تنها ایرانی‌ای که در سپاه امام حسین علیه‌السلام به شهادت رسید ان شاءالله قبل پایان خورشید زندگیمون توفیق خدمت و شهادت ذیل سایه امام زمانمون رو داشته باشیم. ⋆Ｃ᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستＣ᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1

#امام_حسین علیه السلام: 💠 لا يَكمُلُ العَقلُ إلاّ بِاتِّباعِ الحَقِّ ❇️ عقل، جز با پيروى از حق، كامل نمى‌شود. 📚 نزهة الناظر، صفحه ۸۳ ⋆Ｃ᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستＣ᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1

جلسه بیستم 👇🏻👇🏻

☺️راه های رسیدن به حال خوش معنوی و نشاط زندگی🍃 #جلسه_بیستم #استاد‌_پناهیان ⋆Ｃ᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستＣ᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1

✅ روایت تکان دهنده " زنده شدن یک مرده " 🔻حاج اکبر ناظم ⋆Ｃ᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستＣ᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1

※ شاید هیچ چیز قشنگ‌تر از صدای خنده‌ی از ته دلِ کودکان نباشد! آنهم کودکی که شاید کمتر برای این لحظه‌اش برنامه ریزی شده باشد.※ مثل هرسال قراره یه کار فرهنگی به نیابت از #بی‌بی‌رقیه ، سه ساله ارباب با هدیه های واریزی شما عزیزان در روز شهادت این خانوم کوچولو انجام بدیم و کلیپ قشنگش رو براتون بفرستیم تا شاهد کار فرهنگی خودتون از راه دور باشید:) پس بسم الله! یاعلی شماره کارت 💳6037 9972 6255 8803 هادی حقیقی گوی پیشاپیش نذرتون‌ قبول عزیزان🌿 علی‌علی🌻

💠 چهره حضرت عزرائیل هنگام مرگ 💠 ✅ و اما بشنوید از زبان تجربه‌گری که ناشُکری میکرده و در همان حال ملک الموت بالای سرش می آید 👀 ‌‌‌‌‌⋆Ｃ᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستＣ᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1

اسرار و آداب استغفار استاد_پناهیان #جلسه‌نوزدهم ⋆Ｃ᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستＣ᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1

جلسه نوزدهم⬆️

کتاب رمان سلام بر ابراهیم #پارت۷۷ يكــي از فرماندهــان ميگفت: آن روزها خيلي از مردم كه در شــهر مانده بودند و پرستاران بيمارستان و بچه‌هاي رزمنده، صبح‌ها به محل ورزش باستاني‌مي‌آمدند. ابراهيم با آن صداي رسا ميخواند و اصغر هم مياندار ورزش بود. به ايــن ترتيب آنها روح زندگــي و اميد را ايجاد ميكردند. راســتي كه ابراهيم انسان عجيبي بود. ٭٭٭ امام صادق‌ميفرمايد:(( هركار نيكي كه بندهاي انجام ميدهد در قرآن ثوابي براي آن مشخص است؛ مگر نماز شب! زيرا آنقدر پر اهميت است كه خداوند ثواب آن را معلوم نكرده و فرموده: پهلويشان از بسترها جدا ميشود و هيچكس نميداند به پاداش آنچه كرده‌اند چه چيزي براي آنها ذخيره كرده‌ام...))۱ ً يكي دو ســاعت مانده به همان دوران كوتاه ســرپل ذهاب، ابراهيم معمولا اذان صبح بيدار ميشــد و به قصد ســر زدن به بچه‌ها از محل استراحت دور ميشد.اما من شــك نداشتم كه از بيداري ســحر لذت ميبرد و مشغول نماز شب ميشود. يكبار ابراهيم را ديدم. يك ساعت مانده به اذان صبح، به سختي ظرف آب تهيه كرد و براي غسل و نماز شب از آن استفاده نمود. ۱ميزان الحكمه حديث 3665 ⋆Ｃ᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستＣ᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1

کتاب رمان سلام بر ابراهیم #پارت۷۸ امير سپهرنژاد: دوازدهم مهر 1359 است. دو روز بود كه ابراهيم مفقود شده! براي گرفتن خبر به ستاد اسراي جنگي رفتم اما بيفايده بود. تا نيمه‌هاي شب بيدار و خيلي ناراحت بودم. من ازصمي‌ميترين دوستم هيچ خبري نداشتم. بعــد از نماز صبح آمدم داخل محوطه. ســكوت عجيبــي در پادگان ابوذر حکم فرما بود. روي خاكهای محوطه نشستم. تمام خاطراتي كه با ابراهيم داشتم در ذهنم مرور ميشد. هوا هنوز روشن نشده بود. با صدايي درب پادگان باز شد و چند نفري وارد شدند. ناخــودآگاه به درب پادگان نگاه كردم. تــوي گرگ و ميش هوا به چهره آنها خيره شدم. يكدفعــه از جــا پريدم! خودش بود، يكــي از آنها ابراهيم بــود. دويدم و لحظاتي بعد در آغوش هم بوديم. خوشــحالي آن لحظه قابل وصف نبود. ساعتي بعد در جمع بچه‌ها نشستيم. ابراهيم ماجراي اين سه روز را تعريف ميكرد: با يك نفربر رفته بوديم جلو، نميدانستيم عراقيها تا كجا آمده‌اند. ⋆Ｃ᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستＣ᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1