.
دوا و درمانهای ما نتیجه نداد و از سلامتیاش ناامید شدیم اما پسرم یک شب در خواب دید که #جوانی به سراغش آمده است و به او میگوید که از جایش #بلند شود.
پسرم در پاسخ جوان میگوید که من فلج هستم و قادر به راه رفتن نیستم.
#جوان میگوید برخیز تو #شفا یافتهای من #شهید #بالویی از مازندران هستم.
فرزندم از خواب بلند شد در حالی که شفا گرفته بود.
من تمام #گلزار #شهدای شهرهای #مازندران را یک به یک رفتم و روی سنگ مزارها را خواندم.
تا اینکه بالاخره در گلزار شهدای بهشهر(اینجا) این سنگ قبر را پیدا کردم. پدر #شهید میگفت: نشستم و دوباره برایم مسلم شد که فرزندم #زنده #حقیقی است .....
هدیه به روح #شهید_حسینعلی_بالویی