تاریخ حوزه طهران
📷 آیتالله مهدوی کنی در جمع اهالی مسجد جلیلی در نخستین سالهای حضور خود در تهران 🕌 @tarikh_hawzah_
🔹روایت #آیت_الله_مهدوی_کنی از #قیام_پانزده_خرداد در تهران:
✍«بنده روز ۱۵ خرداد ۴۲ در تهران بودم. البته ایامی بود که ما از قم مهاجرت کرده به تهران برگشت بودیم. در آن روز من خبر دستگیری حضرت امام را در #مدرسه_مروی دریافت کردم. یادم است من در روز دوازدهم محرم، ۱۵ خرداد آن سال از منزل به مدرسه مروی آمدم. آن ایام معمولاً در مدرسه درس داشتم که شنیدم امام را دستگیر کردند. به دنبال دستگیری امام آنچه خود در تهران مشاهده کرده و شنیدم این بود که بازار تهران تعطیل شد...
مسجد ما #مسجد_جلیلی جنب میدان فردوسی بود. به یکی از دوستان مسجد، از تلفن عمومی زنگ زدم از ایشان سوال کردم: آیا شما از جریان دستگیری امام خبری دارید؟ ایشان گفتند: ما هم شنیدیم که آقا را گرفتند؛ درست است یا نه؟ گفتم آری آقا را دستگیر کرده و به تهران آورده اند. ایشان گفتند: چه کار کنیم؟ مردم یعنی کسبه در آن محل مردد هستند؛ نمی دانند چه کار کنند. من گفتم: شما تشویقشان کنید که مغازه ها را ببندند. بعداً ایشان خبر داد که مردم مغازه ها را بستند.
... ساعت ۹ صبح بود که ما این خبر را شنیدیم. بلافاصله همین خبر که در بازار پخش شد اول صبح بود که تازه بازاریها شروع میکردند به کار یک دفعه تمام مغازه ها بسته شد و همه به خیابان ها ریختند. من میدیدم که از طرف بازار جمعیت به طرف میدان ارک و خیابان ناصرخسرو به خیابان بوذرجمهری سابق میآید که اکنون به همین مناسبت اسم آن خیابان را ۱۵خرداد میگویند. من اوایل خیابان ۱۵خرداد فعلی بودم داشتم تلفن میزدم که اولین حمله پلیس را مشاهده کردم. دیدم ماشین های پلیس آژیر کشان آمدند و برای اولین بار بود که ماشین های پلیس را با این کیفیت و با حمله کذایی در تهران مشاهده کرده بودم...
بعد از آن من به توصیه دوستان و طلاب به مدرسه مروی رفتم در آغاز حمله در مدرسه باز بود یکی دوبار نیروهای پلیس به مدرسه حمله کردند یعنی مردم را دنبال می کردند داخل کوچه مروی می آمدند و مردم به طرف مدرسه میآمدند پناه می گرفتند...
در آن هنگام من شعار یا مرگ یا خمینی را شنیدم که در کلمات مردم بود...
همان شب شام ۱۵خرداد از آقایان ائمه جماعات تهران حدود ۳۰ ، ۴۰ نفر را گرفتند که در میان دستگیرشدگان جناب آقای فلسفی و جناب آقای مطهری نیز بودند. اخوی آقای باقری نیز که از کن میآمدند در ایستگاه ماشینهای کن سه راه طرشت با مرحوم آشیخ غلامرضا محمدخانی پسر خاله ما دستگیر شدند...»
📖خاطرات آیتالله مهدوی کنی ص۱۱۱_۱۱۳.
🕌 @tarikh_hawzah_tehran