eitaa logo
°•| ترک گناه |🏴•°
2.5هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
7.8هزار ویدیو
119 فایل
🌸وتوکّل علےالحیّ الذےلایموت🌸 وبرآن زنده اےکه هرگز نمےمیردتوکل کن. شرایط تبادل: https://eitaa.com/sharayete_tab خادم↙️ @shahide_Ayandeh313 #تبادل⬇️ @YAMAHDIADREKNI_12 حرفای‌ناشناسمون↙ https://daigo.ir/secret/2149512844
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•| ترک گناه |🏴•°
📖کتاب رمان یادت باشد #پارت_صدوهشتادونهم🔗 اعزام بشن. حمید با پدرم حرف می زد که واسطه بشود برای رفتنش
📖کتاب رمان یادت باشد 🔗 عوض کند. خانه که رسیدیم، نوه های صاحب خانه جلوی در  بودند. هر چیزی که خریده بود را به آنها تعارف کرد. همیشه دست و دلباز بود. هر بار که خوراکی می خرید، اگر نوه های صاحب خانه را وسط پله ها می دید به  آنها تعارف می کرد. اگر من شله زرد یا اش میپختم، می گفت حتما کاسه بدیم به صاحب خونه. یه کاسه هم بذار کنار ببریم برای مادرم. وقتی نصف بیشتر خوراکی ها را به نوههای صاحبخانه داد، از پله ها بالا آمد و گفت من که از پرونده اعمالم خیلی می ترسم. حداقل شاید به خاطر دعای خیر این بچه های معصوم خدا از سر تقصیراتم بگذره. یک هفته ای از این ماجرا نگذشته بود که  تلویزیون اعلام کرد حاج حسین همدانی  در سوریه به شهادت رسیده بود.  وقتی حمید خبر شهادت را شنید  جلوی تلویزن ایستاده گریه می کرد. خیلی خوب سردار همدانی  را می شناخت؛ چون در چندین  دوره آموزشی که در تهران برگزار شده  بود. با این شهید برخورد داشت. با حسرت گفت: حاج حسین  حیف بود ما واقعا به حضورش  نیاز داشتیم.» همان روز همه  ما را برای ناهار  دعوت کرده بود. موقع پاک کردن سبزی به عمه گفتم سردار همدانی شهید شده.  حمید از  شنیدن این خبر کلی گریه کرده. حمید تا شنید، چشم هایش را گرد کرد که یعنی برای چی به مادرم گفتی؟ من هم فقط شانه  هایم را انداختم بالا. دوست نداشت عمه  ناراحتی اش را ببیند، برای همین رقت داخل اتاق و با خواهرزاده هایش مشغول توپ بازی شد. به سر و کله هم میزدند بیشتر صدای حمید می آمد تا بچه ها. هنوز هم گاهی اوقات بچه های خواهرش میگویند کاش دایی بود با هم توپ بازی می کردیم.......
📖کتاب رمان یادت باشد 🔗 گروهی که اسمشان برای اعزام به سوریه در آمده بود، پشت سر هم دوره های آماده‌سازی و آموزش رزم می رفتند. روزهایی که حمید توی این جمع نبود، دنیا برایش شده بود مثل قفس! پیکر بود و حال و حوصله هیچ کاری را نداشت. حس آدم های جامانده‌ای را داشت که همهٔ رفقایش رفته باشند. موقع اعزام این گروه، پروازشان چند بار به تعویق افتاد. هر روز که حمید به خانه می‌آمد، از رفتن رفقایش می‌پرسیدم. حمید با خنده می‌گفت: جالبه هر روز از اینها خدافظی می‌کنیم، دوباره فردا صبح بر میگردن سرکار. بعضی از همکارهای ما میگن ما دیگه روی رفتن سمت خونه رو نداریم. هر روز صبح خانواده با اشک و نذر و نیاز ما رو راهی میکنن، ما خدافظی میکنیم، باز شب بر میگردیم خونه! شانزدهم مهر ماه با ناراحتی آمد و گفت: بالاخره رفتن و ما جا موندیم! پدرت موقع رفتنشون خیلی گریه کرد. همه رو تک تک بغل کرد. حلالیت خواست و از زیر قرآن رد کرد. بابا سر این چیز ها حساس بود. خیل زود احساساتی میشد. این صحنه ها او را یاد دفاع مقدس و رفقای شهیدش می انداخت. همان موقع ها بود که مستند ملازمان حرم، صحبت های همسران شهدای مدافع حرم از شبکهٔ افق پخش میشد. پدرم زنگ میزد به حمید و می‌گفت: نذار فرزانه این برنامه ها رو ببینه. یک دوره ای شبکه افق خانه ما ممنوع بود! آن روز ها خیلی به همه ما سخت می‌گذشت. حمید می‌گفت: کل پادگان یه حالت غمی به خودش گرفته است. خیلی بی تاب شده بود. نماز شب‌هایش فرق داشت. هر وقت از دانشگاه می آمدم از پشت در صدای دعاهایش را می شنیدم. وارد که میشدم چشم‌های خیسش گواه همه چیز بود....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما اهل اینجا نیستیم..🌱 ما اهل جایی دیگ هستیم باید برای اونجا ما خیلی تلاش کنیم💔 شهید‌🕊 ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
🙂📿 التماس دعا🙏🏻🍃
مداحی_آنلاین_مخالفی_که_مرید_شد_استاد_رفیعی.mp3
2.04M
♨️مخالفی که مرید شد! ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
🕗 ✋🏻❤ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلىٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضا الْمُرْتَضَى 🤲🏻 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَ حُجَّتِکَ عَلىٰ مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرىٰ الصِّدّیقِ الشَّهیدِ✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلىٰ اَحَدِِ مِنْ اَوْلِیائِکَ خدایا درود فرست بر علی بن موسی الرضــــــــــا، امام پسندیده و با تقوای بی عیب و حجتت بر هر که روی زمین و هر که زیر زمین است، آن راستگوی شهیـــد، درودی بسیـار و کاملـــــــــ و پاکــــــــــ و به هم پیوسته و پیاپی و در پی هم مانند برترین درودی که بر یکی از اولیایت فرستادی. ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
✋🏻❤ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلىٰ فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُکَ بار پروردگارا؛ درود فرست بر فاطمه و پدر بزرگوارش و همسر گرامی اش و فرزندان عزیزش (و آن رازی که در وجود او به ودیعه نهادی)، به تعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد. ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
5.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چطور فرزندمان نمازخوان و باحجاب می‌شود؟ ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا