eitaa logo
°•✨| ترک گناه |✨•°
2.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
7.8هزار ویدیو
119 فایل
🌸وتوکّل علےالحیّ الذےلایموت🌸 وبرآن زنده اےکه هرگز نمےمیردتوکل کن. شرایط تبادل: https://eitaa.com/sharayete_tab خادم↙️ @shahide_Ayandeh313 #تبادل⬇️ @YAMAHDIADREKNI_12 حرفای‌ناشناسمون↙ https://daigo.ir/secret/2149512844
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@tarkgona1 ✍تو شلوغیِ ديدم زنی با عبای عربی روبروی حرم با لهجه و كلام عربی با ارباب سخن ميگويد. عربی را ميفهميدم؛ زنِ عرب میگفت: آبرويم را نبر، به سختی اذن زيارت از شوهرم گرفته ام. بچه‌هايم را گم كرده‌ام، اگر با بچه‌ها به خانه برنگردم شوهرم مرا مي‌كشد. گريه مي‌كرد و با سوزِ نجوايش اطرافيان هم گريه مي‌كردند. كم كم لحن صحبتش تند شد: توخودت دختر داشتی، جان سه ساله ات كاری بكن. چند ساعت است گم كرده‌ام بچه‌هايم را. كمی به من برخورد كه چرا اين‌طور دارد با امام حسين(ع) حرف میزند !!! ناگهان دو كودك از پشت سر عبايش را گرفتند ... يُمّا يُمّا... زن متعجب شد. با خود گفتم لابد بايد الان از ارباب تشكر كند ..! بچه هايش را به او دادند، اما بی خيالِ از بچه های تازه پيدا شده دوباره روبرویِ حرم ايستاد. شدت گريه اش بيشتر شد!! همه تعجب كرده بوديم! رفتم جلو و گفتم: خانم چرا هنوز گريه ميكنی؟ خدا را شاكر باش! زن با گريهٔ عجيبی گفت: من از صاحب اين حرم بچه هایِ لالم را كه لال مادرزاد بودند خواستم، اما نه تنها بچه هايم را دادند، بلكه شفای بچه هايم را هم امضا كردند.😭😭😭 @tarkgonah1
*﷽* 🌹 #دعای_هر_روز_ماه_صفر: (روزی ده مرتبه) يَا شَدِيدَ الْقُوَى وَ يَا شَدِيدَ الْمِحَالِ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ يَا عَزِيزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِكَ جَمِيعُ خَلْقِكَ فَاكْفِنِي شَرَّ خَلْقِكَ يَا مُحْسِنُ يَا مُجْمِلُ يَا مُنْعِمُ يَا مُفْضِلُ يَا لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ أَللّهُمَّ صَلِ؏ـَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ؏َـجِّلْ فَࢪَجَهُمْ @tarkgonah1
آنجا که حسین(ع) در صحنه است اگر در صحنه نباشی هر کجا می خواهی، باش چه ایستاده به نماز چه نشسته به شراب هر دو یکیست... فرا رسیدن حسینی تسلیت باد. @tarkgonah1
تسبیح -7.apk
6.6M
☝🏽نوحه‌ها و مداحی‌های اربعینی 🏴 تقدیم به عاشقان سید و سالار شهیدان #اربعین #جامانده 🖤/
💢 : 1-خواندن زیارت اربعین 2-غسل اربعین وتوبه (قبل از نماز ظهر) 3-بعد از نماز صبح صد مرتبه(لاحول ولاقوة الا بالله علي العظيم) 4-هفتاد مرتبه تسببحات اربعه 5-بعد از نماز ظهر سوره والعصر بعد هفتاد مرتبه استغفار 6-غروب چهل مرتبه لا الة الا الله 7-بعد از نماز عشاء سوره یاسین هدیه به سیدالشهدا ▪️ ◾️ @tarkgonah1
❤🍃 #تلنگر تا‌زمانی‌که همنشینِ گناه باشیم همنشینِ امام‌ِزمان نخواهیم‌بود #تازمانی‌که گرفتارِ نَفس باشیم هم‌نَفَسِ امام‌ِزمان نخواهیم بود ↶【به ما بپیوندید 】↷ ........................................ #ترک_گناه ● @tarkgonah1
🔴آرزوی پیرمرد در پیاده روی اربعین... 🍀به گمانم پنجاه سالش بود. شاید هم بیشتر. صورت لاغر و آفتاب سوخته اش، دست های زمختش،ریش جو گندمی اش و قدم های محکم و استوارش را فراموش نمی کنم. 💥از بصره چهارده روز راه آمده بود تا برسد به کربلا. از کنار هر موکبی که رد می شد همه ساکت می شدند... 🔆همه به حالش حسرت می خوردند، دستانش را بالا آورده بود، تقریبا داشت می دوید، اشک هایش تمام صورتش را خیس کرده بود، با هر قدمش اربابش را صدا می زد، با همان لهجه ی غریبش چنان "حسین" میگفت که انگار حسین (علیه السلام) آغوشش را باز کرده ده قدم جلو تر ایستاده و دارد به او لبخند می زند... 🌷پیرمرد عاشقانه می دوید؛ اشک میریخت؛ حسینش را صدا می زد؛ و من بهت زده نگاهش می کردم که چهارده روز دویده و اشک ریخته، این چنین محبوبش را با سوز صدا زده، حتما حاجت خیلی مهمی دارد... 🌙دنبالش دویدم. اذان مغرب شده بود. کنار موکبی ایستاد.منتظر ماندم تا نمازش تمام شود. 🌴کنارش نشستم، دستانش را گرفتم، رو به من کرد و لبخند زد، دستان بزرگ و زمختش را روی صورتم گذاشتم، چنان حرارتی داشت که فهمیدم درونش آتشی بر پاست. ✨با عربی دست و پا شکسته قسمش دادم، گفتم بگو حاجتت چیست که این طور آتش گرفته ای... شروع کرد به گریه کردن، من هنوز در چشمانش غرق بودم، بی آنکه بفهمم من هم داشتم اشک می ریختم. ☀️ناگهان آتش دلش زبانه کشید؛ سرش را رو به آسمان کرد؛ دستانش را بالا برد؛ همه ی موکب دورش جمع شده بودند؛چشمان سبز رنگش برق می زد؛بلند فریاد زد: 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج....🌹 سوز دلش جان همه را آتش زد؛ سرم را روی زانویش گذاشتم؛ او سرش رو به آسمان بود؛ او می گفت؛من می گفتم: اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج... اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج... ↶【به ما بپیوندید 】↷ ........................................ @tarkgonah1