eitaa logo
🔖 تاریخِ شَفاهیِ قُم🔖
4هزار دنبال‌کننده
420 عکس
92 ویدیو
1 فایل
🔖 تاریخ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی قم را اینجا بخوانید. . 🔗در تلگرام: t.me/tarikhqom1 . 📩 ارتباط با مدیر کانال: @adminn1402
مشاهده در ایتا
دانلود
🌀 [چهارراه فاطمی- بخش سوم] 🔺️مخالفت با سفارش رضا شاه! 🔹️وقتی دکتر فاطمی در مقام ریاست شعبۀ چهارم کشور قرار داشت. از طرف (وزیر عدلیه) به او ابلاغ می‌شود که نظر شاه در این پرونده چنین است. دکتر فاطمی می‌گوید آنچه حق است رعایت خواهد شد و مسئول آن هم من هستم. ظاهرا نظر شاه در آن پرونده نمی‌شود. 🔸️روزی در مراسم رسمی، شاه در برخورد با دکتر فاطمی از او نموده می‌گوید: پیغام مرا داور به شما نداد؟ 🔹️دکتر در پاسخ می گوید: چرا داد و من با اطمینانی که داشتم نظری جز اجرای ندارد و به این وسیله خواسته‌اند مرا امتحان کنند تا چه حد نفوذپذیر هستم. بنابراین نظر قلبی اعلیحضرت که همان حق بود عمل شد. رضا شاه سر خود را زیر انداخته و رد می شود.» 🎗(منبع : کتاب خاطرات دکتر سیدمحمد فاطمی) 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
🌀بگویید: 🎙مرحوم آیت‌الله محمد : 🔸️آقای باقری‌کنی داستانی را از آن مرحوم [علامه ] نقل می‌کرد و می‌گفت: یک بار بعد از درس اسفار، به اتفاق، به منزل مرحوم علامه رفتیم… وقتی به منزل مرحوم علامه رفتم، از ایشان سؤال کردم: اگر برای کسی در خصوص برخی از اصول اسلام به وجود آید، چه باید بکند؟ اگر خیالات در مورد مبدأ و معاد، دامنگیر انسان شود، چه باید کرد؟ 🔹️مرحوم علامه ابراز کردند: «وقتی چنین افکاری سراغتان آمد، بگویید: یا !» علامه در هنگام ادای کلمه «الله» حالتی از خود نشان دادند که گویی توجهشان از ما شده و چشمان مبارکشان به سمت آسمان و عالم بالا کشیده شده است. 🔸️آقای باقری افزود: «یا الله مرحوم علامه با آن حالت خاص، باعث شد که دیگر هرگز خیالات شیطانی در مورد مسائل مربوط به و سراغ ما نیاید». 🔹️یک بار هم یکی از دوستان که اهل بود و شاید هنوز هم در قید حیات باشد، نقل می‌کرد: «در تبریز کسی مبتلا به کسالت شده بود و نزد یکی از افراد اهل حال رفته بود و او هم گفته بود: آیا شما با علامه ارتباط داری؟ گفته بود: نه! 🔸️گفته بود: آیا به طور ایشان را در خیابان و کوچه نمی‌بینید؟ گفته بود: چرا؟ گفته بود: این بار همین که علامه را در کوچه یا خیابان دیدی، به او کن». فرد مزبور برای ما نقل می‌کرد که من این کار را شروع کردم و هر بار که مرحوم علامه را می‌دیدم، به ایشان سلام می‌کردم. به تدریج مشکل ترسم شد. 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom