فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥
🔐 #نـــمازخـــوانها_ببینند❗
□صحبت های بسیار عالی و زیبای
#حجت_الاسلام_رنجـــبر در مورد
#نـــماز این ویدئو را نماز خوان ها
حـــتما مشاهده ڪنند.
✳ عمر بیحاصل...
🔻 بر سبزههاى كنار جويى نشسته بود، و با خود مىگفت: بىحاصل بود! بىحاصل بود!
او را گفتم: از چه مىگوييد؟!
گفت: از اين جوى، آبى گذشت، و از خود سبزهها برجاگذاشت،
اما، عمرى از ما گذشت، و همچنان خشكيم، و نه سبز، و بى هيچ سبزى!
از آب روان ماند بجا سبزه و گلها
ما حاصل از اين عمر سبك سير نديديم
👤 #حجت_الاسلام_رنجبر
📚 از کتاب #دامن_دامن_حکمت
✳ عمر بیحاصل...
🔻 بر سبزههاى كنار جويى نشسته بود، و با خود مىگفت: بىحاصل بود! بىحاصل بود!
او را گفتم: از چه مىگوييد؟!
گفت: از اين جوى، آبى گذشت، و از خود سبزهها برجاگذاشت،
اما، عمرى از ما گذشت، و همچنان خشكيم، و نه سبز، و بى هيچ سبزى!
از آب روان ماند بجا سبزه و گلها
ما حاصل از اين عمر سبك سير نديديم
👤 #حجت_الاسلام_رنجبر
📚 از کتاب #دامن_دامن_حکمت
✳️ روشنايى، خانهی تاريك را از روزن است!
🔻 در مسجد بازار، واعظ شهر، مردمان را وعظ میگفت، و میگفت: خداوند در #دلهاى_شكسته است. بهآرامى پدرم را گفتم: اين سخن يعنى چه؟! پاسخم را نگفت!
🔸 وقتى كه باز میگشتيم، به ناگاه چشمانش به گوشهاى خيره شد. نور بود؛ نور آفتاب كه از سقف شكستهی بازار داخل میشد و بر آنجا میتابيد. پدرم سقف را اشارت كرد و پرسيد: چرا تنها از همين يك قسمت است كه آفتاب میتابد؟! گفتم: از آن روى كه تنها همين يك قسمت است كه شكسته است. گفت: و خداوند نور است، و بر دلى نمیتابد، جز آنكه شكسته باشد! و افزود: #داغها، #بلاها، #محنتها، #مصيبتها، همه براى آن است كه اين دل بشكند، و آن نور بتابد!
🔺 و ديگر هيچ ضرور نبود كه مرا بگويد: هر چه دل بيشتر بشكند، نور خداوند بر آن بيش میتابد؛ زيرا كه میديدم قسمتهايى ديگر از سقفِ همان بازار را كه شكستگیهاش بيش بود، و نور آفتاب از آنجا بيشتر میتابيد!
بينش هر دل در اين عالم به قدر داغ اوست
روشنايى، خانهی تاريك را از روزن است
👤 #حجت_الاسلام_رنجبر
📚 کتاب #دامن_دامن_حکمت
📖 ص ۱۹
✳ تا با خداييد، با هم خواهيد بود
🔻 هراسان، برخاستم!
پدر، بر سجادهی خويش بود،
به لطافت گفت: بخواب! چيزى نيست، صداى خِش خِشِ برگهاست!
و خوابيدم، اما خوابم نبرد،
شنيدم كه پدر با خود مىگفت:
بيچاره برگها! روزى كه با درخت بودند، و با هم، سبز بودند، و در #حيات، و در #رشد، و طوفان نمىتوانست ايشان را بگويد: بالاى چشمهاتان ابروست! اما، اكنون، كمترين بادها بر آنان حكومت مىراند!
🔺 و من از اين سخن، به ياد سخن واعظ شهر افتادم، كه شبى ما را مىگفت: تا با #خدا هستيد، با #هم خواهيد بود، و با حيات، و با نشاط، و هيچ قدرت بالايى نتواند كه بر شما حكومت راند!
اما اگر از فطرت خويش فاصله جویيد، و رنگ خويش را ببازيد، مىافتيد، و مىخشكيد، و از آن پس، كمترينها و ناچيزها بر شما حكومت مىدارند!
👤 #حجت_الاسلام_رنجبر
📚 از کتاب #دامن_دامن_حکمت
📖 صفحات ۲۱ و ۲۲