📷 آیت الله #حاج_سید_رسول_موسوی سمت راستِ آیتالله #شیخ_احمد_مجتهدی
🔹آیتالله #شیخ_احمد_مجتهدی:
بعد از اینکه آقا شیخ محمد حسین در سال ۷۲ قمری فوت کرد سه سال بعد یعنی در سال ۷۵ قمری ما را به اینجا آوردند. آن شبستان خرابه بود. طاقش آجری و مثل بعضی آشپزخانه ها سیاه بود. فرش هم نداشت. من با کفش توی مسجد قدم گذاشتم. مقداری از زمین مسجد آجر و مقداری حصیر پاره بود. آن شبستان را ۱۷۰ سال پیش حاج علی اصغر از تجار تهران ساخت. آن شبستان قدیم که یک طاق ضربی دارد و ما هم آن را خراب نکردیم.
بیانات آیتالله مجتهدی در آذرماه ٨۴
🔸آیتالله #حاج_سید_رسول_موسوی از اساتید معظم حوزه علمیه قم:
آن زمان مسجد ملا جعفر فقط مسجد بود. لذا ما هم توی مسجد میخوابیدیم. اصلاً اتاق و حجره ای نبود. من و #حاج_آقا_فخر_تهرانی با هم در شبستان میخوابیدیم. اما چون ایشان شب ها بیدار بود، صبح که می شد می رفت و می خوابید.
... دو سال نشد که من روزی چندتا درس در آنجا میگفتم. این تدریس ادامه داشت تا اینکه من پانزده سال آنجا درس گفتم.
📚منبع: #کتاب_حاج_آقا_مجتهدی ص١٠٠
🍃 @feyziye_tehran
📷 سیدالاسرا مرحوم حجتالاسلام #سید_علیاکبر_ابوترابی در آیینه تصاویر
✍ ایشان در حوزههای مشهد، قم، و نجف تحصیل کرده بود و با حوزه تهران نیز ارتباط داشت.
برادر ایشان حجتالاسلام #سید_محمدحسن_ابوترابی_فرد خاطراتی از روابط خود و برادرشان مرحوم سید علیاکبر ابوترابی با #حاج_آقا_فخر_تهرانی برای نگارنده نقل میفرمود.
✨خاطرات نگارنده در سنین نوجوانی از اولین دیدار با آن مرحوم در مسیر کاروان پیادهروی آزادگان به مشهد مقدس از ذهن زدوده نمیشود.
🗓 به مناسبت ۲۶ مرداد سالروز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی
🕌 @feyziye_tehran
✍ مرحوم #حاج_آقا_مسلم_اسماعیلی که روز گذشته پیکر پاکش در قبرستان بقیع قم در خاک آرمید، در آن سالهای دور که در مدرسه #آیت_الله_مجتهدی تحصیل میکرد، از محضر #حاج_آقا_فخر_تهرانی بهره برد.
حاج آقا فخر، یک مربی وارسته بود که زیر نظر آیتالله مجتهدی در مدرسه علمیه ایشان حجره داشت و به صورت شبانهروزی به تربیت طلاب میپرداخت. مرحوم حاج آقا مسلم اسماعیلی که حقیقتا وارث سیره تربیتی استادش حاج آقا فخر بود، در وصف وی به نگارنده نکاتی فرمود که همگی در وجود خود آن مرحوم نیز مشهود بود. ایشان میفرمود:
«حاج آقا فخر از پرکارترین افراد بود. هر طلبه ای هرچه لازم داشت برایش تهیه می کرد و به ارزاق و امور خانوادگی اش رسیدگی می کرد. اما در بوق و کرنا نمی کرد و لذا هنوز هم خدمات ایشان باقی است. اگر بنا بود آقا فخر خللی در کار داشته باشد، آقای مجتهدی ایشان را راه نمی داد. آیت الله مجتهدی خیلی به ایشان اهمیت می داد. یکی از طلبه ها بچه دار شده بود، ولی هیچ کس نمی دانست. حاج آقا فخر برایش جگر گرفته و پنهانی برایش فرستاده بود. همچنین برنج و روغن را غیر مستقیم به کسی داده بودند که برایش ببرد.
گاهی حاج آقا فخر یک جعبه سیب می خرید و شبها به طلبه هایی که آنجا بودند می گفت: سیب بخورید. بعضی از طلبه ها آن موقع نمی توانستند سیب بخرند. حاج آقا فخر و آقای مجتهدی استحباب را در وجود ما تزریق می کردند. گاهی انجیر می خرید و در گوشه حجره می گذاشت و می گفت: هر طلبه ای صبح ها یک انجیر بخورد.
آقای مجتهدی درسشان را می گفتند و می رفتند؛ ولی حاج آقا فخر این درسها را باز با طلبه ها کار می کرد.
🕌 @tarikh_hawzah_tehran