عالمی را پرسیدند :
خوب بودن در کدام روز بهتر است ؟!
عالم فرمود: یک روز قبل از مرگ
دیگران حیران شدند و گفتند :
ولی زمان مرگ را هيچکس نمیداند
عالم فرمود:↯
پس هر روز زندگی را روز آخر فرض کن
و خوب باش شاید فردایی نباشد...!
#امثالالحکم📚
یهحاجآقاییمیگفت:
اصننمازتوبدونحضورقلببخون 💚
تندبخون 🌪
ولیاولوقت کهباشه ...
همهچیزشفراهممیشه!🌱✨
#نمازتسردنشهرفیق
#التماسدعا ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨انتشار برای نخستین بار | «با همه ارتباط برقرار کنید»
شهید حاج قاسم سلیمانی:
🔹با همه ارتباط خوب و مثبت برقرار کنید حتی با کسانی که ظاهرشان با شما متفاوت است.
اگر هدف داری نترس! برو و اثر بگذار ...
#مکتبحاجقاسم🍃
#جان_فدا
‹@TARKGONAH1›
🌿#منبرمجازی
آیت الله مجتهدی (ره) درباره ی اثر تزکیه و گناه می فرمایند :
🛁کسی که حمام رفته است و لباس تمیز پوشیده ،همین که یك سیاهی روی صورت یا لباسش بنشیند می فهمد.
🛠ولی کسی که مثلا در مکانیکی کار کرده و سیاه شده هر قدر هم خاك بخورد و سیاه شود متوجه نمی شود. 💁♂
📌گناه هم همینطور است ،کسی که تزکیه کرده و خودش را تمیز کرده می فهمد یک گناه چقدر اثر دارد.🤦♂🍂
⚡ ولی کسی که غرق گناه است هر چه قدر گناه کند ،ککش هم نمی گزد.🍃
⛔️#گناه_ممنوع
🌸فراموش نمیشود
یاد آنها
ڪه در راه حق..
جانهایشان را
فدای مسیرِ عبورِ «صاحب الزمان» کردند ...
[ وَاجعَلنا مِن اَنصارِه و اَعوانِه ]
🍃 #اللھمعجللولیڪالفرج...
⚠️#تلنگر
-
مواظبدلتباش👀‼️
وقتۍازخداگرفتیشپاڪِپاڪبود ..
مراقبباشباگناهسیاهشنکنے
آلودهاشنکنی!!
حواستباشهبهخاطریهچت یه فکر بد
یهلذتزودگذر ..
یهلکہےِسیاهزشتنندازےرودلت
کہدیگہنتونےپاکشکنی یا اگه هم پاک شه ردش بمونه.. 💔!
دلتقیمتیہ رفیقمراقبشباش🖐🏻
💎͜͡✉️
◆خدا ما را دوست دارد! 🌱
-
☜ نسبت به ما بیتفاوت نیست! پس هیچگاه ما را در امتحانی قرار نمیدهد که نتوانیم از عهده آن برآییم و ما را در معرض معصیتی قرار نمیدهد که نتوانیم توبه کنیم؛ ناامیدی از چنین خدایی واقعا گناه کبیره است! همین امید و اطمینان به محبت خدا و یادآوری آن رشد دهنده است.🌿
✍استاد پناهیان
⛔️#ناامیدی از#خدا ممنوع
🔆گام به گام ، با امام زمان(عج)
⚠️يادمان نرود
در دفتر ديكته هر روزمان بنويسيم:
👈🏻قلب امام زمانمان را شاد کنم
👈🏻کارهای خوبم را بهشون هدیه کنم
👈🏻دل نازنین شون را ناراحت نکنم
👈🏻سر قولمون بهشون باشم
👈🏻تبلیغ امام مهربونم را بکنم
👈🏻برای سلامتی و تعجیل در ظهورشون دعا کنم
👈🏻حضورشون را در کنارمون هر لحظه احساس کنم
👈🏻خدا را به خاطر داشتنشون شکر کنم..
اجبار نیست!!!
بلكه اوج سعادت و افتخاره..:))
ـ ـ ـ ـــــــــــــــ❁ــــــــــــــــ ـ ـ ـ
⚠️ای انسان؛ یادت باشد؛
اگر وارد دوزخ شدی🌋،از
" تلخـــی عذاب"
به خداشکایت نکن⛔️
این همان
" شــیرینی گناهی"
است که دردنیا ازآن
لذت میبردی ..!!!
❌❗️#حواسمونباشہ
°•✨| ترک گناه |✨•°
#من_میترا_نیستم 🍓 #قسمت_شصت ناخودآگاه بلند شدم و رفتم یک پیراهن دخترانه از کمد در آوردم و آمدم کن
#من_میترا_نیستم 🍓
#قسمت_شصت_و_یک
شهرام توی حیاط به مهران و باباش چیزی گفت که صدای گریه آنها بلندتر شد. خودم را به حیاط رساندم. هر چقدر التماسِ شهرام کردم که مامان چی شنیدی چی شده به منم بگو شهرام حرفی نزد و مهران و باباش سکوت کردند.
ساعتها و دقایق حتی لحظه ها به سختی میگذشت تازه فهمیدم بلاتکلیفی و تو برزخ بودن چقدر سخت است.
نمیدانستیم کجا برویم کجا را بگردیم و از چه کسی سراغ زینب را بگیریم نه زمین جای ما را داشت و نه آسمان. خواب و قرار هم نداشتیم من با قولی که به خودم و زینب داده بودم کمتر بی قراری می کردم و حتی بقیه را هم آرام می کردم. مرتب به خودم می گفتم: چیزی که زینب انتخاب کرده باشه انتخاب منم هست.
ظهر شد. مثل ظهر عاشورا به همان دردناکی و سنگینی آقای روستا آمد و من و مهران و باید بچه ها را به مسجد المهدی برد. خیلی گرفته و ساکت بود.
آقای حسینی امام جمعه شاهین شهر به آقای روستا تلفن کرده و از او خواسته بود که ما را به مسجد خیابان فردوسی ببرد من و جعفر و مهران بدون اینکه چیزی بپرسیم سوار ماشین شدیم و به مسجد رفتیم.
به مسجدی که محلِ نماز های زینب بود زینب هر روز که از مدرسه بر می گشت به مسجد المهدی میرفت نمازش را می خواند و بعد به خانه میآمد.
به مسجد که رسیدیم آقای حسینی هنوز نیامده بود. مهران و باباش ساکت و بی صدا داخل ماشین منتظر نشستند اما من به مسجد رفتم دوست داشتم حال زینب را در مسجد بفهمم.
مسجد بوی زینب را میداد. رو به قبله نشستم و با زینب حرف زدم. حرفهایی که به هیچ کس نمی توانستم بگویم. یاد حضرت علی افتادم. حضرت علی در مسجد و در حال سجده شهید شد و زینب هم از مسجد به سمت سرنوشتش رفت.
.
ادامه دارد...