eitaa logo
از گـــنـــاه تـــا تـــوبـــه
3.4هزار دنبال‌کننده
33.9هزار عکس
29.7هزار ویدیو
79 فایل
✨•°﷽°•✨ 🌱کانال تخصصی ترک گناه😊 ارتباط🕊️ 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
9.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔮ارزش کار برای امام زمان رو قیاس نکنید با کارهای دیگری در دنیا 🎙علی اکبر رائفی پور 🌹 🍃🍂 ‌‌‌‌✅کانال استاد دانشمند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✋ ✍ کنعان، پُر بود از آدمهای رنگ رنگ ... اما فقط یعقوب بوی پیراهنِ یوسف را حس کرد! • پیراهن یوسف، فقط برای یعقوب، منشاء اثر شد، و نور چشمانش را برگرداند! • بقیه مشغول زندگی‌های خودشان بودند! حتی حدس هم نمی‌زدند که شاید چند ماه دیگر، در مصر، از متنعمانِ سفره‌ی یوسف خواهند بود... • بارِ انتظار یوسف ما هم، به دوش یعقوب‌هاست! اما وقتی رسید همه از سفره‌ی جانش بهره می‌برند ... • خیلی فرق می‌کند امّا؛ خیلی فرق می‌کند؛ یعقوب باشی یا مشغول زندگی خویش! کنارش باشی یا سر سفره‌اش ... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام امام حسین جانم❣️ چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که از دوری برآید از دلم آهی، بسوزد هفت دریا را... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ ✍توصیه به رعایت اخلاص در نماز می‌کنم. از اول تا آخر نماز بکوشید که توجه‌تان به خدا باشد و هر چه که می‌توانید نماز را کامل کنید تا روحتان از نماز سیراب شود. گاهی سجده‌های طولانی انجام دهید و اصرار کنید تا اشکتان جاری شود. روایت هست که با اصرارهای فراوان، درهای آسمان باز می‌شود و خداوند می‌فرماید: ملائک ببینید بنده من چه می‌کند. یکی از وظایف انسانی تفکر است. انسان باید اهل تفکر باشد. تفکر یعنی فکر را به کار انداختن. تدبر نیز در لغت به معنی دنبال کردن است یعنی مطالبی را که درباره وضع خودش یا راجع به عالم است، دنبال کند؛ نظر هم به همین معناست. انسانی که تفکر و تدبر در خودش، کارش، حالش و زندگی‌اش نداشته باشد، ناقص است. در صورتی که گفته می‌شود تفکر خودش عبادت است. در روایت آمده که گاهی یک ساعت تفکر، به اندازه 70 سال عبادت و یا بیشتر از آن ارزش دارد. 🎙آیت اللّه مشکینی ‌‌‌‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از وجود خود چو ني گشتم تهي‌ نيست از غير خدايم آگهي‌‌ چون كه من من نيستم، اين دم ز اوست‌‌ پيش اين دم هر كه دم زد، كافر اوست‌‌ گرچه قرآن از لب پيغمبر است‌‌ هركه گويد حق نگفته، كافر است . 🎙 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
❣پروفایل منتخب •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 🔴قوانين قهر كردن ✍این قوانین قهر کردن در زندگی مشترک می‌تونه خیلی مفید باشه. حتما ازش پیروی کنید. 1⃣ حق نداریم به خانواده‌های هم توهین کنیم. 2⃣ حق نداریم مسائل و مشکلات کهنه رو مطرح کنیم. تو هر دعوا فقط راجع به همون موضوع بحث می‌کنیم. 3⃣ شام و ناهار نپختن و شام و ناهار نخوردن نداریم. همه اعضا مثل حالت عادی باید برای غذا حاضر باشن. 4⃣ سلام و خداحافظی در هر صورت لازمه. 5⃣ هیچکس حق نداره جای خوابشو عوض کنه. 6⃣ هر کس برای آشتی پیش قدم بشه اون یکی باید براش کادو بخره. 7⃣ حق نداریم اشتباه طرف مقابلو تعمیم بدیم . مثلا عبارت تو همیشه.... ممنوعه. چون اینکار دعوا رو به اوج میرسونه. 8⃣ باید به هم فرصت بدیم که هرکی راجع به دیدگاهش نسبت به موضوع دعوا پنج دقیقه صحبت کنه و طرف دیگه هم پنج دقیقه زمان برای پاسخگویی داره و بعد اگه حرفی باقی موند باید به فردا موکول بشه تا سر و ته بحث مشخص باشه. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
😔💔 🍃🌸دلم گرفته از اين روزها دلم تنگ است 🌸🍃ميان ما و رسيدن، هزار فرسنگ است 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ✨✨✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
" خدایا کنارم نگذار " " الهی آن ده که آن به " (خواجه عبدالله انصاری) آهنگری با وجود رنج های متعدد به خدا عشق می ورزید. روزی کسی از او پرسید: چگونه می توانی خدایی را که این همه رنج نصیبت کرده دوست داشته باشی؟ آهنگر گفت: "وقتی تکه آهنی را در کوره قرار میدهم و آن را روی سندان می گذارم و می کوبم تا وسیله ای بسازم؛ اگر به صورت دلخواهم درآمد می دانم که مفید خواهد بود ؛اگرنه آن را کنار می گذارم." همین باعث شده که همیشه به درگاه خداوند دعا کنم که پروردگارا ! مرا در کوره های رنج قرار بده ؛ ولی کنار نگذار... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨حکایت مرد صابونی و ملاقات با امام زمان(عج)!✨ شخص عطاری از اهل بصره می گوید: روزی در مغازه عطاریم نشسته بودم که دو نفر برای خریدن سدر و کافور به دکان من وارد شدند. وقتی به طرز صحبت کردن و چهره هایشان دقت کردم، متوجه شدم که اهل بصره و بلکه از مردم معمولی نیستند به همین جهت از شهر و دیارشان پرسیدم؛ اما جوابی ندادند. من اصرار می کردم؛ ولی جوابی نمی دادند. به هر حال من التماس نمودم، تا آن که آنها را به رسول مختار صلی الله علیه و آله و سلم و آل اطهار آن حضرت قسم دادم. مطلب که به این جا رسید، اظهار کردند: ما از ملازمان درگاه حضرت حجت علیه السلام هستیم. یکی از جمع ما که در خدمت مولایمان بود، وفات کرده است؛ لذا حضرت ما را مأمور فرموده اند که سدر و کافورش را از تو بخریم. همین که این مطلب را شنیدم، دامان ایشان را رها نکردم و تضرع و اصرار زیادی نمودم که مرا هم با خود ببرید. گفتند: این کار بسته به اجازه آن بزرگوار است و چون اجازه نفرموده اند، جرأت این جسارت را نداریم. گفتم: مرا به محضر حضرتش برسانید، بعد همان جا، طلب رخصت کنید اگر اجازه فرمودند، شرفیاب می شوم والا از همان جا بر می گردم و در این صورت، همین که در خواست مرا اجابت کرده اید خدای تعالی به شما اجر و پاداش خواهد داد؛ اما باز هم امتناع کردند. بالاخره وقتی تضرع و اصرار را از حد گذراندم، به حال من ترحم نموده و منت گذاشتند و قبول کردند. من هم با عجله تمام سدر و کافور را تحویل دادم و دکان را بستم و با ایشان به راه افتادم، تا آن که به ساحل دریا رسیدیم. آنها بدون این که لازم باشد به کشتی سوار شوند، بر روی آب راه افتادند؛ اما من ایستادم. متوجه من شدند و گفتند: نترس؛ خدا را به حق حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف قسم بده که تو را حفظ کند. بسم الله بگو و روانه شو. این جمله را که شنیدم، خدای متعال را به حق حضرت حجت ارواحنا فداه قسم دادم و بر روی آب مانند زمین خشک به دنبالشان به راه افتادم تا آن که به وسط دریا رسیدیم. ناگاه ابرها به هم پیوستند و باران شروع به باریدن کرد. اتفاقاً من در وقت خروج از بصره، صابونی پخته و آن را برای خشک شدن در آفتاب، بر پشت بام گذاشته بودم. وقتی باران را دیدم، به یاد صابونها افتادم و خاطرم پریشان شد. به محض این خطور ذهنی، پاهایم در آب فرو رفت؛ لذا مجبور به شنا کردن شدم تا خود را از غرق شدن، حفظ کنم؛ اما با همه این احوال از همراهان دور می ماندم. آنها وقتی متوجه من شدند و مرا به آن حالت دیدند، برگشتند و دست مرا گرفتند و از آب بیرون کشیدند و گفتند: از آن خطور ذهنی که به فکرت رسید، توبه کن و مجدداً خدای تعالی را به حضرت حجت علیه السلام قسم بده. من هم توبه کردم و دوباره خدا را به حق حضرت حجت علیه السلام قسم دادم و بر روی آب راهی شدم. بالاخره به ساحل دریا رسیدیم و از آن جا هم به طرف مقصد، مسیر را ادامه دادیم. مقداری که رفتیم در دامنه بیابان، چادری به چشم می خورد که نور آن، فضا را روشن نموده بود. همراهان گفتند: تمام مقصود در این خیمه است و با آنها تا نزدیک چادر رفتم و همان جا توقف کردیم. یک نفر از ایشان برای اجازه گرفتن وارد شد و درباره آوردن من با حضرت صحبت کرد، به طوری که سخن مولایم را شنیدم؛ ولی ایشان را چون داخل چادر بودند، نمی دیدم حضرت فرمودند: « ردّوه فانه رجل صابونیّ » یعنی او را به جای خود برگردانید و دست رد به سینه اش بگذارید؛ تقاضای او را اجابت نکنید و در شمار ملازمان ما ندانید؛ زیرا او مردی است صابونی. این جمله حضرت، اشاره به خطور ذهنی من در مورد صابون بود؛ یعنی هنوز دل را از وابستگیهای دنیوی خالی نکرده است تا محبت محبوب واقعی را در آن جای دهد و شایستگی همنشینی با دوستان خدا را ندارد. این سخن را که شنیدم و آن را بر طبق برهان عقلی و شرعی دیدم، دندان این طمع را کنده و چشم از این آرزو پوشیدم و دانستم تا زمانی که آیینه دل، به تیرگیهای دنیوی آلوده است، چهره محبوب در آن منعکس نمی شود و صورت مطلوب، در آن دیده نخواهد شد چه رسد به این که در خدمت و ملازمت آن حضرت باشد.» 📚 این حکایت را علامه طهرانی(ره) در جلد اول کتاب «مطلع انوار» ص 119، نقل فرمودند. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 امام حسین علیه السلام، اولین کسی که رجعت میکند 🌕 امام صادق (ع) فرمودند: نخستین امامى که رجعت مى کند، امام حسین (علیه السلام) است و ایشان مدت طولانى حکومت مى کند، به گونه اى که از کثرت سن ابروهایش روى دیدگانش مى ریزند 📜 مجلسی بحارالانوار ج53 ص46 🌕 امام صادق (ع) فرمودند: امام حسین(ع) با هفتاد و دو تن از یاران و اصحابشان که با حضرت در کربلا شهید شده بودند به دنیا بر می گردند و رجعت می کنند. در حـالی که لباس سفید پوشیده اند. و هفتاد پیغمبری که با حضرت موسی بن عمران برانگیخته شدند، با اوست. آن وقت حضرت قائم(عج) انگشترش را به او می سپارد و به مردم اعلان می کنند که امام حسین(ع) با یارانش قـیام نـموده اند تـا اهل ایمان تردید ننمایند و بـدانند که او دجـال و شـیطان نیست، بلکه او امامی است که در دسترس مردم است، و چون یقین کردند او امام حسین (ع) است، تردید نخواهند کرد 📜 بحارالانوار ج53 ص103 🌹 🍃🍂 ‌‌‌‌✅کانال استاد دانشمند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 خطاب شد بهش که یا موسی! شنیدی فرعون وقتی که وسط آب گیر کرده بود دید دیوارها داره بهم نزدیک میشه.. هی گفت: یا موسی...! گفت: خدایا بله شنیدم! خدا به اینجا بسنده نکرد. فرمود: یا موسی! شما که شنیدی دارن صدات میکنن چرا جواب ندادی!!؟؟ دیگه ساکت شد موسی! خدا فرمود: پس گوش کن من برات بگم چرا جواب ندادی! اون صدا میزنه یا موسی بگو بله! خدا فرمود: برای اینکه تو خلقش نکرده بودی! به جای اون سه بار اگر یک بار گفته بود یا الله من جوابشو میدادم!! به آب می گفتم نگیرش این منو صدا کرده!! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•