eitaa logo
کانال طریق الشهدا 🇮🇷🇵🇸
656 دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
7هزار ویدیو
47 فایل
🌹می ترسم از خودم ▪زمانی که عکس شهدارابه دیواراتاقم چسبوندم، ولی به دیواردلم نه! 🌷منتظرنظرات خوب شما همسنگران هستیم: 🌴ارتباط با خادم الشهدا کانال: 🌹 @yazahrar 🌻لینک کانال: 🌹http://eitaa.com/joinchat/381026320Cb5fdfee742
مشاهده در ایتا
دانلود
خانوم زینب ام المصائبه... هرچی غم و مصیبت بوده رو خانوم خریده... این خانوم اونقدر مهربونه که امام زمان عجل الله میفرمایند اگه میخواید برای ظهورم دعا کنید، خدا رو به عمه ام زینب سلام الله قسم بدید... هرجا گیر کردین، کم اوردین، بگین یا زینب... به خدا خریداره...
ای اهل کوفه، ای اهل حیله و نیرنگ.... آیا گریه میکنید؟! خدایا یه روزی این حرفها رو به ما نزنن... آی جماعت گریه میکنید...؟! شما مهدی ما رو تنها گذاشتید...😔
یه حمد شفا بخونیم برای شفای تمام بیماران
میدونی‌ کجا سوختم؟ همونجا که گفت علی زرهی برات ندارم. اما قنداقَتو محکم‌تر می‌بندم. اما بعدش .. بعد از اینکه خون رو صورت بابا پاشید گفت علی کاش قنداقَتو محکم نمی‌بستم! من که نمیدونستم میخوای دست و پا بزنی😭
جوانان بنی هاشم بیایید... چرا؟! چه کنم با تو و این ریخت و پاشی که شده است ؟!
هشدار⭕️ کجای کاری عزیزم🍃 میخواهیم با پذیرفتن واقعیات در پیشگاه خداوند معترف شویم و درخواست توبه و گشایش نمائیم تا ان شاءالله فرجی حاصل شود. ❇️ گرفتار بلا و مریضی عجیبی شدیم؟ *میپرسی چرا؟* *فقط یک دلیل میتواند داشته باشد *( شاید دچار خشم خدا شدیم )* چرا نشویم ؟ 🚷 وقتی غش در معامله می کنیم ⚖ وقتی کم فروشی میکنیم 📈 وقتی احتکار میکنیم تا گران شود 💶 وقتی ربا و نزول در بازار بیداد میکند 🤝 وقتی فروشنده به خریدار رحم نمیکند 👨‍⚕ وقتی طبیب به بیمار رحم نمیکند 👥 وقتی مردم به هم رحم نمیکنند 🐩 وقتی سگ بازی می شود افتخار 👫 وقتی محرم و نامحرمی معنا ندارد 👑 وقتی حیا و غیرت از بین رفته 🗣 وقتی همه به هم دروغ میگویند 🎯 وقتی بیت المال غارت میشود 🕌 وقتی نماز و روزه فراموش میشود 🧕 وقتی حجاب تحقیر میشود ♨️ وقتی ترک محرمات و جدیت در عبادات نداریم 🥦 وقتی سبزی فروش،سبزی آبزده میفروشد 🍞 وقتی نانوا نان بی کیفیت میپزد 🍖 وقتی قصاب آشغال گوشت چرخ میکند 🚗 وقتی تعمیر کار خرج تراشی میکند 🔬 وقتی دکتر زیر میزی میگیرد 📺 وقتی فیلم و سریالها ترویج بی بند و باریست 🏦 وقتی بانک ها ربا خواری میکنند 👨‍⚖ وقتی مسئولینی اختلاس میکنند 🕵‍♂ وقتی مدیرانی متعهد نیستند 🚯 وقتی همه به هم خیانت میکنند 💥 وقتی ... وقتی ... و... ☝️ وقتی خدا را فراموش کرده ایم و امرش را سبک میشماریم چرا دچار خشم خدا نشویم؟! باید توبه کنیم👌 همه باید توبه کنیم واقعی ونصوح 👌 😔 حساب و کتاب قبر و قیامت را فراموش کرده ایم ! @روزگار عجیبی است!! دختران در نوبهار زندگانی خود ، عکسهایی در شبکه های اجتماعی می گذارند که حتی حیوانات هم از آن شرم می کنند @ روزگار عجیبی است!! پدران و مادران به غذا و لباس فرزندان اهمیت می دهند اما فراموش می کنند که بذر ارزشها و اخلاق را در وجودشان بنشانند. @روزگار عجیبی است!! کارمندان به بهانه حقوق کم، در کار خود اخلاص نمی ورزند و فراموش نموده اند که خداوند متعال در رزق و روزی حلال برکت می اندازد و حرام را از بین می برد @روزگار عجیبی است!! پسران و دختران جوانی که ساعتهای طولانی را در کوچه و بازار سپری می کنند اما در اولین رکعت نماز خسته می شوند @روزگار عجیبی است! دختران و پسران جوانی که با سینه گشاده به موسیقی گوش می دهند اما اگر به کلام الله گوش فرا دهند سینه هایشان تنگ می گردد نمی دانند که حلال با حرام درآمیختنی نیست. @روزگار عجیبی است!! هر چه خوشمزه است را می خریم و صدها هزار تومان اسکناس می پردازیم اما هنگامی که به صندوق صدقه می رسیم دنبال سکه فلزی می گردیم تا در آن بیندازیم و به صدای افتادن سکه در صندوق افتخار می کنیم @روزگار عجیبی است! زنگ موبایل خودمان را تنظیم می کنیم تا دیر به سر کار نرسیم اما روبرو شدن با خداوند متعال در نماز صبح را فراموش می کنیم در حالی که می دانیم توان آنرا داریم که زنگ موبایل را برای نماز هم تنظیم نماییم @روزگار عجیبی است! برخی از ما درباره آبرو و عیوب بندگان خدا سخن می رانیم و فراموش می کنیم که : "مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ" «انسان هیچ سخنی را بر زبان نمی‌راند مگر این که فرشته‌ای، مراقب و آماده (برای دریافت و نگارش) آن سخن است». @روزگار عجیبی است!! از وفور حوادث و اتفاقات شکایت می کنیم اما با این حال خداوند را هنگام وقوع آنها از یاد می بریم. @روزگار عجیبی است! مردان ، همسران و دختران و خواهران خود را می بینند لباسهایی می پوشند که برجستگی های بدنشان را آشکار می کنند اما به غیرت نمی آیند و با ادعای اینکه آنها روشنفکر، آزاداندیش و متمدن هستند هیچ واکنشی نشان نمی دهند!😱 - رشوه همانند قهوه خوردن آسان و گوارا شده است😱 - اختلاط زن و مرد ، نماد تمدن به خود گرفته است.😱 - آرایش و اندام نمایی زنان به خوش اندامی مبدل شده است😱 - برهنگی و بی بند وباری به آزادی تبدیل شده است😱 - ابلیس از همان ابتدا صراحتا اعلام کرد که ما انسانها را در دنیا گمراه می سازد و در آخرت از ما کناره گرفته و اعلان بیزاری می کند اما.. - برخی انسانها کر و کور و لال هستند و تعقل نمی کنند. سخنی که قلب را نسبت به زمان تمدن اندوهگین می کند - اگر کسی را به ترک گناه و معصیتی نصیحت کنی چنین پاسخ می دهد که بیشتر مردم آن کار را انجام می دهند و فقط من نیستم و اگر در قرآن ، کلمه بیشتر مردم (أکثر الناس یا أکثرهم) را جستجو کنی به این موارد برمی خوری : "أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ" "أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ" "أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ" ⭕️نگذاریم دیر شود باتوبه وجبران گذشته...
حضرت علی اکبر(ع) علی اکبر(ع) نخستین فردی بود که از بنی هاشم به میدان رفت. او فرزند بزرگ امام است و نزدیک ترین فرد به ایشان. چون غربت پدر را در میان خیل گرگ های خون آشام کوفه و شام می بیند، از همه یاران و افراد خاندان پیشی می گیرد و خود را در راه آرمانی فدا می کند. او گام به میدان می نهد تا حجت را تمام کند و شوق رسیدن به فیض شهادت را در دل یاران حسین(ع) قوت بخشد. علی اکبر(ع) الگوی سبقت گرفتن در شهادت است.
علامه امينى شب تاسوعا و عاشورا براى امام زمان صدقه کنار ميگذاشتن و ميگفتند: امشب قلب حضرت در فشاراست . ارسال نمایید تا ميليونها نفر براى آقاصدقه دهند. التماس دعا،،،یاصاحب الزمان آجرک الله مولاجان
جوانان بنی هاشم بیایید... چرا؟! چه کنم با تو و این ریخت و پاشی که شده است ؟!
آقای بنی فاطمه تو هیئتش گفت: میخوام ارباً اربا رو معنی کنم... تسبیحشو درآورد بند تسبیح رو پاره کرد... این دونه های تسبیح روی زمین به هر طرف افتاد...!! گفتن بدن علی اکبر اینطوری...
حاج آقا دارستانی میگفت: وقتی یکی برای نوکری میکنه مثلا میره هیئت سر خم میکنه چایی میده... علیه السلام به حضرت عباس علیه السلام میگه بنویس فلان نفر برای ما چایی داد... گرفتی نکته اش چیه دیگه...!!
یک عمر اگر روزه بگیریم و بگیرید و بگیرند همتا نشود با عطش خشک دهان علی‌اصغر«ع»
‌ 🖤شناسنامه حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام فرزند امیرالمؤمنین، برادر سیدالشهداء، فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین (ع) در روز عاشورا. عباس در لغت، به معنای شیر بیشه، شیری که شیران از او بگریزند است. مادرش «فاطمه کلابیه» بود که بعدها با کنیه «ام البنین» شهرت یافت. علی (ع) پس از شهادت فاطمه زهرا با ام البنین ازدواج کرد. عباس، ثمره این ازدواج بود. ولادتش را در 4 شعبان سال 26 هجری در مدینه نوشته اند و بزرگترین فرزند ام البنین بود و این چهار فرزند رشید، همه در کربلا در رکاب امام حسین (ع) به شهادت رسیدند. وقتی امیرالمؤمنین شهید شد، عباس چهارده ساله بود و در کربلا 34 سال داشت. کنیه اش «ابوالفضل» و «ابوفاضل» بود و از معروفترین لقبهایش، قمربنی هاشم، سقا، صاحب لواء الحسین، علمدار، ابوالقِربه، عبدصالح، باب الحوایج و ... است. آن حضرت، قامتی رشید، چهره ای زیبا و شجاعتی کم نظیر داشت و به خاطر سیمای جذابش او را «قمربنی هاشم» می گفتند. در حادثه کربلا، سمت پرچمداری سپاه حسین (ع) و سقایی خیمه های اطفال و اهل بیت امام را داشت و در رکاب برادر، غیر از تهیه آب، نگهبانی خیمه ها و امور مربوط به آسایش و امنیت خاندان حسین (ع) نیر بر عهده او بود و تا زنده بود، دودمان امامت، آسایش و امنیت داشتند.
🥀سلام 🖤بر علمدار کربلا 🥀سلام بر روز 🖤عشق و حماسه 🥀سلام برتاسوعا 🖤سلام برعاشقان 🥀آن حضرت 🖤روزتان پراز عشق 🥀به حضرت عباس تاسوعای حسینی تسلیت 🏴
عمو عباس - سید مجید بنی فاطمه .mp3
2.95M
عمو عباس بی تو بابا تنها میمیره عمو عباس بی تو قلب حرم میگیره
🏴 فرا رسیدن تاسوعای حسینی تسلیت باد الحق که به تو نام قمرمی آید! ای ماه ترین عموی دنیا عباس
🏴 همگام با کاروان حسینی ✨ سال ۶۱ هجری در چنین روزی چهارشنبه، هشتم محرم معادل نوزدهم مهرماه سال ۵۹ شمسی 🔹 آب آوردن حضرت ابوالفضل العباس وقتی تشنگی در خیمه ها بالا گرفت. امام، برادرش عباس را فراخواند. وی بر اسب نشست و همراه سی نفر سواره و بیست نفر پیاده رهسپار شریعه شد. حرکت در دل شب بود و بیست مشک که باید پُر می شد. علی اکبر(ع) نیز همراه عموی خویش بود. پرچم را نافع بن هلال جملی در دست داشت. عمروبن حجاج زبیدی با ۵۰۰ نفر نگهبان فرات بودند. حین درگیری و جنگ کوتاهی که در گرفت، پیاده ها، مشک ها را پراز اب کردند. رزم ابوالفضل العباس در این نبرد کوتاه، یاران را سرشار از شجاعت کرد. برخی گفته اند لقب "سقایت" از این لحظه به ابوالفصل العباس داده شد. 🔹 شخصی بنام فراس بن جعده که همراه با امام حسین(ع) بود، امید به صلح و حل مسئله داشت. وقتی عزم و ایستادگی امام را دید و دریافت که ماندن و کشته شدن قطعی است از امام اجازه ی بازگشت گرفت و از کربلا بیرون رفت! 🔹 خطبه خوانی اباعبدالله الحسین(ع): پس از محاصره ی شدید و تشنگی امام در مقابل دشمن آمد و در حالی که به شمشیر تکیه داده بود، یک بار دیگر خود را به دشمن شناساند و پس از معرفی پیامبر(ص) به عنوان جد و پدرش علی(ع) و عموهایش و مادرش، پرسید بااینکه می دانید من کیستم چرا قصد کشتن مرا دارید؟! گفتند: این همه را می دانیم اما نمی گذاریم قطره ای از آب بنوشید تا از تشنگی بمیرید. 🔹 آخرین نامه عمرسعدبه عبیدالله عمرسعد، گزارش کربلا را به عبیدالله نوشت و عبیدالله با خواندن نامه ی عمرسعد گفت: این نامه گواه اندرزگویی عمرسعد است به امیرخویش. من آن را می پذیرم(رفتن حسین را). شمر که در مجلس بود برخاست گفت: حسین اکنون در سرزمین تو و کنار توست. آیا از او می پذیری که از اینجا برود. به خدا سوگند اگر برود دیگر به او دست نمی یابی. آنگاه او قوی و تو ضعیف خواهی بود. باید او و یارانش تسلیم حکم تو شوند. عبیدالله گفت: نظر تو درست است. عبیدالله پس از این گفتگو، نامه ای نوشت و به شمربن ذی الجوشن سپرد تا به کربلا ببرد. عبیدالله در بخشی از نامه به عمرسعد دستور داد: اگر حسین و یارانش تسلیم نشدند بر انها حمله ور شو، اعضای بدنشان را قطعه قطعه کن، سپس بر سینه و پشت وی اسب بتاز که وی ناسپاس و سرکش است.... اگر چنین کنی پاداش خواهی گرفت اگر نمیکنی سپاه را به شمربن ذی الجوشن بسپار. ▪️عبیدالله به شمر سپرده بود، اگر عمرسعد نپذیرفت با حسین بجنگد گردنش را بزن و سرش را برایم بفرست. شمر با این زمینه سازی ها به سمت کربلا حرکت کرد.
اَمّن یجیبُ المُضطّرَ اِذا دعاهُ ویَکشِفُ السوء🤲 ان شاءاللّه شفای همه بیمارانِ عزیز🤲
سلام و عرض ادب عزاداریاتون قبول درگاه الهی
🏴 همگام با کاروان حسینی ⚫ روز تاسوعا پنج شنبه نهم محرّم سال شصت و یک هجری معادل بیستم مهر ماه پنجاه و نه شمسی وضعیت هوا: صاف و آفتابی. مهم‌ترین و بزرگ‌ترین حادثه:  آمدن شمربن‌ذی‌الجوشن ضبابی به کربلاست. شمر با نامه ی عبیدالله‌بن‌زیاد در بعد ازظهر روز تاسوعا وارد کربلا شد. بطور کامل بخوانید: 🔻🔻🔻🔻
🏴 همگام با کاروان حسینی ⚫ روز تاسوعا پنج شنبه نهم محرّم سال شصت و یک هجری معادل بیستم مهر ماه پنجاه و نه شمسی وضعیت هوا: صاف و آفتابی. مهم‌ترین و بزرگ‌ترین حادثه:  آمدن شمربن‌ذی‌الجوشن ضبابی به کربلاست. شمر با نامه ی عبیدالله‌بن‌زیاد در بعد ازظهر روز تاسوعا وارد کربلا شد. عکس العمل عمرسعد:  با ورود شمر به کربلا و آوردن نامه‌ی عبیدالله زیاد، عمرسعد دریافت که موقعیِتش در خطر است و شمر سَرِ جانشینی او را دارد. گفت: وای بر تو! خداوند تو و خانه‌ات را از آبادانی دور کناد( خانه‌ات خراب باد) ای پیس! نگذاشتی کار به صلح بینجامد. حسین هرگز تسلیم نخواهد شد او فرزند علی‌بن‌ابی‌طالب است. به ناچار با او خواهم جنگید. شمر پس از خواندن نامه، از عمرسعد پرسید: «چه خواهی کرد؟ اگر اطاعت عبیدالله می‌کنی بکن وگرنه فرماندهی را به من بسپار.» عمرسعد گفت: «نه، این کرامت به تو نیامده است( تو شایسته نیستی)، فرمانده‌ی پیاده‌ها باش، من فرماندهی لشکر را به عهده دارم.». آوردن امان نامه برای اباالفضل(ع) شمر هنگام آمدن به کربلا همراه با عبیدالله‌بن‌ابی‌محل که ام‌البنین مادر ابوالفضل العباس عمّه‌اش بود امان نامه‌ای از عبیدالله دریافت کردند تا عبّاس‌بن‌علی و سه برادرش عبدالله، جعفر و عثمان را از صحنه‌ی کربلا خارج کنند. عبیدالله امان نامه را به عبدالله سپرد و وی همراه غلامش کُزمان آن را به کربلا آورد. (برخی به جای کزمان، عرفان نوشته‌اند). پاسخ ابوالفضل العبّاس به امان نامه: وقتی شمر مقابل یاران امام ایستاد و فریاد کشید: «پسران خواهر ما کجایند؟» (منظور ابوالفضل العبّاس، عبدالله، عثمان و جعفر بود)، ابوالفضل العبّاس همراه برادران بیرون آمدند و گفتند: «چه می‌گویی؟» شمر گفت: ای پسران خواهر ما شما درامانید. خودتان را با حسین به کشتن ندهید و به فرمان امیرالمؤمنین یزید درآیید. (برخی نوشته‌اند ابتدا سکوت کردند و جواب شمر را ندادند و امام حسین(ع) فرمود: «پاسخش دهید هر چند فاسق است. آن‌گاه عبّاس و برادرانش پاسخ گفتند.) ابوالفضل و برادرانش گفتند: «دستت بریده باد ای شمر امان نامه آورده‌ای؟ خداوند تو و امان نامه‌ات را لعنت کند. ای دشمن خدا، از ما می‌خواهی که برادرمان حسین فرزند فاطمه و پیامبر را رها کنیم و به فرمان لعنت شدگان و فرزند لعنت شدگان درآییم؟ هرگز! آیا ما در امان باشیم و فرزند پیامبر را امانی نباشد؟». عکس العمل زهیربن‌القین: زهیربن‌القین با شنیدن فریاد شمر و نگرانی از خروج ابوالفضل العبّاس و برادرانش از کربلا، بلافاصله نزد ابوالفضل آمد.(در برخی مقاتل نزد عبدالله آمد و از او خواست پرچم را تحویل دهد عبدالله گفت: «مگر در من ضعفی دیده‌ای.» گفت: پرچم را بده و پرچم را نزد ابوالفضل العباس آورد. زهیر به ابوالفضل گفت: «می‌خواهم حدیثی (رازی) را با تو بازگو کنم.» ابوالفضل فرمود: «زود بگو، فرصت اندک است.» زهیر گفت: «وقتی پدرت علی با برادرش عقیل که عرب شناس بود برای ازدواج مشورت کرد، علی به وی گفت: می‌خواهم زنی را خواستگاری کنی که دارای حسب و نسب و شجاعت باشد تا فرزندی از او زاده شود که یاور و بازوی فرزندم حسین در کربلا باشد. پدر تو، تو را برای امروز خواست. مبادا در یاری و پاسداری از حرم برادران و خواهران خود کوتاهی کنی.» باشنیدن این سخنان، لرزه بر اندام اباالفضل افتاد و چنان پای در رکاب کرد که تسمه‌ی رکاب پاره شد و با خشم فرمود: «ای زهیر در چنین روزی می‌خواهی به من شجاعت بیاموزی؟ به خدا قسم اکنون چیزی ببینی که هرگز ندیده‌ای.» آن‌گاه اسب را به تاخت به سمت دشمن و تا قلب میدان حرکت داد. عکس العمل شمر:  شمر پس از شنیدن پاسخ کوبنده‌ی ابوالفضل العباس و برادرانش ناسزاگو و پرخاشگر و خشمگین به لشکرگاه خویش بازگشت. آمادگی عمرسعد برای شروع جنگ: عمرسعد پس از نامه‌ی عبیدالله زیاد و آمدن شمر، خود را برای جنگ آماده کرد. سعدبن‌عبیده گوید: همراه عمرسعد در فرات آب تنی می‌کردیم که یکی پیش آمد و آهسته به عمرسعد گفت: «ابن زیاد جویریه بن بدر تمیمی را فرستاده و به او دستور داده اگر عمرسعد نجنگید گردنش را بزن. عمرسعد بلافاصله از آب بیرون آمد سوار اسب شد سلاح خود را خواست و آماده‌ی جنگ شد.». فراهم کردن زمینه‌ی جنگ:  با آمدن شمر و قطعی شدن جنگ، لشکریان عمرسعد خود را آماده کردند. این نکته گفتنی است که عبیدالله و شمر در پی تکرار تجربه‌ی جنگ امام حسن مجتبی(ع) و فریفتن فرماندهان بودند. بیرون کشیدن ابوالفضل و برادرانش ضربه‌ای هولناک به کربلا بود که با یأس شمر و پاسخ دندان شکن رشید غیور کربلا خنثی شد. پس از این ماجرا، شرایط و اوضاع برای نبرد مهیّا شده بود. از وقایع بعدی معلوم می‌شود که عمرسعد سپاه را برای جنگ آماده کرده است.
4_5850438660578608248.mp3
2.53M
کرامت حضرت ابوالفضل عباس علمدار کربلا
رفقا اصل روضه اینه که، همه ی روضه هایی که این شب ها شنیدید توی چند ساعت اتفاق افتاده ...
میگن شب آخر، وقتی اصحاب از بین دو انگشت ابی عبدالله علیه السلام جایگاه خودشونو تو بهشت دیدن حضرت عباس علیه السلام نگاه نکرد و رفت...! امام فرمود: عباس من! تو جایگاهت را نمیبینی؟! قمر بنی هاشم فرمود : بهشت من شمایید برادر..!
امان نامه نمی‌خواهد مگر ماه را می‌توان از مدار خورشید دور کرد؟! از چشم و دست و جان می‌گذرد تا حرف امام، زمین نماند تشنه است و فقط با رضایت ولی زمانش سیراب خواهد شد...
اضطراب حرم از تشنگی مشک تو نیست بی علمدار شدن رنگ پریدن دارد...