5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 نگویید خانم چادری بلکه بگویید...
🎤 استاد شــجاعـی
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
#گپ_روز
#موضوع_روز : ویژگیهای آدم عاشق
✍ نزدیک به یکماه بود هر صبح چادرشان را میدیدم که عصرها وقت رفتنم به خانه، دیگر آنجا نبود !
گویا شبها چادر میزدند در محوطهی باز بیرونِ بیمارستان، و داخل آن چادر میخوابیدند و صبح جمعش میکردند!
• امروز بعد از عمل جراحیِ یک کودک، باید بیمار را مستقیماً به آیسییو منتقل میکردم! من پرستار بیهوشی آن عمل بودم و انتقال بیمار وظیفه من بود!
در هنگام خروج از اتاق عمل چهره نگران زن و مردی توجهم را جلب کرد!
همان زن و مرد جوانی بودند که صبحها در کنار آن چادر، بیرون بیمارستان میدیدمشان.
فهمیدم پدر و مادر همین کودکند که من پرستار عمل جراحیاش بودم !
در کنار تختِ در حال حرکت کودک، با من بسمت آیسییو همقدم شدند...
• لبخندی به چهره نگرانشان زدم و گفتم: خداقوت!
با تعجب نگاهم کردند...
گفتم خداقوت برای یکماه هزینه!
گفتند: ما بیمه داریم!
گفتم خداقوت برای یکماه هزینهای که بیحساب به پای عشقتان ریختید!
یکماهش را فقط من دارم میبینم و قلب مرا درگیر خودش کرده است... بقیهی هزینههایی که برای این عاشقی پرداخت کردهاید را من نه دیدم و نه میدانم.
✘ پدر آهی کشید و گفت: همهاش فدای سرش!
فقط چشمانش را باز کند و یکبار دیگر بگوید بابا... همه اش جبران میشود! .....
من نمیدانم سرنوشت این عشق چه شد:
از آن لحظه تا همین الآن، که سالها میگذرد؛ من در این ماجرا گیر کردهام!
√ من چقدر حاضرم برای عشقم هزینه کنم؟
و تا امروز چقدر از هزینه شدن در راه عشق، اظهار خستگی و درد کردهام؟
√ چند بار رسیدم به این نقطه که:
همهاش فدای سرت ... تو فقط یکبار نگاهم کن!
※ هر چه بیشتر فکر میکنم، بیشتر خجالت میکشم!
کنترل شهوت 02.mp3
8.55M
#کنترل_شهوت ۲
/جلسه دوم/
🔻چشم...
مهمترین و موثرترین ورودی نفس،
برای تحریکات و افزایش تمایلات جنسی است.
🔻ارتباط میان چشم، و تمایلات جنسی رو بشناسیم، و مدیریت کنیم.
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
°•| ترک گناه |🏴•°
📚کتاب رمان پسرک فلافل فروش #پارت4 روزگار جواني: پدر شهيد: در روستاهاي اطراف قوچان به دنيا آمدم
📚کتاب رمان پسرک فلافل فروش
#پارت5
خوشحال بودم كه خداوند سرنوشت ما را در خانه ي خودش رقم زده بود!
خدا لطف كرد و ده سال در مسجد فاطميه در محله ي دولاب تهران به عنوان
خادم مسجد مشغول فعاليت شديم.
حضور در مسجد باعث شد كه خواسته يا ناخواسته در رشد معنوي فرزندانم
تأثير مثبتي ايجاد شود.
فرزند اولم مهدي بود؛ پسري بسيار خوب و با ادب، بعد خداوند به ما
دختر داد و بعد هم در زماني كه جنگ به پايان رسيد، يعني اواخر سال 1367
محمدهادي به دنيا آمد. بعد هم دو دختر ديگر به جمع خانواده ي ما اضافه شد.
روزها گذشت و محمدهادي بزرگ شد. در دوران دبستان به مدرسه ي
شهيد سعيدي در ميدان آيت الله سعيدي رفت.
هادي دوره ي دبستان بود كه وارد شغل مصالح فروشي شدم و خادمي
مسجد را تحويل دادم.
هادي از همان ايام با هيئت حاج حسين سازور كه در دهه ي محرم در
محله ي ما برگزار ميشد آشنا گرديد. من هم از قبل، با حاج حسين رفيق بودم.
با پسرم در برنامه هاي هيئت شركت ميكرديم.
پسرم با اينكه سن و سالي نداشت، اما در تداركات هيئت بسيار زحمت
ميكشيد.
بدون ادعا و بدون سر و صدا براي بچه هاي هيئت وقت ميگذاشت.
يادم هست كه اين پسر من از همان دوران نوجواني به ورزش علاقه نشان
ميداد. رفته بود چند تا وسيله ي ورزشي تهيه كرده و صبح ها مشغول ميشد.
به ميله اي كه براي پرده به كنار درب حياط نصب شده بود بارفيكس ميزد.
با اينكه لاغر بود اما بدنش حسابي ورزيده شد.
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
📚کتاب رمان پسرک فلافل فروش
#پارت6
آن روزها:
مادر شهيد:
در خانواده اي بزرگ شدم كه توجه به دين و مذهب نهادينه بود. از روز
ِ اول به ما ياد داده بودند كه نبايد گرد گناه بچرخيم. زماني هم كه باردار
ميشدم، اين مراقبت من بيشتر ميشد.
سال 1367 بود كه محمدهادي يا همان هادي به دنيا آمد. پسري بود بسيار
دوست داشتني... او در شب جمعه و چند روز بعد از ايام فاطميه به دنيا آمد. يادم
هست كه دهه فجر بود. روز 13 بهمن.
وقتي ميخواستيم از بيمارستان مرخص شويم، تقويم را ديدم كه نوشته
بود: شهادت امام محمد هادي
براي همين نام او را محمدهادي گذاشتيم. عجيب است كه او عاشق و
دلداده ي امام هادي شد و در اين راه و در شهر امام هادي يعني سامرا به
شهادت رسيد.
هادي اذيتي براي ما نداشت. آنچه را ميخواست خودش به دست ميآورد.
از همان كودكي روي پاي خودش بود. مستقل بار آمد و اين، در آينده ي
زندگي او خيلي تأثير داشت.
زمينه ي مذهبي خانواده بسيار در او تأثيرگذار بود. البته من از زماني كه
اين پسر را باردار بودم، بسيار در مسائل معنوي مراقبت ميكردم. هر چيزي را
نميخورد.
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
دنبال عیب نگرد.mp3
8.12M
#پادکست_روز
#استاد_شجاعی|#دکتر_رفیعی
چشم بعضیا عیبهای دیگران رو میبینه،
اما چشم بعضیا دنبال عیب میگرده تا ببینه!
هر دوش بیماری روحیه...
اما دومی یه سرطان بدخیمه!
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
✅ پدر و مادرت را نگاه کن. نگاه کردن به جمال مادرت خودش عبادته
فرمان مادر را ببر، ببین که چه بر سر تو خواهد آمد. هرچه مادرت سخت گیر تر باشد فرمانش را ببر ...
اگر مادرت تند باشد فرمان بردن از او اثرش بیشتر است.
🔺 فرمان مادر ِ خوش اخلاق را که همه می برند.
اگر به غریبه هم بگوید اینجا بیا، خواهد گفت خانم چه می گویید، چشم. کارش را رها می کند و بار او را بر میدارد و یا راه او را باز می کند.
👈🏻 اگر مادر و پدر تندی دارید تا فرمان او را بردید آن وقت می فهمید چه کرده اید. خداوند متعال نشانت خواهد داد که ببین چه کرده ای،
کار بزرگان را انجام دادی، با ما رفیق و انیس و مونس شدی ...
📚حاج محمد اسماعیل دولابی
ازمرحومعلامهطباطباییپرسیدند:
راهپیداکردنامام زمان(عج)چیست؟
گفت:ایشانخودفرمودهاند:
شماخوبباشید،ماخودمانپیدایتانمیکنیم!