✨✨🌘✨✨
#نمازشب
آیةاللّه #ناصری:
نماز شب، شفیع در نزد حضرت ملک الموت است. موقعی که حضرت ملک الموت تشریف می آورند، نماز شب می آید و شفاعت او را می کند. می گوید: «ایشان اهل نماز شب بوده است». البته او هم می داند. اما اينها جنبه تشریفاتی آن است.
دو رکعت نماز شب بخوان. حالا نماز شب هم نشد، نماز مستحبی بخوان. نماز قضا بخوان. نماز ِهدیه به پدر و مادرت بخوان.
هر دو رکعت نمازی که در شب بخوانی، بهتر از هزار رکعت است که در روز خوانده بشود.
👇👇👇
@Tarkgonahan
🍀 در آنچه خداوند بر تو بخشيده است، سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنيا فراموش مكن و همانگونه كه خدا به تو نيكي كرده است نيكي كن و هرگز فساد در زمين منما كه خدا مفسدان را دوست ندارد. 🍀
(قصص آیه ۷۷)
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 هر وقت گفتی تو دنیا راحت شدم بدون که میمیری!
🎤 آیت الله مجتهدی تهرانی
پیشنهاد دانلود👌👌👌
👇👇👇
@Tarkgonahan
#تا_من_زندم_به_کسی_نگو_
✨شخصی خدمتگزاری مقبره مرحوم میرزای قمی را اختیار نمود و دائماً مشغول قرائت قرآن بود بدون آنکه حقوق بخواهد.
علت آن را از او پرسیدند، گفت :از مکه مراجعت می نمودم همیانی داشتم که تمام دارایی من در آن بود موقع سوار شدن به کشتی به دریا افتاد.
آمدم نجف به امیرالمومنین متوسل شده همان شب در خواب به خدمت حضرت رسیدم فرمود :برو نزد میرزای قمی از او بگیر.
آمدم خدمت میرزا فرمود: چند روز است انتظار تو را دارم همیان خود را بگیر ولی تا من زنده هستم برای کسی نگو. ✨
سراج الایمان سید صدرالدین روضاتی ص67
👇👇👇
@Tarkgonahan
5 - توضیحاتی درباره زندگی برزخی_673104229497307689.mp3
3.21M
🎤 حکایتی بسیار زیبا از عالم برزخ
زندگی برزخی به چه شکلی شروع می شود؟روح مثالی انسان ها به چه شکل است؟
آیا در عالم برزخ هم خوردن و آشامیدن وجود دارد؟
پیشنهاد دانلود👌👌👌
👇👇👇
@Tarkgonahan
هـرگز نمـازت را تـرک مکن
میلیون ها نفر زیر خاک بزرگترین آرزویشان بازگشت به دنیاست ؛ تا " سجده " کنند، فقط یک سجده
🌺 از پاهايی که نمی توانند تو را به ادای نماز ببرند، انتظار نداشته باش که تو را به بهشت ببرند..
قبرها، پر است از جوانانى که
میخواستند در پیری توبه کنند...
رسول الله صلےالله علیه وآله فرموده اند
○ نماز صبح : نور صورت
○ ظهر : بركت رزق
○ عصر : طاقت بدن
○ مغرب : فايده فرزند
○ عشاء : آرامش
مي بخشد.
👇👇👇
@Tarkgonahan
مردی بود خیاط در عفاف و صلاح و زنی داشت عفیفه و مستوره و با جمال و کمال. هرگز خیانتی از وی ظاهر نگشته بود. روزی زن نزد شوهر خود نشسته بود و به زبان منت گفت:
تو قدر عفاف من چه دانی و قیمت صلاح من چه شناسی که من در صلاح و عفاف زبیده ی وقت و رابعه ی عهدم.
مرد گفت راست میگویی اما عفاف تو به نتیجه عفاف من است. چون من در نزد پروردگار عفیف باشم او تو را در عصمت نگاه بدارد.
زن خشمگین شد و گفت:
هیچ کس زن را نگاه نتواند داشت و اگر مرا عفاف و عصمت نبود هرچه خواستمی بکردمی.
مرد گفت تو را اجازت دادم به هرجا که خواهی برو و هرچه میخواهی بکن.
روز دیگر زن خود را بیاراست و چادر در سر کشید و از خانه برون شد و تا شب بیرون بود, اما هیچ کس به وی التفات نکرد مگر یک مرد که چادر او را کشید و رفت.
چون زن به خانه باز آمد مرد گفت:
همه روز گشتی و هیچ کس به تو التفات نکرد مگر یک مرد که او نیز رها کرد و رفت.
زن گفت تو از کجا دیدی؟
مرد جواب داد من در خانه ی خود بودم, اما در عمر خود به هیچ زن نامحرم به چشم خیانت نگاه نکردم , مگر وقتی در نوجوانی که گوشه ی چادر زنی را گرفتم و در حال پشیمان شدم و رها کردم دانستم اگر کسی قصد حرم من کند بیش از این نباشد.
زن در پای شوهر افتاد و گفت: مرا معلوم شد که عفاف من از عفاف تو است.
گفتم که مکن، گفت مکن تا نکنند
این یک سخنم چنان خوش آمد که مپرس
سدیدالدین محمد عوفی ( جوامع الحکایات )
👇👇👇
@Tarkgonahan
✅#آیتالله_فاطمی_نیا:
🔻علوم مکاشفه عبارتست از نور بصیرت و صفای باطنی که در نتیجه ی عمل به وظیفه و کسب طهارت و تهذیب نفس از رذائل برای انسان حاصل می شود که قلباً و وجداناً معارف را ادراک می کند و به یقین میرسد، و از شک و شبهه خارج گشته و محرم اسرار الهی میشود و به آرامش و سکینهی باطن دست مییابد.
📚نکته ها از گفته ها، ج۳، ص۹۹
👇👇👇
@Tarkgonahan
🏴قالَ الصّـادقُ عليه السلام
يُفَرِّقُ الْمَهْدِىُّ اَصْحابَهُ فى جَميعِ الْبُلْدانِ وَ يَأْمُرُهُمْ بِالْعَدْلِ وَ الاِْحْسانِ وَ يَجْعَلُهُمْ حُكّامَا فى الاَْقاليمِ وَ يَأْمُرُهُمْ بِعِمْرانِ الْمُدُنِ. ;
▪️امام صادق عليه السلام فرمود
حضرت مهدى اصحاب خويش را در تمامى شهرها مى پراكند و آنان را به عدالت و احسان فرمان مى دهد، آنان را حاكمان مناطق مختلف قرار داده به آنان دستور مى دهد كه به آبادانى و سازندگى شهرها بپردازند. در عصر ظهور، همه جهان تحت حكومت واحد اداره خواهد شد و كارگزاران حكومتى آن حضرت، در همه جاى عالم به فرمان او مأمور خواهند بود كه همه شهرها را آباد سازند و شيوه عدالت و احسان را حكمفرما كنند.;
يوم الخلاص، ص 395.
👇👇👇
@Tarkgonahan
✅ #شیخ_حسنعلی_نخودکی(ره):
🔹آنچه که امروز تکلیف است:
🔻نخست نماز اول وقت است
🔻دوم اهتمام در حضور قلب در وقت نماز و این کار مثل خوشنویسی است و به یک روز و دو روز درست نمی شود و طول زمان لازم دارد.
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لا اکراه فی الدین .....پس چرا حجاب ما اجباریه ⁉️
📛 من نمیخوام چادر سرم کنم ، اصلا نمیخوام حجاب داشته باشم....
✅ رشد و غی یعنی چه⁉️
👆👆 پاسخ دکتر غلامی را بشنوید🌸
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 آیا خداوند هم در روز قیامت گناهکاران را شفاعت میکند؟؟؟
پیشنهاد دانلود👌👌👌
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شفا گرفتن با روضه حضرت رقیه
(بسیار تکان دهنده)
پیشنهاد دانلود👌👌👌
👇👇👇
@Tarkgonahan
🦋خداوند به حضرت موسی(ع) وحی کرد: این مرتبه که برای مناجات آمدی، کسی را همراه خود بیاور که تو از او بهتر باشی!
موسی(ع) برای پیدا کردن چنین شخصی تفحص کرد و نیافت؛ زیرا به هرکس میرسید جرئت نمیکرد بگوید من از او بهترم.
خواست یکی از حیوانات را ببرد، به سگی که مریض بود برخورد کرد و با خود گفت: این را همراه خود خواهم برد، پس ریسمان به گردن سگ انداخت و مقداری سگ را همراه خود کشاند و آورد، ولی بعد پشیمان شد و آن را رها کرد و تنها به درگاه پروردگار آمد.
خطاب رسید: چرا فرمانی که به تو دادم، اجرا نکردی؟
عرض کرد: پروردگارا! کسی را نیافتم که از خودم پستتر باشد.
خطاب رسید: ای موسی! به عزت و جلالم سوگند اگر کسی را همراه میآوردی که او را پستتر از خود می دانستی، نام تو را از طومار پیامبران محو میکردم!
#حکایت
👇👇👇
@Tarkgonahan
قسمت #سیزدهم: انقلاب
هر شــب درتهران تظاهرات بود. اعتصابــات ودرگيري هاهمه چيز را به هم
ريخته بود. از مشهد که برگشتيم. شاهرخ براي نمازجماعت رفت مسجد!!
خيلي تعجب کردم. فردا شب هم براي نمازمسجد رفت. با چند تا ازبچه هاي
انقلابي آنجا آشنا شده بود. درهمه تظاهرات ها شرکت ميکرد. حضور شاهرخ
باآن قد وهيکل وقدرت، قوت قلبي براي دوســتانش بود. البته شاهرخ ازقبل
هم ميانه خوبي با شاه و درباري ها نداشت. بارها ديده بودم كه به شاه و خاندان
سلطنت فحش ميداد.
ارادت شاهرخ به امام تا آنجا رسيد که در همان ايام قبل ازانقلاب سينه اش را
خالکوبي کرده بود. روي آن هم نوشته بود: خميني، فدايت شوم
٭٭٭
اوايل بهمن بود، با بچه هاي مســجد ســوار بر موتورها شــديم. همه به دنبال
شــاهرخ حرکت کرديم. اطراف بلوار کشــاورزرفتيم. جلوي يک رســتوران
ايستاديم، رستوران تعطيل بود و کسي آنجا نبود.
شــاهرخ گفت: من ميدونم اينجا کجاست. صاحبش يه يهودي صهیونیستِ
که الان ترســيده ورفته اســرائيل، اينجا اسمش رســتورانه اما خيلي ازدخترای مسلمون همين جا بي آبرو شدند. پشت اين سالن محل دانس و قمار و... است.
بعد سنگي را برداشت. محکم پرت کردو شيشه ورودي را شکست. ازيکي
ازبچه هــاهم کوکتل مولوتوف را گرفت وبه داخل پرت کرد. بعد هم ســوار
موتورها شديم و سراغ کاباره ها رفتيم.
آن شب تا صبح بيشتر کاباره ها و دانسينگ هاي تهران را آتش زديم.
درهمان ايام پيروزي انقلاب شاهد بودم که شاهرخ خيلي تغيير کرده، نمازش
را اول وقت و در مسجد ميخواند، رفقايش هم تغيير کرده بود.
٭٭٭
نيمه هاي شب بود. ديدم وارد خانه شد. لباسهايش خوني بود. مادر باعصبانيت
رفت جلو و گفت: معلوم هست کجائي،آخه تا کي ميخواي با مامورها درگير
بشي، اين کارها به تو چه ربطي داره. يکدفعه ميگيرن واعدامت مي کنن پسر!
نشســت روي پله ورودي و گفــت: اتفاقاً خيلي ربــط داره، ما از طرف خدا
مســئوليم! ما با کســي درگير شــديم که جلوي قرآن واسلام ايســتاده، بعد به
ما گفت: شــما ايمانتون ضعيفه، شــما يا به خاطربهشــت، يا ترس از جهنم نماز
ميخوني، اما راه درست اينه که همه کارهات براي خدا باشه!!
مادرگفت: به به،داري مارونصيحت ميکني، اين حرفاي قشــنگ واز کجا
ياد گرفتي!؟خودش هم خنده اش گرفته بود. گفت: حاج آقا تو مسجد ميگفت.
٭٭٭
در روزهاي بهمن ماه شــورو حال انقلابي مردم بيشــتر شــده بود. شاهرخ با
انســاني که تا چند ماه قبل ميشــناختيم بسيار متفاوت شده بود. هر شب مسجد
بود. ماشــين پيکانش را فروخت و خرج بچه هاي مســجد و هزينه هاي انقلاب
کرد!
شــب بود كه آقاي طالقاني(رئيس سابق فدراســيون کشتي) با شاهرخ تماس
گرفت. ايشــان وقتــي فهميد که شــاهرخ، به نيروهاي انقلابي پيوســته بســيار
خوشحال شد. بعد هم گفت: آقاي خميني تا چند روز ديگر برميگردند. براي
گروه انتظامات به شما و دوستانتان احتياج داريم.
روزدوازدهم بهمن شــاهرخ واعضاي گروه مســجد، به عنوان انتظامات در
جلوي درب فرودگاه مستقر شده بودند، با خبر ورود هواپيماي امام(ره) شاهرخ
ازبچه ها جدا شد. به سرعت داخل فرودگاهرفت. عشق به حضرت امام اورا به
سالن محل حضور ايشان رساند.
لحظاتي بعد حضرت امام وارد ســالن فرودگاه شد، اشك تمام چهره شاهرخ
را گرفته بود. شــاهرخ،آنقدربه دنبال امام رفت تا بالاخره ازنزديک ايشــان را
ملاقات کرد وتوانســت دست حضرت امام را ببوسد. آنروزبا بچه ها تا بهشت
زهرا(س)رفتيم
در ايام دهه فجر شاهرخ را کمتر ميديديم. بيشتربه دنبال مسائل انقلاب بود.
روزبيســت ودوبهمن ديدم سوار بريک جيپ نظامي جلوي مسجد آمد. يک
اســلحه ويک قبضه کلت همراهش بود. شــورو حال عجيبي داشــت. هرروز
براي ديدار امام به مدرسه رفاه مي رفت.
ویژه مسابقه👇👇👇
@asabeghoon_shahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فلسفه رنج های زندگی
فوق العاده عالی و کاربردی 👌👌👆
حجت الاسلام رنجبر
پیشنهاد دانلود👌👌👌
👇👇👇
@Tarkgonahan
1_اگر_مرگ_ناگهانی_به_سراغ_ما_بیاید__673104229497307645.mp3
2.88M
1⃣ سوال : اگر مرگ ناگهانی به سراغ ما بیاید و ما نتوانیم آداب قبل از آن را اجرا کنیم چه اتفاقی می افتد ؟
حجتالاسلام عالی
پیشنهاد دانلود👌👌👌
👇👇👇
@Tarkgonahan
🔴سرگذشت #ارواح در عالم برزخ
🌹قسمت ۱۸🌹
🔵جاده های انحرافی
☑️سرانجام از آن تاریکی وحشتناک عبور کردیم و وارد بیابانی بی انتها شدیم . هنوز چند قدمی از غار دور نشده بودیم که نیک ایستاد و گفت:ببین دوست من از اینجا به بعد پیمودن این راه با خطرات بیشتری همراه هست. هرکس در دنیا به نحوی دچار انحراف شده در اینجا نیز گرفتار می شود.
👈سپس به جاده ی روبه رو اشاره کرد و گفت:این راه مستقیما به وادی السلام میرسد. اما باید مواظب بود چون مسیرهای انحرافی زیادی در پیش رو است
💥چرا که جاده های راست و چپ گمراه کننده و راه اصلی راه وسط است.
زیر لب زمزمه کردم: الهی اهدنا الصراط المستقیم...
🌑آنگاه از من خواست که پشت سرش حرکت کنم.همه ی کسانی که از غار عبور کرده بودند با نیکهای بزرگ و کوچک خود و با سرعتهای متفاوت جاده را میپیمودند.
💠پس از مدتی راهپیمایی به یک دوراهی رسیدیم.نیک به سمت چپ اشاره کرد و گفت:
این جاده ی حسادت🔥 و سرکشی است.هرکس وارد این راه شود سر از جاده ی شرک در می آورد که در نهایت به وادی العذاب منتهی میشود.
🍂در همین حال شخصی را دیدیم که وارد آن جاده شد. لحظاتی به او نگاه کردم و ناراحت شدم که پس از عبور از این همه سختی مسیر انحرافی را در نهایت برگزید ...
🍃از صمیم دل ارزو کردم که پشیمان شود و برگردد. هنوز این خاطره از ذهنم پاک نشده بود که با صحنه ی دیگری مواجه شدم.
♻️شخصی را دیدم با قیافه ی کوچک که ترسان و لرزان از کنار جاده حرکت میکرد.نیک نگاهی به من کرد و گفت: پایت را روی سر این شخص بگذار و رد شو.
⁉️با تعجب پرسیدم:چرا؟ نیک گفت: اینها افرادی هستند که در دنیا متکبر و خودخواه بودند. در اینجا قیافه هایشان کوچک میشود تا مردم آنها را لگدمال کنند.
🔅وقتی تکبر این جور افراد را به یاد آوردم عصبانی شدم با لگدی ان شخص را روی زمین انداختم و بر صورتش پا نهادم و راهم را ادامه دادم.
⚠️چیزی نگذشت که به یک سه راهی رسیدیم. نیک ایستاد و گفت: مستقیم به راه خویش ادامه بده و به سمت راست و چپ توجه نکن.
♨️ زیرا جاده سمت راست مخصوص کسانی است که سخن چین بودند و با نیش زبان خود مردم را آزار ئ اذیت میکردند. در این مسیر گزندگان خطرناکی کمین کرده اند که این عابران را میگزند.
⛔️در همین حال شخصی به آن جاده قدم نهاد و چیزی نگذشت که از لابلای خاک چندین مار بزرگ🐍 و وحشتناک خود را به او رساندند و نیشهای وحشتناک خود را در بدن او فرو کردند...
شخص در حالیکه از درد ناله و فریاد میکرد روی خاک افتاد...
🔰بخاطر دلخراش بودن صحنه رویم را به سمت چپ برگرداندم اما از دیدن شخصی که با شکم بسیار بزرگش قادر به راه رفتن نبود و مرتب زمین میخورد تعجب کردم.
🌀چیزی نگذشت که بخاطر نداشتن تعادل به سمت جاده ی چپ کشیده شد و در آن مسیر افتان و خیزان به راه خود ادامه داد.
🔆از نیک پرسیدم چه شد؟ گفت این جاده ی مخصوص رباخواران است که به سخت ترین عذاب الهی گرفتارند...
🔵داغ کردن
✅به تپه ای رسیدیم. تعدادی از ماموران را دیدم که روی جاده ایستادند و چند نفر را متوقف کرده اند.در کنار ماموران شعله های آتش🔥 زبانه می کشید.
از ترس و وحشت خودم را به نیک رساندم و مانع از حرکت او شدم.
🌸 نیک لبخندی زد و با مهربانی دستی به روی سرم کشید و گفت:نترس با تو کاری ندارند. اینها در کمین افراد خاصی هستند.در همین لحظه صدای جیغ و فریادی بلند شد .
🍁وقتی نگاه کردم دیدم یک نفر ایستاده و از پیشانی اش دود🌫🔥 و آتش بلند است. سکه ی🕳 گداخته شده ای به پیشانیش چسبانده بودند. در همین حال ماموران سکه ی دیگری برداشتند و اینبار به پهلوی او چسباندند.
صدای ناله و فریادهای دلخراشش تمام دشت را پرکرده بود..
💎با حیرت به نیک نگاه کردم و او گفت:سزای او همین است. اینها سکه هایی است که در دنیا ذخیره و انبار کرده بود و با وجود محرومان و فقیران بسیاری که بودند هیچی به آنها نمیداد و حقشان را ادا نمیکرد.
🌸نیک این را گفت و به سمت پایین تپه حرکت کرد. من هم با ترس و وحشت پشت سرش به راه افتادم .
🔱هنگامی که به ماموران قدرتمند رسیدیم و انها کاری به ما نداشتند و راه را برای عبور ما باز کردند نفس راحتی کشیدم..
✍ادامه دارد
🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
👇👇👇
@Tarkgonahan