🔰مولی امیرالمؤمنین علیه السّلام:
✍حجت خداوند در میان مردم حضور دارد ، از معابر و خیابان ها عبور می کند ... به نقاط مختلف جهان می رود ، سخن مردم را می شنود و برجماعت مردم سلام می کند. می بیند و دیده نمی شود؛ تا این که زمان ظهور و وعده ی الهی و ندای آسمانی فرا می رسد. هان! آن روز، روز شادی فرزندان علی (علیه السّلام) و پیروان اوست.
#عید_بیعت_مبارک
📚الغیبة نعمانی، ص 144.
#حدیث_روز
🇮🇷
#7085
✅سال 57 و تانک های در خیابان! ؟
👈وقتی شاه برای سرکوب مردم از تانک استفاده می کرد
شب چراغ کانال بصیرت،پاسخ به شبهات و شایعات جهت عضویت
https://eitaa.com/shabcheragh2
هدایت شده از عصرتبیین عصررسانه
🔎منطق چندوجهی رهبرانقلاب در مواجهه با عوامل ناآرامیهای اخیر
🔸این روزها که شلوغ کاری و اجحاف برخی نسبت و انقلاب و مردم و امنیت جامعه عیان شد، بحث و جدل هایی هم پیرامون مجازات عوامل اغتشاشات در گرفت.
🔹عده ای با استناد به روش کشورهای خارجی مثل ترکیه و آمریکا و فرانسه و...، #مجازات_حداکثری و بدون اغماض را نسبت به تمام مقصرین حقیقی و حقوقی و مجازی مطرح کردند. عده ای نیز منش مدارا و #تساهل_حداکثری با مجرمان را ذیل آزادی بیان و حق مردم در اعتراض نسبت به عملکرد حاکمیت درست ترین یا بهترین شیوه تلقی میکردند.
🔸رهبرانقلاب با تجزیه عوامل و تقسیم #سهم_مقصرین این حوادث، وزن و نقش هر کدام از ساحت های فکری و مجازی و هنری و ورزشی و میدانی را با دقت تبیین نمودند که در ادامه میخوانیم؛
1⃣ منطق هشدار، جبران و تصحیح خطا: خواص باید جبران کنند و خط کشی و مخالفت خود را با دشمن و اغتشاشات را شفاف سازی کرده و مواضع صریح و ضدبیگانه اتخاذ کنند(تلنگر جدی در عین فرصت سازی برای جبران).
2⃣ منطق جذب حداکثری، نگاه مثبت و مدارا: جامعه ورزشی و هنری ما سالم است عناصر مومن و باشرف کم نیستند. حرف چهار نفر مخالف در میان این مجموعه هم ارزشی ندارد و جامعه ورزشی و هنری با اینگونه رفتارهای دشمن شادکن، آلوده نخواهد شد(تالیف قلوب و پرهیز از تحریک لغو و منفی عموم سلبریتی ها (در عین بی اعتنایی به چندتا استثناء)
3⃣ منطق تبیین، هدایت و راهبری: کسانی که در خیابان فساد و تخریب میکنند و کردند، یک حکم واحد ندارند. جوانان و نوجوانان هیجانی، فریب خورده و متاثر از فلان برنامه اینترنتی را بایستی تنبه، تفهیم و هدایت کرد(ظهور و بروز امامت تمام عیار).
4⃣ منطق مجازات و محاکمه بر اساس قانون: منافقین، تجزیه طلب ها و بقایای رژیم منحوس پهلوی و خانواده های ساواکی های مطرود و منفور را به میزان مشارکت در تخریب و ضربه به امنیت خیابانها، قوه قضاییه باید برایشان مجازات و محاکمه تعیین کند(خشم مقدس و احترام به قانون).
✅این نوع نگاه، نشان از تفکر استراتژیک رهبری است که با اشراف کامل نسبت به صحنه و حوادث مهندسی شده، فرصت انشقاق، #گسلسازی، دوقطبی و نارضایتی اجتماعی را از بیگانه سلب کرده و به واقع، با کمرنگ کردن یا فرعی خواندن عوامل داخلی ناآرامی ها، تمام توجه را به سمت #دشمن_خارجی جلب میکند.
هرچند که تاکیدات جدی مبنی بر برخورد متناسب با قانون توسط قوه قضاییه در رابطه با مقصرین ماجرا هم داشتند، اما #سطحبندی_مواجهه_با_مقصرین و #حفظ_انسجام_اجتماعی در وضعیت جنگ ترکیبی، برداشت نگارنده از بیانات رهبر انقلاب بود.
✍علیرضامحمدلو
🆔@abdisheengelabi
آنها دقیقا میدانستند ما از ایران به عنوان فیلم بردار و خبرنگار همراهشان شدیم. ولی درباره اینکه ما را نگه داشته بودند عکس العملی نشان ندادند. وقتی دیدم آنها آرام و راحت دارند از ساختمان بیرون می روند، گفتم: «اینها که قدرت آتش بس بین چهار نفر را ندارند چطور می خواهند بین دو کشور آتش بس برقرار کنند و نظارت هم داشته باشند!» طاقت نیاوردم و فریاد زدم: «آقایان ... آقایان » آنها از صدای من برگشتند و رو به مترجم عراقی کردند و گفتند: «اینها چه می گویند؟» مترجم گفت:
اعتراض دارند که چرا ما را بازداشت کردید.» یکی از آنها، در حالی که عینک دسته طلایی اش را روی چشمش جابه جا می کرد، با خنده حرفی زد. مترجم گفت: «او می گوید ما در امور داخلی کشورها دخالت نمی کنیم. این مسائل به ما مربوط نیست.» از حرف او جا خوردم و گفتم: «عجب نامردی هستند. این هم شد حرف؟» با رفتن آنها، ده دقیقه طول نکشید که ما را هم از ساختمان بیرون بردند و سوار ماشینی کردند که تا به آن روز شبیهش را ندیده بودم. ماشین مدل بالایی نبود؛ ولی معروف هم نبود. با خودم گفتم: «ما که در عمرمان بغداد را ندیده ایم. حالا به این بهانه آن را می بینیم. حتما بعدش میفهمند اشتباه کرده اند و ما را برمی گردانند.» ما را عقب ماشین سوار کردند. یکی از عراقی ها عقب کنار ما و یکی دیگر جلو کنار راننده نشست و ماشین به سمت بغداد حرکت کرد. در راه راننده ضبط ماشین را روشن کرد. ترانه عربی گوش می داد. ما غير از سروصدا چیزی از آن نفهمیدیم. راننده با ترانه روی فرمان ماشین ضرب گرفته بود. آن دیگری، که جلو نشسته بود، پشت سر هم سیگار میکشید. ترس از آینده مبهم هوش و حواس از سرمان پرانده بود. با پای خودمان داشتیم به سوی شهر سیاهی و بدبختی می رفتیم و نمی دانستیم. دو ساعت و نیم در راه بودیم. ماشین گاهی سرعت می گرفت و گاهی آهسته میرفت. در بین راه توقف نداشت. فقط به هر شهری که وارد میشدیم در خروجی آن ایست و بازرسی هایی بود که نفر جلویی تا کارتش را نشان نگهبان میداد او احترام نظامی محکمی میداد و زنجیر را می انداخت و ما رد میشدیم.
سیزده ایستگاه بازرسی را پشت سر گذاشتیم تا وارد بغداد شدیم. همه وجودم چشم شده بود و شهر را نگاه می کردم، شهر زیبایی بود. خیابان های بزرگی داشت. مردم مشغول کار و زندگی بودند. در شهر ربع ساعتی ماشین از خیابانها و میدانها گذشت و مقابل یک درب آهنی بزرگی توقف کرد. نگهبان با دیدن کارت شناسایی نفر جلو سریع درب را باز کرد و ماشین جلوی ساختمان ترمز کرد.
ما را پیاده کردند و به درون ساختمان بردند. افسر عراقی درب یکی از اتاق ها را باز کرد و گفت: «ادخلو!» وارد اتاق شدیم. دو نفر نظامی، که درجه شان را نمی دانستم، مشغول صحبت بودند. افسر عراقی، در حالی که سلام نظامی می داد، به عربی حرف هایی به آن دو نفر زد که نفهمیدم چه می گوید. بعد از تمام شدن حرف هایش از اتاق خارج شد. بعد از پنج دقیقه یکی از آن دو نفر به فارسی غلیظ گفت: «سلام. خوش آمدید. چرا سر پا؟ بنشینید.» تعجب کردم که چقدر خوب ایرانی حرف می زند. او ادامه داد که خودتان را معرفی کنید. من و دوستم خودمان را معرفی کردیم.
- از کجا همراه هیئت وارد عراق شديد؟
- از کرمانشاه
- شغل شما چیست؟
- خبرنگار صدا و سیمای کرمانشاه هستیم.
- به چه اجازه ای وارد خاک عراق شدید؟
- با اجازه یک افسر عراقی
- مدرکی دارید؟
- بله، از او بپرسید. او می گوید.
- اسم آن افسر چه بود؟
- نمی دانم.
- پس چطور سؤال کنیم؟
حدود نیم ساعت از ما سؤال کردند و ما هم راحت جواب دادیم. بعد از تمام شدن سؤالات، خوش بینانه گفتم: «حالا کی ما بر می گردیم ایران؟» یکی از آنها، در
حالی که خودکار را در دستش می چرخاند، یک مرتبه صدایش را بلند کرد و گفت: «ایران بی ایران شما به جرم غیر قانونی وارد شدن به خاک عراق اسیر ما محسوب می شوید. شما حق برگشت به ایران را ندارید.» تا این حرف را شنیدم پس افتادم و گفتم: «من، عراق، اسارت، ماندن در عراق؟، باورم نمی شد. گفتم: «آقا، به خدا ما با اجازه نیروی نظامی عراقی وارد شدیم. او خودش گفت شما برادران ما هستید. اگر به ما میگفت ورود ممنوع است دلمان که درد نمیکرد وارد خاک شما بشویم.» اما فقط یک جمله می گفت: «از این لحظه به بعد شما اسیر جنگی هستید. دیگر حرفی نزنید.» هر چه گفتم که اسیر جنگی یعنی چه و جنگ تمام شده و اسارت معنا ندارد فایده نداشت. او نگهبان را صدا زد. بلافاصله درب اتاق باز شد و دو نگهبان وارد شدند. دو چشم بند در دست داشتند. چشم های ما را بستند و از اتاق بیرون بردند. ما را هر روز و هر هفته یک جا می بردند. بازجویی های تکراری کار هر روز ما بود. به همین سادگی اسیر شدیم؛ اسارتی که به خواب هم نمی دیدیم.
من داشتم از لابه لای میله های قسمت بالایی سلول آنها را میدیدم. حرفهایش که تمام شد، برای اینکه فضای سنگین سلول را عوض کنم و آنها را از آن حالت بیرون بیاورم، گفتم: «حالا اتفاقی است که افتاده و نمی شود کاری کرد. از هر چه بگذریم سخن دوست خوش تر است. شما خودتان را معرفی نکردید. لااقل اسم و فامیلتان را بگویید تا یکدیگر را خوب بشناسیم.» او، در حالی که از ناراحتی مدام دستهایش را بین موهایش می برد، گفت: «برادران، من محمد سهرابی و این دوستم رستم ترکاشوند است، ما هر دو نیروی صدا و سیمای کرمانشاه هستیم. شما که هستید؟ با خنده گفتم: «من علی اصغر گرجی زاده و این دوستم عباس جهان دیده و این هم اکبر حسین پور است. هر سه تای ما پاسداریم. دو نفر مان در جزیره مجنون اسیر شدیم و یکی در غرب»
#زندان_الرشید
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🌹@farhangi_whc🌹
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🔺زندان الرشید
#قسمت_هفتاد_و_پنجم
❇️خاطرات سردار گرجی
بقلم، دکتر مهدی بهداروند
[اسیر جدید ادامه داد]... هیئت سازمان در یک اتاق مشغول استراحت شدند و ما هم روی مبل هایی که در هال قرار داشت ولو شديم. یک مرتبه افسر عراقی از اتاق بیرون آمد و نگاهی از سر عصبانیت به ما کرد و گفت: «همه وسایلتان را تحویل بدهید.»
- چرا؟ مگر چه کرده ایم؟
- شما غیر قانونی وارد عراق شده اید.
- ما با اجازه دوستان شما آمدیم. خودشان گفتند. آنها شاهدند. اصلا ما کاری نداشتیم که بیاییم عراق.
باورمان نمی شد به این راحتی به ما نارو بزنند. رگمان را میزدی، خون نمی آمد. بعد از حدود نیم ساعت، افسر عراقی در حالی که یک فنجان چای در دست داشت به طرف ما آمد و گفت: «در ضمن، شما برای پاره ای توضیحات باید به بغداد بروید.» ناراحت شدم و گفتم: «می فهمی کرمانشاه تا بغداد چند کیلومتر است؟»
- هر چقدر که هست کاری ندارم. شما باید به بغداد بروید
۔ لااقل بگذارید با هیئت صحبت کنیم. شاید آنها تأیید کنند که ما قانونی وارد خاک عراق شده ایم.
ساعت حدود چهار عصر بود که هیئت از اتاقی که استراحت می کردند بیرون آمدند و در حالی که ما را می دیدند هیچ توجهی نکردند و حرفی نزدند.
پویش:
امت محمد «ص»
قابل توجه
ادارات آموزش پرورش
مدارس
صدا و سیما
نهادها، ادارات و موسسات دینی فرهنگی
مساجد،
هیأتها،
پایگاه های بسیج،
روحانیون و ائمه جماعات،
گروهها و فعالان جهادی و
همه کسانی که
به رسول اکرم، محمد مصطفی«ص»
عشق میورزند:
همزمان با
میلاد و ترنُّم نام و یاد محمد«ص»
در جای جای ایران عزیز
در کوچهها و محلهها،
هر یک از ما، به سهم خود
خیمه شکر و شادی به پا کنیم،
غبار غم و اندوه
از دل و چهره خلق و شهر بزداییم و
گل لبخند،
به هموطنان هدیه کنیم.
در «پویش»امت محمد«ص»،
برای شادی و لبخند مردم
معطل کسی یا جایی نمیمانیم و
در حد وسع و با کمترین امکانات
در کوچهها و محلههای شهر
با همدلی و همراهی اهالی محل
خیمه و ایستگاه شادی ومهرورزی
به پا میکنیم.
اهم برنامه های پویش امت محمد«ص»
به این شرح است:
۱. برپایی
«موکب»های محبت و مهرورزی.
۱/۱. اهالی هر محله،مسجدی ها، هیأتها،
و گروه های مردمی تلاش کنند امسال،
با توجه به شرایط کشور
مراسم جشن میلاد را در هفته وحدت،
به جای«داخل»مساجد،
در موکب های هر محله برگزار نمایند و
جشن وشادی را برای اهالی محل
به ارمغان آورند.
۲/۱. برای برپایی موکب ها و
برگزاری مراسم جشن میلاد،
معطل و منتظر جایی نمانده و
امکانات محدود موجود خود را
برنامهریزی و مدیریت بهینه کرده و
بکار گیرید.
۳/۱.در برپایی موکب های محله
به گونه ای برنامهریزی شود که
زمینه شرکت و مشارکت حداکثری و مشتاقانه برای یکایک اهالی محل
با هر سطح از توانایی فراهم آید.
۴/۱. با هماهنگی مسوولان فرهنگی شهر
موکب های محله،
در روز جمعه،۱۷ ربیع الاول
در سالروز میلاد پیامبر «ص»
به شکل همزمان و یکپارچه
در یک مسیر پیاده روی،
برپا شوند.
۲.«پیاده روی همگانی»
بکی از برنامههای پویش محمد «ص»،
پیاده روی عموم اقشار بویژه
جوانان و خانوادهها،
در روز جمعه، ۱۷ ربیع الاول است.
در دوطرف مسیر پیاده روی،
موکب های شادی محله ها،
بر پا شده و به ارایه خدمات میپردازند.
«قدردانی»و تشکر از حافظان امنیت
بویژه نیروی انتظامی و بسیج سرافراز،
«برپایی» جشن برای عروس و دامادهای جوان
«ایستگاههای مدارس دخترانه و پخش شیرینی تولد» و
«چالش مهرورزی»
از جمله اهم برنامه های پیاده روی همگانی
در روز ۱۷ ربیع میباشد.
۳.به احترام پدر
این برنامه با همت اولیاء، معلمان و مدیران دبیرستانهای دخترانه کشور برگزار میشود.
در مرحله اول،
فرزندان و دختران نجیب و
عزیز پیامبر «ص»
در مسابقه پخت شیرینی در مدرسه
شرکت میکنند.
در مرحله دوم،
دانش آموزان با همکاری خانواده و مدیران و معلمان مدرسه،
ایستگاه شیرینی برای پدر را،
در روز جمعه،۱۷ ربیع،
در مسیر پیاده روی برپا کرده و
برگزیدگان مرحله اول،
شیرینی های خود را
عرضه و پخش میکنند.
۴.برگزاری جُنگ شادی
در پارکهای شهر
با استفاده از ظرفیتهای شهر و شهروندان
بویژه هنرمندان،
میتوان چند یا یک پارک اصلی شهر را
«شب»ها،
به محل برگزاری جنگ شادی
بویژه برای خانواده ها و
کودکان و نوجوانان تبدیل کرد.
ستاد مرکزی پویش
برای معرفی و اعزام مربیان کودک و نوجوان جهت مدیریت جُنگ شادی
اعلام آمادگی مینماید.
۵.چالش مهرورزی
آحاد مردم شریف ایران
میتوانند با هشتک #مهرورزی
عکس و تصویر مهروزی های خود
به هموطنان را
در فضای مجازی به اشتراک گذاشته و
خوبیها و مهربانی ها را
افشانه و ترویج و نهادینه کنند.
۶.دید و بازدید آشنایان و دوستان
بویژه خانواده معزز شهداء و جانبازان و جانباختگان و یا حتی دستگیرشدگان حوادث اخیر
و یا آنان که حق معنوی بر گردن ما دارند،
از جمله برنامه های الهی،خوب و
کم هزینه و مصادیق بارز، مهرورزی است.
این برنامه میتواند در سطح خانوادگی و یا گروهی با حضور اهالی محل اجرا شود.
حضور در کلانتری ها و پایگاههای بسیج
و قدردانی از حافظان امنیت و یا
خانواده های صبور آنان
بسیار ستودنی بوده و توصیه میشود.
خدایا
به یُمن میلاد پر نور محمد«ص»
دلهای ما را
به هم نزدیک بفرما
غبار غم و اندوه را
از دل و جان و چهره مردم زدوده و
سرور و شادی و لبخند برادری را
همیشگی بفرما
کید و شر دشمنان اسلام و ایران عزیز را
از سر ملت و مردم ما
دور بگردان و به خودشان بازبگردان.
در فرج صاحب این کشور و این ملت
تعجیل بفرما
آمین.
ستاد مرکزی پویش امت محمد «ص»
✋
16.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠کلام بهشتی...
#لبیک_یا_خامنه_ای
رسانه طلاب و روحانیون بسیجی آذربایجان غربی
🌐 eitaa.com/sagebnews
#7104
🔴 نکاتی پیرامون موضع اخیر
حضرت آیتالله امام خامنهای
۱. در این مدت، با سکوتش، کنشگری معناداری کرد.
۲. با حضورش، به شایعات نادرست پایان داد.
۳. محیطی دانشگاهی را انتخاب کرد (و بعد، از اهمیت دانشگاه گفت).
۴. مجموعهای از نیروهای مسلح (و انتظامی) را برگزید.
۵. سان دید (و بر سلامت جسمانیاش صحه گذاشت).
۶. ایستاده سخنرانی کرد (درحالیکه فرماندهان نشسته بودند).
۷. صراحت چشمگیری به خرج داد.
۸. بهعنوان یک ایرانی، با غم مهسا_امینی همدردی نمود.
۹. از «مظلومیت و اقتدار توأمانِ» جمهوری اسلامی و مردم ایران گفتند.
۱۰. مسئله حجاب را بخوبی تبیین کردند.
۱۱. به اهانتهای فراوانِ نسبت به خودشان اشارهای نکردند.
۱۲. مردم ایران (راضی و ناراضی، معترض و غیرمعترض) را ستود و دراقلیتبودگیِ آشوبگران را پدیدار کرد.
۱۳. نقش قدرت نرم و سخت «دولتهای متخاصم» و «ضربهخوردگان جمهوری اسلامی» را برجسته نمود.
۱۴. علاوه بر جمهوری اسلامی، از ایدهی «ایران قوی و مستقل» دفاع کرد.
۱۵. گفتند «کشور خیلی مشکل دارد»، و این که از سوی دیگر «حرکت جدّیای وجود دارد برای برطرف کردن این مشکلات».
۱۶. خدشه به امنیت کشور و مردم را به هیچ وجه برنتابیند و از این بابت، به دفاع از پلیس پرداختند.
۱۷. از خواص جامعه، طلبِ موضعِ صریح کرد (و البته موضعگیریِ بدون تحقیق را نکوهید).
۱۸. جامعهی هنری و ورزشی ایران را تحسین نمود.
۱۹. جوانان و نوجوانان را از غائلهی آشوبگران مستثناء کردند.
۲۰. قومیتها (مخصوصاً بلوچ و کرد) را ستودند.
و...
✍️ سید مهران علوی🇮🇷
#لبیک_یا_خامنه_ای
شب چراغ کانال بصیرت،پاسخ به شبهات و شایعات جهت عضویت
https://eitaa.com/shabcheragh2