#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹ارث دریا🔹
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
گریهها میکرد تا اُمّت شود بیدار... حیف
از صدای گریهاش اُمّت فقط بیخواب شد
پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود:
«ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»...
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد
حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه
از طناب دور دستان علی بیتاب شد
ما نمیدانیم، «نَعلُ السیف» میداند چرا
«مرتضایم را نبر...»، «فضه مرا دریاب» شد...
📝 #مرضیه_نعیم_امینی
#شعر_آیینی
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
@tarikh_j
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 شعرخوانی اشکآلود درباره شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و واکنش #رهبر_انقلاب...
#فاطمیه
#شعر_آیینی
#حسن_بیاتانی
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
@tarikh_j
شعری زیبا به مناسبت شهادت حضرت زهرا
گفت: در می زنند مهمان است
گفت: آیا صدای سلمان است؟
این صدا، نه صدای طوفان است
مزن این خانه مسلمان است
مادرم رفت پشت در،اما
گفت: آرام ما خدا داریم
ما کجا کار با شما داریم
و اگر روضهای به پا داریم
پدرم رفته ما عزا داریم
پشت در سوخت بال و پر، اما
آسمان را به ریسمان بردند
آسمان را کشان کشان بردند
پیش چشمان دیگران بردند
مادرم داد زد بمان! بردند
بازوی مادرم سپر، اما
بین آن کوچه چند بار افتاد
اشک از چشم روزگار افتاد
پدرم در دلش شرار افتاد
تانگاهش به ذوالفقار افتاد
گفت: یک روز یک نفر اما...
فاطمیه نزدیک است
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
سیبها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گردو غبار
قبلا این صحنه را ... نمیدانم
در من انگار میشود تکرار
آه سردی کشید، حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت: آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم...
دست من را بگیر، گریه نکن
مرد گریه نمیکند پسرم
چادرش را تکاند با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بی تفاوت ما
نالههایش فقط تماشا شد
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن! این صدای روضه کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانهای مشکی است
با خودم فکر میکنم حالا
کوچه ما چقدر تاریک است
گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
راستی! فاطمیه نزدیک است...
#شعر_آیینی
#فاطمیه
#حمید_رضا_برقعی
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
@tarikh_j
#شعر_آیینی
#اربعین
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق!
اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست
غمیست در دل جاماندههای کربوبلا
که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست
میان ما که نرفتیم و رفتهها، شاید
تفاوتیست در آغاز و در نهایت نیست
همیشه آنکه نرفتهست بیقرارتر است
همیشه آنکه نرفتهست، کمسعادت نیست
و آن کسی که در این راه اهل دل باشد
مدام اهل گله کردن و شکایت نیست
خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد
نباید این همه دل دل کند که فرصت نیست
مریم کرباسی
-----------❀❀✿❀❀---------
@tarikh_j
#شعر_آیینی
#ابوطالب
#برقعی
#بطحا
کسی از شعر ، از توصیف از اندیشه آن سوتر
کسی از دیگران برتر کسی دیگرتر از دیگر
کسی بشکوه ، همچو بوقبیس و صور و نور است او
نفس گیر است وصف نام او صعب العبور است او
به جا مانده است در دوران هزاران رمز و راز از او
سخن گفته است در لفافه تاریخ حجاز از او
به تکلیف ازل باید برون از وزن و از قالب
تمام عمر بنویسم ابوطالب ابوطالب
ابوطالب که آرامش گرفت آرام از لحنش
نمک گیر است دنیا تا ابد از سفره پهنش
برای زنگیان لبخندهایش حکم آزادی است
کلید کعبه دور گردنش میراث اجدادی است
بخوان او را که طعم واژه هایش چون رطب باشد
قلم در دست او چون رقص شمشیر عرب باشد
زمین نشناختش در آسمان پیچیده آوازش
بخوان او را بخوان ابیات لامیه است اعجازش
دلش مانند آتش زیر خاکستر حرارت داشت
که پنهان بر سر سجاده با توحید خلوت داشت
چه توحیدی که در اندیشه انسان نمی گنجد
که ایمانش درون کفه میزان نمی گنجد
به قرآن از صمیم قلب بر این باورم مردم
اگر ایمان او کفر است من هم کافرم مردم
در آن دوران که دوران گرم انکار محمد (ص) بود
ابوطالب به تنهایی هوادار محمد (ص) بود
به توصیف وجودش این سخن از مصطفی کافیست
که در شعب ابوطالب ، ابوطالب مرا کافیست
زمینی نیست آغوشش پر از رمز و پر ازراز است
چه دستی دارد او احمد نواز است و علی ساز است
خدایی که علی را با محمد آشنا کرده
مساجد را در آغوش ابوطالب بنا کرده
به قرآن از صراط مستقیمش قبله بود آگاه
به استقبال فرزندش ترک برداشت بیت الله
قدم از او صلابت را به هنگام خطر آموخت
علی ، حیدر شدن را از تماشای پدر آموخت
هلا شاعر هر آنجایی که غم شد بر دلت غالب
بگو آهسته با خود یا علی ابن ابیطالب
تو سلطان نجف هستی ، پر از دُر کن جهانم را
در ایوان طلایت از طلا پر کن دهانم را
خودت تقدیر شعرم را پر از شور و شعف بنویس
برایت از پدر گفتم ، برایم یک نجف بنویس
-----------❀❀✿❀❀---------
@tarikh_j
#حضرت_خدیجه علیهاالسلام
#ام_المؤمنین
#غزل
🔹همنشين رحمةٌللعالمين🔹
گاه تنها يک نفر هم يار دين باشد بس است
يک نفر بانوى سرشار از يقين باشد، بس است
مال و ثروت -هرچه هم باشد- فداى راه دوست
همنشين رحمةٌللعالمين باشد بس است...
ديگران هم، همسر پيغمبرند اما فقط
مادر زهرا که «أمّ المؤمنين» باشد بس است
دخترش زهرا کجا و دختران اين و آن؟!
حاصل عمرش اگر تنها همين باشد بس است
دختر او مادرى کرده براى شيعيان
مادرى مثل خديجه در زمين باشد بس است
ما کجا و مدح او گفتن؟ معاذالله... نه
نام ما تنها «گداى خوشهچين» باشد بس است
واژههاى گنگ و بىمعنا چه مىفهمند از او؟
انتهاى شعر بايد نقطهچين باشد... بس است
📝 #محمد_میرزایی_بازرگانی
#شعر_آیینی
-----------❀❀✿❀❀---------
@tarikh_j