eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
1هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
7.3هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
...🔗 دردِدلتنگۍ‌ِشـش‌گوشــه‌مرا‌غالب‌شد چشم‌‌هاۍِ‌تَرِ‌مَن‌،سوی‌حَرَم‌‌طالب‌شد باز‌این‌دل‌‌به‌هـوای‌حَرَمت‌محتاج‌است سفـــر‌ِ‌کرب‌وبلا‌،‌بَحرِ‌ شَـفـا واجــب‌ شد...💔 صبحتون حسینی ♥️✨ 🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. آدم خوشبخت کسی نیست که شرایط خاصی دارد؛ بلکه آدمی است که نگرش‌های خاصی دارد.🍃 🌹@tarigh3
بعضیا می‌گن: الان شرایط جامعه طوری شده که اگه پسر پیغمبر هم باشی نمی‌تونی دینت رو حفظ کنی! ولی اینا همه‌ش بهانه است. تو حتی اگه همسر فرعون باشی بازم می‌تونی بهترین باشی. 🌹@tarigh3
عالم محضر شهداست، اما کو محرمی که این حضور را دریابد و در برابر این خلاء ظاهری خود را نبازد… -سیدالشهدای اهل قلم🌱 🌹@tarigh3
- حضرت‌فاطمه سلامﷲعلیها: همانا سعادتمند کامل و خوشبخت حقیقی کسی است که علی علیه‌السلام را در حیاتش و پس از وفاتش دوست بدارد.. ✨ •📚 بحارالانوار|ج۳۹•🌱 ❤️ 🌹@tarigh3
36.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتما ببینید خیلی عالیه ✅ قراره مثل سلام فرمانده بترکونیم👌👌👌👌👆👆👆👆 🌹@tarigh3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلیل اینکه نمازتو اول وقت نمی‌خونی چیه؟ وقت نداری؟ جات بَده؟ خیلی گرمه؟ خیلی سرده؟ بیماری؟ خسته‌ای؟ محل کاری؟ 🌹@tarigh3
«ﮔﺎﻫﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ صبر ﮐﺮﺩ؛ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻧﺪﯼ، ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻩﺍﯼ..!» خسرو شکیبایی. 🌹@tarigh3
🔴 بصیرت جوان روایتی است از حضرت امام صادق(ع) که می فرماید: روزی گذر سلمان در کوفه به بازار آهنگرها افتاد. یک مرتبه دید جوانی بیهوش شده و مردم اطراف او را گرفته اند. سلمان که از آن نزدیکی عبور می کرد، یکی از آن افراد دوید و به او گفت یا اباعبدالله این جوان مریض و بیهوش است بیا یک دعایی بالای سر او بخوان که بهوش بیاید. حضرت سلمان وقتی نزدیک شد و به بالین جوان رسید او چشم باز کرد. تا سلمان را دید سر خود را بلند کرد و گفت یا اباعبدالله اینطور نیست که مردم گمان می کنند من بیمار هستم. وقتی گذر من به بازار آهنگرها افتاد و دیدم که با چکش های آهنی به میله های سرخ می کوبیدند، یاد این آیه افتادم: نگهبانان جهنم با چکش های آهنین بر دوزخیان می زنند. در این حالت دیگر نفهمیدم و از هوش رفتم. سلمان دید این فرد با معرفت است با او دوست شد. بعد از یک مدتی این جوان مریض شد، سلمان به عیادت او رفت و دید که موقع مرگ او است. سلمان به حضرت عزرائیل(ع) خطاب کرد که یا ملک الموت این جوان برادر و دوست من است، لطفاً مراعات او را بکن. حضرت عزرائیل فرمود: یا اباعبدالله من مراعات این جوان و تمام مومنین را خواهم کرد و با آنها دوست هستم.