🔔 حکایتی از مرحوم قوام
🔹 «کیانخانم یکی دیگر از دختران آقا سیّد مهدی [قوام]، خاطرهای قشنگ که باز هم گویای بزرگمنشی پدرش است، برایمان تعریف میکند و میگوید:
بنّایی داشتیم و مقدار زیادی لوله در خانهٔ ما بود. دزدی آمد و یکی از لولهها را برداشت و برد. مردم دزد را گرفتند و آوردند و گفتند که: این آدم مال شما را دزدیده است. امّا پدرم گفت: نه، خودم گفتم ببرد. یک چادر هم بیاورید، این لوله جنسش سخت است، آن را داخل چادر بپیچد و ببرد که اذیّت نشود!
این گونه سیّد مهدی آبروی ریختهٔ دیگران را حتّی از کف زمین جمع میکرد و به او بازمیگرداند».
#سید_مهدی_قوام
#نکته_های_ناب