eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
867 دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
8.9هزار ویدیو
49 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️🔹◾️ مادرم که رفت، پدر خواند: «بریز آب روان اسما ولی آهسته آهسته». هوا تاریک بود، غریبه بینمان نبود. دور هم نشسته بودیم و گریه می‌کردیم. مادر جوان نبود، نه آن‌قدرها که مثلاً کودکی در شکم داشته باشد. مادر به مرگ طبیعی رفته بود. مادر بچه‌هایش را به ثمر رسانده بود، اما این‌ها هیچ یک چیزی از داغ ما کم نمی‌کرد. مادر نبود و به جان می‌فهمیدیم پاره شدن نخ تسبیح خانه یعنی چه. مادر نبود و انگار ستون فقراتمان را کسی با ناخن بیرون می‌کشید و ما کمرمان شکسته بود. با این وجود مادر بین در و دیوار، له نشده بود. مادر، سینه‌اش سالم بود، به جز رد عمل. پهلویش اما درد می‌کرد. چند وقتی بود. بابا، مادر را نشست، شست. شب نبود، روز بود، هوا روشن بود، جمعی از دوستان بودند. مادر را که در خاک می‌گذاشتیم، دور مادر پر بود از مَحرَم‌ها. مردهای محرم. می‌دانی لحظه‌ی درخاک گذاشتن، سخت است. مردان قوی می‌خواهد. هم همین‌طور. اصلاً تصورش هم سخت است تنها بخواهی عزیزت را در خاک بگذاری. به خصوص اگر دورت پر باشد از فریادهای با آستین خفه‌شده‌ی چند کودک. مادر ما فقط مادر بود، نه دختر پیامبر. اما تاریخ چیزهایی عکس این‌ها را برای دختر پیامبر خدا روایت می‌کند. تاریخ جرم مادر را درک تنهایی امامش نوشته است. تاریخ سن فرزندان دختر پیامبر را، هفت ساله، شش ساله، پنج ساله، چهارساله نوشته است. درک دختر سه ساله و پنج ساله از مرگ مادر چه می‌تواند باشد؟!!! 😭😭 🌹@tarigh3