قسمت #چهاردهم : کمیته
چند روزي از پيروزي انقلاب گذشته بود. نيروي نظامي و انتظامي وجود
نداشت. كميته هاي انقلاب اسلامي حلال مشكلات مردم شده بود. هر شب
تا صبح نگهباني مي داديم. خبر رسيد كه يكي از افراد شرور قبل از انقلاب با
اسلحه در محله نارمك تردد دارد.
دو نفراز بچه ها در تعقيب او بودند. اما موفق نشدند. ساعتي بعد ديدم آقائي با
هيكل بسيار درشت وارد دفتر كميته مسجد احمديه شد.
موهاي فر خورده و بلند. قد و هيكل بسيار درشتي داشت. بعد هم با صدائي
خشن گفت: دنبال من بوديد!؟ با تعجب پرسيدم شما؟!
گفت: شاهرخ ضرغام هستم. بعد هم اسلحه خودش را محكم گذاشت روي
ميز. يكدفعه صداي مهيبي آمد. گلوله اي از دهانه اسلحه خارج شد!
همهترسيده بودند. بيشترازهمه خود شاهرخ. رنگش پريده بود. دست وپايش
مي لرزيد. بعد با خجالت گفت: به خدا منظوري نداشتم. اسلحه ام-۳ خيلي
حساسه.
خدارحم كرد. گلوله به كسي نخورد. پرسيدم: اين اسلحه رو از كجا آوردي؟
گفت: من عضو كميته منمطقه يازده هستم. اطراف خيابان پيروزي من هم كمي فكر كردم و گفتم: اين آقا رو
كميته مركزاونجا معلوم مي شه.
بيشتر بچه ها مي ترسيدند. هيچكس راضي نمي شد او را به كميته مركز منتقل
كند. مي گفتند دوست و رفيق زياد داره ممكنه به ما حمله کنند.
ساعتي بعد با ماشين خودم به همراه دو نفر ديگر حركت كرديم. جلوي درب
كميته مركز دو نفر از رفقا را ديدم. سلام وعليك كرديم. نگاهي به شاهرخ
كردند و گفتند: اين كيه!؟ عجب هيكلي داره! چشماش رو ببند. زود ببرش تو
كه آقاي خلخالي منتظر اينهاست.
رنگ چهره شاهرخ پريده بود. دستاش مي لرزيد. التماس مي كردومي گفت:
آقا تو رو خدا بگو من هيچ كاري نكردم. شما تحقيق كنيد. به خدامن انقلابي ام.
رفتيم طبقه دوم. طوري كه كسي متوجه نشود به بازپرس گفتم: قيافه اش غلط
اندازه. اما كار خاصي نكرده. فقط اسلحه داشته و بچه ها تعقيبش كردند.
عصر فردا در محل كميته نشسته بودم. سرم توي كار خودم بود. يكي از در وارد
شد. بلافاصله پشت ميز من آمد. مرا بغل كرد و شروع كرد بوسيدن! همينطور
هم مي گفت: آقا خيلي نوكرتم. غلامتم، خيلي مردي،هر كاري بگي مي كنم.
درست حدس زدم. شاهرخ بود. گفتم: چه خبره مگه چي شده!؟
گفت: مسئول كميته از شما خيلي تعريف كرد. بعد هم به خاطر شما من رو
آزاد كرد. آقا از امروز من نيروي شماهستم. هر كاري بخواي مي كنم. هر چي
بخواي سه سوته حاضره!
شاهرخ ازهمان روزعضو كميته ناحيه پنج شد. هر شب با موتور بزرگ و چهار
سيلندر خودش گشت زني مي كرد. بعضي مواقع هم با ماشين جبپ خودش
گشت مي زد. جالب بود كه مرتب ماشين اوعوض مي شد. بعدها فهميديم كه نگهبان پادگان خيلي از شاهرخ حساب مي بره. براي همين شاهرخ چند روز
يكبار ماشين خودش رو عوض مي كرد!
٭٭٭
داخل مسجد دور هم نشسته بوديم. حاج آقا جلالي سرپرست کميته مشغول
صحبت با شاهرخ بود. حاج آقا به يکي ازبچه هاي مذهبي گفته بود که احکام
نمازجماعت و روزه را به شاهرخ آموزش دهد. حرف از احکام و... بود.
يکدفعه شاهرخ با همان زبان عاميانه خودش گفت:
حاج آقا بگذريم ازاين حرفا! يه ماشين برا شماديدم خيلي عالي! آخرين مدل،
شورلت اصل آمريکائي، توي پادگانه، مي خوام بيارم براي شما ولي رنگش
تعريفي نداره!!
شنيده بودم که نگهبان هاي پادگان هم از شاهرخ حساب مي برند. ولي فکرنمي
کردم تا اينقدر!
حاج آقا گفت: بس کن اين حرفا رو، شما دنبال کار خودت باش. دقت کن
نمازهات رو صحيح بخوني. شاهرخ دوباره خيلي جدي گفت: راستي با مسئول
پادگان هماهنگ کردم. مي خوام يه تانک بيارم برا مسجد!!
همه با هم خنديديم و با خنده جلسه ما تمام شد.
عصر روزبعد جلوي مسجد احمديه ايستاده بودم. با چند نفر ازبچه هاي کميته
مشغول صحبت بودم. صداي عجيبي از سمت خيابان اصلي آمد. با تعجب به
تانک!!
ِ
رفقا گفتم: صداي چيه؟! يکي ازبچه ها گفت: من مطمئنم، اين صداي
تانکه.دويديم به طرف خيابان، حدس او درست بود. يک دستگاه تانک جلو آمد و
نبش خيابان مسجد توقف کرد. با تعجب به تانک نگاه مي کرديم.
در برجک تانک باز شد. شاهرخ سرش را بيرون آورد. با خنده براي ما دست تکان مي داد. بعد گفت: جاش خوبه؟! نمي دانستم چه بگويم. من هم مثل ديگر
بچه ها فقط مي خنديدم!
يک هفته درد سر داشتيم. بالاخره تانک را به پادگان برگردانديم. هرکسي اين
ماجرا را مي شنيد مي خنديد. اما شاهرخ بود ديگر،هر کاري که مي گفت بايد
انجام مي داد.
ویژه مسابقه👇👇👇
@asabeghoon_shahadat
@asabeghoon_shahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 مقصود از اینکه نامه اعمال را روز قیامت به دست بندگان می دهند چیست؟؟؟
👇👇👇
@Tarkgonahan
گناه، معامله است..mp3
4.97M
📛 گناه، معامله ست....
🔶 حجة الاسلام و المسلمین حاج محمد تقی وکیل پور
👇👇👇
@Tarkgonahan
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ
🌹قسمت #19🌹
🔵قطعه آتش
☑️چند قدمی که از ماموران دور شدیم،به پشت سرم نگاهی کردم و در کمال حیرت ماموران را دیدم که چهار دست و پای شخصی را گرفته بودند و به زور قطعه ای از آتش🔥 به او میخوراندند.
⚡️ با دیدن این صحنه از ناراحتی بر جای ایستادم،صحنه بسیار زجر دهنده و ناله های او جانسوز بود...سپس رهایش کردن و او در حالیکه از درون میسوخت مسیر جاده را افتان و خیزان ادامه داد.
🌹در یک لحظه دست نیک را روی شانه ام احساس کردم،نگاهی به او انداختم و گفتم :چه شده بود؟
نیک جواب داد:
افرادی که مال مردم را به ناحق تصاحب میکنند گرفتار این ماموران میشوند و اینها موظفند قطعه ی گداخته شده آهن را به آنها بخورانند.
🍃نیک سپس ادامه داد: البته اینها در گذرگاه حق الناس متوقف خواهند شد....
❄️پس از شنیدن حرفهای نیک مقداری دلم آرام گرفت و سپس با نیک از آنجا دور شدیم.
رفتیم تا به شخصی رسیدیم که دستانش را جلو گرفته و با احتیاط قدمهای کوتاه برمیداشت..
🌼نیک به او اشاره کرد و گفت : این شخص از وقتی از غار بیرون آمده کور شده. آنگاه به یک جاده انحرافی اشاره کرد و گفت:این جاده دنیا پرستان است که او به زودی وارد آن میشود.
⁉️پرسیدم چرا؟ گفت چون دنیا را به آخرت و دنیا پرستان را به مومنین ترجیح میداده است.. این افراد بزرگترین ضرر و زیان را برای خود خریده اند ...
✅دوباره به راه افتادیم. راه مستقیم را به خوبی طی کردیم. گاهی از کسی جلو میزدیم و گاهی دیگران از ما سبقت میگرفتند.. در مسیر خود آدمهای گوناگونی میدیدیم.
🔥آدمهایی که دو زبان داشتند که از دهانشان بیرون زده بود و اتش از آنها زبانه میکشید و میسوزاندشان که به گفته ی نیک اینها دورو و منافق صفت بودند.
🔥همچنین افرادی که اعمال منافی عفت و لذتهای نامشروع را مرتکب شده بودند را در حالی مشاهده کردیم که لگامی از آتش بر دهان آنها زده شده بود و میسوختند.
☄اما از همه زجرآورتر جاده انحرافی زنان بود. این مسیر به بیابانی ختم میشد که زنان بسیاری در آن عذاب میشدند.
🍂عده ای به موهایشان آویزان شده بودند که نتیجه نشان دادن موها به نامحرم بود.
🍂گروهی دیگر از زنان زیر فشار ماموران مشغول خوردن گوشت بدن خود بودند چون اینها در دنیا خود را برای نامحرمان زینت کرده بودند و باعث از هم پاشیدن زندگی های بسیاری شده بودند.
🍂برخی نیز سرشان به شکل خوک و بدنشان به شکل الاغ بود چرا که در دنیا به سخن چینی عادت داشتند.
💥آنچه شگفتی مرا در تمام این صحنه ها بر انگیخته بود این بود که نیک های آنان همگی صدها متر دورتر بودند و از هدایت و کمک به صاحب خود عاجز بودند...
🔵گذرگاه مرصاد
♦️براحتی مسافت زیادی را پیمودیم تا به یک گردنه رسیدیم. در پشت تپه سرو صداهای زیادی می آمد . وقتی به بالای تپه رسیدیم از آنچه دیدم بسیار متعجب شدم و ترس و اضطراب وجودم را فرا گرفت.
✅جاده و بیابانهای اطراف آن پر بود از ماموران الهی و اشخاصی که گیر افتاده بودند.
هرکس قصد عبور از جاده را داشت شدیدا کنترل میشد.
♻️آهسته به نیک گفتم : اینجا چه خبر است؟
نیک گفت: اینجا گذرگاه مرصاد است.
گفتم: گذرگاه مرصاد چیست؟
گفت: محل رسیدگی به حق الناس...اینجا اگر کوچکترین حقی از مردم بر گردنت باشد ازکشتن انسان گرفته تا سیلی و بدهکاری،همه ی اینها باعث گرفتاری تو می شود...
❎بار دیگر بیابان را زیر نظر گرفتم.گروهی در حالیکه زانوی غم بغل گرفته بودند روی زمین نشسته بودند و به واسطه ی سنگینی زنجیری که بر گردن آنها بود قدرت حرکت نداشتند.
عده ای هم پایشان زنجیر شده بود و قدرت حرکت نداشتند.
🌀عده ای نیز بلاتکلیف در بیابان میچرخیدند و حق عبور از جاده را نداشتند.
🔆هراز گاهی صدای ماموران بلند میشد: فلان کس آزاد شد، میتواند برود. آن شخص از شنیدن نامش بسیار خوشحال میشد و بعد از مدتها گرفتاری عبور میکرد.
🌷نیک صورتش را سمت من چرخاند و گفت برویم.
با ترس و دلهره گفتم نمیشود از راه دیگری برویم؟
نیک گفت : هیچ راه فراری نیست همه جا توسط ماموران به دقت کنترل میشود زیرا حق مردم قابل بخشش نیست و خداوند از حق مردم نمیگذرد...
✍ادامه دارد...
🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
👇👇👇
@Tarkgonahan
6_آیا_میشود_کاری_کرد_که_پاسخ_به_سوا_673104229497307711.mp3
2.45M
.سوال : آیا میشود کاری کرد که پاسخ به سوالات شب اول قبر آسان شود ؟
پیشنهاد دانلود👌👌👌
بسیار شنیدنی📣📣
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه کسانی در روز قیامت #لال محشور می شوند؟؟؟
پیشنهاد دانلود👌👌👌
👇👇👇
@Tarkgonahan
مکافات عمل
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
یکی از آقایان علما می گفت: روزی در صف نانوایی ایستاده بودم که ناگهان پیرمردی فریادش بلند شد. معلوم شد پسر بچه ای شیطانی کرده و ریگ داغی را به پشت دست آن پیرمرد چسبانده است. پیرمرد همراه با جیغ و داد می خندید. گفتند: چرا می خندی؟! گفت: یادم آمد که من پنجاه سال پیش که بچه بودم در همین جا همین کار را درباره پیرمردی کردم. ریگ داغی از سنگک گرفتم و پشت دست آن پیرمرد چسباندم و امروز به مکافات عمل پنجاه سال پیش رسیدم!! فریادم برای سوختن دستم بود و خنده ام برای مکافات عمل.
به نقل از: نشریه صفیر هدایت، شماره 30
هر کس به وزن یک ذره، عمل خیری انجام دهد آن را می بیند و هر کس به وزن یک ذره عمل بد کند همان را خواهد دید.سوره زلزال، آیه 8
👇👇👇
@Tarkgonahan
🔴بیداری هنگام مرگ ...
🕊انسان در دنیا خواب است وقتی می میمیرد تازه بیدار می شود
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅کلیپ بسیار قدیمی و تکان دهنده
🔴ای جنازه خودتو اماده #سفر_اخرت کن
پیشنهاد دانلود👌👌👌
👇👇👇
@Tarkgonahan
امیرالمؤمنین عليه السلام:
همانا حقّ سنگين است اما گوارا، و باطل سبك و آسان است اما كشنده
إنَّ الحقَّ ثَقيلٌ مَرِيءٌ ، و إنّ الباطِلَ خَفيفٌ وَبِيءٌ
نهج البلاغه حکمت 376
👇👇👇
@Tarkgonahan
#آيت_الله_شاه_آبادي (ره):
🌹 استاد عرفان حضرت امام خميني (ره) توصيه ميكرد
💠 كه اگر به عنوان مثال، فرزند شما نياز به كفش دارد،گرچه شما دير يا زود آن را تهيه خواهيد كرد، به فرزند خود بگوييد :
«عزيزم، بابا بايد پول داشته باشد. مگر نميداني خدا روزي رسان است؟ پس از خدا بخواه زودتر به پدر پول بدهد تا برايت كفش بخرد».
🔑اين كودك قطعاً دعا خواهد كرد وپدر نيز قطعاً پولي به دست خواهد آورد. پس كفش را از خدا ميداند و عاشق خدا ميشود؛ يعني از همان كوچكي ميآموزد كه پدر فقط واسطة رزق و روزي است.
✅ در اين صورت، پدر دست فرزندش را در دست خدا گذاشته است.
👇👇👇
@Tarkgonahan
🔴🔵 بگوئید ظهور نزدیک است، تا فرج نزدیک شود...
🌕 آقا #امام_کاظم علیهالسلام فرمودند:
🔹اگر به ما بگویند این امر ( ظهور) تحقق نمیپذیرد، مگر بعد از دویست یا سیصد سال و آن را دیر ببینیم دلها دچار سختی و قساوت گردد. بگوئید چه زود است چه نزديک است و بدينگونه دلهای مردم اُنس ميگيرد و آرامش میيابد و فرج نزديک میشود».
🔺«فَلَوْ قِيلَ لَنَا إِنَّ هَذَا اَلْأَمْرَ لاَ يَكُونُ إِلاَّ إِلَى مِائَتَيْ سَنَةٍ أَوْ ثَلاَثِمِائَةِ سَنَةٍ لَقَسَتِ اَلْقُلُوبُ وَ لَرَجَعَ عَامَّةُ اَلنَّاسِ عَنِ اَلْإِسْلاَمِ وَ لَكِنْ قَالُوا مَا أَسْرَعَهُ وَ مَا أَقْرَبَهُ تَأَلُّفاً لِقُلُوبِ اَلنَّاسِ وَ تَقْرِيباً لِلْفَرَجِ»
📚 منابع:
الکافي ج ۱، ص ۳۶۹
الوافي ج ۲، ص ۴۲۸
بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۱۰۲
الغيبة (للطوسی) ج ۱، ص ۳۴۱
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 فقط بی نمازها گوش کنند
👌 استاد #رائفی_پور
👇👇👇
@Tarkgonahan
🔺 چرا ظالم ها سالم ترند‼️
🔹 چرا بعضی آدم ها با کوچکترین گناهی تو همین دنیا #مجازات میشن. اما یه سری هر گناهی دلشون میخواد میکنن و روز به روز هم پیشرفت؟ پس #عدالت خدا کجاست!!!🤔
🔻 آدمها سه دسته اند:
#عینک
#ملحفه
#فرش
❄️ وقتی یک لکه چایی بنشیند روی عینک بلافاصله آن را با دستمال کاغذی پاک میکنی !
🔻 وقتی همان لکه بنشیند روی ملحفه می گذاری سر ماه که با لباسها و ملحفه ها جمع شود و همه را با هم با چنگ میشویی!
🔸 اما وقتی همان لکه بنشیند روی فرش میگذاری سر سال با دسته بیل به جانش می افتی!
🌺 خدا هم با بنده های مومنش مثل عینک رفتار می کند. بنده های پاک و زلال که جایشان روی چشم است تا خطا کردند بلافاصله حالشان را می گیرد (البته در دنیا و خفیف)، دیگران را به موقعش تنبیه میکند آن هم با چنگ، و آن گردن کلفت هایش را می گذارد تا چرک هاشان جمع شود.
🌸 خداوند در قرآن کریم می فرماید:
💭 (وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ)🌷 (إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً) (وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ)"
«گمان نکنند آنهایى که کافر شدند، #مهلتى که به ایشان مى دهیم براى آنها خوب است». «بلکه مهلت میدهیم تا به گناه و طغیان خود بیفزایند» (وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ)
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬کلیپ: زیر سوال بردن رفتار امام حسین علیه السلام توسط برخی عالمان
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_کاشانی
👇👇👇
@Tarkgonahan
علامه طباطبایے ره ؛
یک #صلوات تبدیل به چنان
#نورے درعالم برزخ براے مردگان
مےشود که آنها را از گرفتاریهاے
آن عالم #نجات مےدهد.
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞📽چرا سکرات مرگ و لحظات جان دادن سخت است؟؟؟؟
پیشنهاد دانلود👌👌👌
👇👇👇
@Tarkgonahan