eitaa logo
رِسـانـه طَـریـقُ الْـحَـقْ🇵🇸
2.5هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
7.2هزار ویدیو
145 فایل
✨﷽✨ كانالي مملوّ از تكان دهنده‌ترين سخنان علمای اخلاق و عرفان (روشنگری) (کپی آزاد) تأسیس : ۲۷ / ۱ / ۱۳۹۷ ارتباط با ادمین کانال @Adel_khalatbari تبادل نداریم🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ صدای ناله و گریه‌هایشان آسمان را پر کرده بود 🔻 آن چیزی که حتی نمی‌خواستم فکرش را بکنم گریبانمان را گرفته بود. گم شده بودیم. آقامهدی هم وقتی ایستاد تا نفسی چاق کند، همین را گفت. ماندن در دل دشمن توی آن تاریکی شب هیچ خوشایند نبود اما چاره نداشتیم. خسته و هلاک، یک گوشه خزیدیم. دم‌دمای صبح، آقامهدی روی یک تخته‌سنگ تیمم کرد. زانو از زمین کند و برای قامت بست. ندیری هم آن طرف‌تر تکبیر گفت و مشغول شد. صدای ناله و گریه‌هایشان آسمان را پر کرده بود. سرما را از رو برده بودند و انگار داشتند خستگی‌های چندروزه را می‌دادند و نیروی تازه برای فردا می‌گرفتند. آن شب من هم نماز شب خواندم اما نماز من کجا و نماز این دو کجا؟ نه قیامم شباهتی به قیام ندیری داشت که از ترس خدا پاهایش به لرزه افتاده بود، نه قنوتم شبیه قنوت آقامهدی بود که از اول تا آخرش اشک بود و آه و ناله. 👤 راوی: مهدی صباغی، مسئول آموزش لشکر ۱۷ علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام 📚 از کتاب (روایت زندگی ) 📖 صص ۲۰۴ تا ۲۰۶ ❤
✳ نمره‌ی بیست! 🔻 مهدی در جبر هم حرف نداشت. این‌که می‌گویم حرف نداشت، نه که خواهرش هستم و خواستم تعریفش را کرده باشم، شاهدم، نمره‌ی بیستش از امتحان جبر یازدهم است. امتحانی که نهایی بود و در سرتاسر کشور هماهنگ برگزار شد. طراحِ خوش‌انصاف، هرچه مسئله‌ی سنگین و پیچیده دستش رسیده بود، آورده بود توی برگه‌ی امتحان. خیلی‌ها به‌زور نمره‌ی قبولی آوردند و خیلی‌ها مردود شدند. تک‌وتوک هم توانستند بیست بگیرند، این را آموزش‌وپرورش اعلام کرد؛ یکی‌شان مهدی بود. 📚 از کتاب (روایت زندگی ) 📖 ص ۳۹ ❤