📚کتاب رمان پسرک فلافل فروش
#پارت63
(اهانت به رهبر)
از زماني كه به عراق رفت و در نجف ساكن شد، نگرش خاصي به موضوع
ولایت فقيه پيدا كرد. به ما كه در تهران بوديم ميگفت: شما مانند يك ماهي
كه قدر آب را نميداند، قدر ولایت فقيه را نميدانيد. مشكل كار در اينجا نبود بحث ولایت فقيه است. لذا آمريكا بر گرده ی این مردم سوار است وهر طور ميخواهد عمل ميكند.
خوب يادم هست كه ارادت هادي به ولي فقيه بسيار بيشتر از قبل شده بود.
هر بار كه ميآمد، پوسترهاي مقام معظم رهبري را تهيه ميكرد و با خودش
به نجف ميبرد.
در اتاق شخصي او هم دو تصوير بزرگ روي ديوار بود. تصوير مقام معظم
رهبري و در زير آن پوستر شهيد ابراهيم هادي.
هادي در آخرين سفري كه به تهران داشت ماجراي عجيبي را تعريف
كرد. او به نفوذ برخي از عمامه هاي انگليسي و افراد ساده لوحي كه از دشمنان
اسلام پول ميگيرند تا تفرقه ايجاد كنند اشاره كرد و ادامه داد: مدتي قبل
شخصي ميآمد نجف و به جاي ارشاد طلبه ها و... تنها كارش اين شده بود كه
به مقام معظم رهبري اهانت کند!
او انگار وظيفه داشت تا همه ي مشكلات امت اسلامی را به گردن ايشان
بيندازد. من يکي دو بار تحمل کردم و چيزي نگفتم.
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1