eitaa logo
🚩 {ترک گناه1} 🏴
2.5هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
123 فایل
🌸وتوکّل علےالحیّ الذےلایموت🌸 وبرآن زنده اےکه هرگز نمےمیردتوکل کن. شرایط تبادل: https://eitaa.com/sharayete_tab خادم↙️ @shahide_Ayandeh313 #تبادل⬇️ @YAMAHDIADREKNI_12 حرفای‌ناشناسمون↙ https://daigo.ir/secret/2149512844
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 {ترک گناه1} 🏴
📚کتاب رمان پسرک فلافل فروش #پارت116 (آخرين شب) بارها از دوستان شهدا شنيده بوديم كه قبل از آخرين
📚کتاب رمان پسرک فلافل فروش براي قبر هم كه قبلا با يك شيخ نجفي صحبت كرده بود و يك قبر در ابتداي وادي السلام از او گرفته بود. برخي دوستان هادي را بارها در كنار مزار خودش ديده بودند كه مشغول عبادت و دعا بود!! هادي تكليف همه ي امور دنيايي خودش را مشخص كرد و آماده ي سفر شد . معمولا ً وقتي به جاي مهمي ميرفت، بهترين لباس هايش را ميپوشيد. براي سفر آخر هم بهترين لباس ها را پوشيد و حركت كرد... برادر حمزه عسگري از دوستان هادي و از طلاب ايراني نجف ميگفت: صورت هادي خيلي جوش ميزد. از دوران جواني دنبال دوا درمان بود. پيش يكي دو تا دكتر در ايران رفته بود و دارو استفاده كرد، اما تغييري در جوش هاي صورتش ايجاد نشد. شب آخر ديدم كه با آن پيرمرد نابينا خداحافظي ميكرد. پيرمرد با صفايي كه هر شب منتظر بود تا هادي به دنبال او بيايد و به مسجد بروند. آخر شب بود كه با هم صحبت كرديم. هادي حرف از رفتن و شهادت زد. بعد گفتم: راستي ديگه براي جوش هاي صورتت كاري نكردي؟ هادي لبخند تلخي زد و گفت: يه انفجار احتياجه كه اين جوشهاي صورت ما رو نابود كنه! دوباره حرف از شهادت را ادامه داد. من هم به شوخي گفتم: هادي تو شهيد شو، ما برات يه مراسم سنگين برگزار ميكنيم. بعد ادامه دادم: يه شعر زيبا هست كه مداح ها ميخونن، ميخوام توي تشييع جنازه تو اين شعر رو بخونم. هادي منتظر شعر بود كه گفتم: جنازه ام رو بيارين، بگيد فقط به زير لب حسين ؏ ... هادي خيلي خوشش آمد. عجيب بود كه چند روز بعد درست در زمان تشييع، به ياد اين مطلب افتادم. يكباره مداح مراسم تشييع شروع به خواندن اين شعر زيبا كرد. ⋆C᭄‌زندگے بــا خدا زیــباستC᭄‌⋆ ☜ تَࢪڪِ‌گُناہ 🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1