eitaa logo
🔖 تاریخ شفاهی قم🔖
7.3هزار دنبال‌کننده
789 عکس
116 ویدیو
3 فایل
🔖 تاریخ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قم را اینجا بخوانید. 📩 هماهنگی تبلیغات: @Admintarikhqom 📩ارسال سوژه، نظر، پیشنهاد و...: @admin_tgh 🔰تلگرام: t.me/tarikhqom1
مشاهده در ایتا
دانلود
🎙 لحظه‌های آخر؛ حجت‌الاسلام اقبالیان 🔹️در یکی از روزهای تیرماه سال ۱۳۹۶ در خانه نشسته بودم. ناگهان حس کردم از زمین جدا می‏شوم. هرلحظه منتظر بودم تا از زمین خاکی شوم. پسرم آن روز مهمان ما بود. وقتی دید حالم دارد خراب می‏شود، از گوشی موبایلم شمارۀ کاظم و رضا ، از رفقای دوران جنگ را پیدا کرد و با آن‏ها تماس گرفت. 🔸️حالم آرام ‏آرام داشت خراب‏تر می‏شد. کاظم فوراً خبر کرده بود تا مرا به تهران ببرند. من که از همان دقایق اول از هوش رفته بودم و چیزی به خاطر نداشتم، نزدیک امام(ره) حس کردم روبروی گنبد سیدالشهدا(ع) هستم و دستی از دل حرم به سمتم دراز شد. 🔹️آن دست چیزی مثل خاک را در کف دستم گذاشت و صدایی آمد: «این هم !» ناگهان، از پشت سر آمبولانس صداهایی به گوشم ‏می‏رسید. در همان حالت بی‏هوشی بلند شدم تا ببینم صدای کیست؛ همه آن‏هایی که در سال‏های زندگی به آن‏ها کرده بودم پشت سر ماشین می‏دویدند. 🔸️آن دختر ذهنی که هر کاری از دستم برمی‏آمد برایش انجام می‏دادم گریه می‏کرد و می‏گفت: «بابای من رو می‏برید؟» آن جانبازی که چندین سال پیش سیلی محکمی به گوشم زده بود، آن که گه‏گاه برایش پول و غذا می‏بردم، دخترهایی که برایشان از این و آن پول جهیزیه فراهم کرده بودم، همه دنبال آمبولانس می‏دویدند. 🔹️بعد از چندلحظه دوباره از هوش رفتم و دیگر چیزی درخاطرم نماند. تا اینکه پس از یک هفته که گفته بودند به احتمال ۹۹درصد از اتاق عمل زنده بیرون نمی‏‌آیم، به هوش آمدم. 📚 کتاب حجره شماره دو- به قلم رضایزدانی 🔗کانال : @tarikhqom
🌀 حسرت دیدن زن ایرانی 🔸️حجاب ایرانیان برای خارجی همیشه مسئله بوده است. تا جایی که که در عصر مظفرالدین شاه به ایران آمد در حسرت دیدن یک زن بود 🔹️ تا آنکه خلاصه در همسایگی خود با دیدن رختهای موجود در خوشحال شد که امروز زن این خانه باید برای برداشتن این به پشت بام بیاید و سیاح او را خواهد دید: «خادم من با شتاب و با حال مخصوص، وارد اتاق شده، گفت: روی پشت بام است و آمده است جوراب‌های سبز خود را ببرد. من باعجله دنبال او می‌روم. بالاخره خانم آنجا است و از پشت سر، خیلی جذاب و است. 🔸️خود را در لباس چیت و موهایش را در پارچه ابریشمی داشته است. سرانجام سر خود را برمی‌گرداند و گویا با چشمان خود به ما چنین می‌گوید: همسایه ها بی‌خود زحمت نکشید. این خانم است هفتادساله. دندانهایش همه ریخته پیر خانه است. واقعا تا چه اندازه که تصور می‌کنیم خانم زیبایی روی پشت بام می‌آید تا در معرض دیده شدن قرار گیرد!» 📚 منبع: کتاب "زن ایرانی به روایت سفرنامه نویسان فرنگی"؛ میترا مهرآبادی 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom