6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 فریب نخورید
یه ذره مو بیرون باشه به کجا بر میخوره؟!
🎙شیخ حسین انصاریان
👇👇👇
@Tarkgonahan🦋🦋🦋
#شیطان_شناسی
نامها و صفات شیطان۳
۴-)خناس:
خناس به معنای کنار رفتن عقب گرد کردن و پنهان شدن است چون هنگامی که انسان به یاد خدا بیافتد و نام او را ببرد شیطان عقبگرد میکند پنهان و مخفی میشود .
واژه خناس نیز به چند اعتبار معنای خاصی پیدا میکند
۱- مثلاً رجوع کردن و برگشتن به این اعتبار که انسان وقتی از خدا غافل شد و او را فراموش کرد شیطان برای وسوسه و اغوا نمودن او برمیگردد.
۲- پنهان کاری از این رو که انسان وجود وسوسه شیطان را کمتر حس میکند و او همه جا هست.
۳- با ظاهری آراسته می آید و خود را در لعابی از حق در پوستهایی از راست در لباس عبادت و گمراهی در پوشش هدایت جلوهگر میکند
۵- رجیم
رجیم به معناهای مختلفی آمده است از جمله سنگسار کردن سنگ زدن سنگ زده شده از روی گمان سخن گفتن رانده شده از خیرات و رحمت خدا و رانده شده از جمع فرشتگان آسمان زده شده با سنگ های شهابی آمده است و هنگامی که شیطان می خواهد به آسمان عروج کند ملائکه او را با سنگهای شهابی می زنند و برمی گردانند .
از امام صادق علیه السلام می پرسند: چرا شیطان رجیم نامیده شده ؟؟
حضرت فرمود: برای آنکه او رجم و سنگسار میشود.
عرض کردند: آیا به سبب رجم و سنگسار او از بین میرود و یا اعضا و جوارح شکسته و یا قطع می شود ؟؟
آن حضرت فرمود: نه از بین نمیرود زیرا در علم خدا گذشته که شیطان در زمان قیام حضرت مهدی رجم و سنگسار میشود.
۶- عزازیل این کلمه لغت عبریست و به معنی عزیز شده کسی که در میان ملائکه عزیز و با احترام بود کسی که عزت و توانایی ظاهری داشته باشد.
شیطان را از این رو عزازیل گفتهاند که در میان ملائکه عزیز و با احترام و در عبادت خدا کوشا و سخت مقاوم بوده است.
نقل شده است که عزازیل در آسمان اول سال ها عبادت کرد و عزیز فرشتگان آن آسمان شد فرشتگان آسمان دوم از خداوند متعال خواستند که او را به آسمان دوم برد که روش عبادت کردن را از او بیاموزند او مدت زیادی در آسمان دوم عبادت کرد تا این که فرشتگان آسمان سوم تقاضا کردند که خداوند او را به ان به آنجا برد تا آنها هم روش عبادت را از او بیاموزند و همچنین فرشتگان هر آسمان هم این تقاضا را کردند و آخر الامر فرشتگان بهشت هم چنین تقاضایی را کردند از وقتی که داخل بهشت منبری کنار عرش می گذاشتند و پرچمی را کنار آن می زدند شیطان بالای منبر رفته و فرشتگان را موعظه کرد تا وقتی خود را در این مرتبه و مقام دید .
با خود گفت اگر آن مقام به دیگری واگذار شود من زیر بار او نمی روم .
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حدیث تکاندهندهٔ از امام صادق(ع)
استاد رائفی
پیشنهاد دانلود👌👌👌
👇👇
@Tarkgonahan
⚠️ شیاطین دو گروهند:
🔺از اجنه که با ذکر:
✨لاحول ولاقوةالابالله،
🔻دور می شوند
🔺و شياطين در لباس انسان که
✨با ذکر صلوات
🔻رانده می شوند.
📙بحارالانوار،ج ۹۲،ص۱۳۶
👇👇👇
@Tarkgonahan🦋🦋
99-07-15(kashani).mp3
12.72M
🔊 فایل صوتی برنامه سمت خدا
👤 #حجت_الاسلام_کاشانی
📚 با موضوع: سیره امام حسین علیه السلام و دوران امامت و زمینه های قیام آن حضرت
📂 حجم: ۱۳ مگابایت
🗓 سه شنبه: پانزدهم مهرماه 1399
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه با یک کلمه وارد #جهنم بشویم؟! چگونه از ولایت خدا خارج شویم.
استاد #فاطمی_نیا🎥
پیشنهاد دانلود👌👌👌
👇👇👇
@Tarkgonahan
شفاعتت میکند آن شهیدی که؛🌱
هنگام گناه، میتوانستی گناه کنی
ولی به حرمت رفاقتت با او، گذشتی ...!
#رفیق_شهیدم ؛ #ابراهیم_هادی ❤️
👇👇👇
@Tarkgonahan
💌خودت را قربانی چیزی کن که بیارزد💌
✍نگران هر چیز باشی،خودت را فدای آن کرده ای. برای چیزی خودت را قربانی کن که بیارزد.
🌸تنها چیزی که ارزش نگران شدن دارد، عدم رضایت خدا و ولیّ خداست.
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌سلام بر فرماندهان سلیمانی و ابومهدی المهندس
صوت بلندگوهای حرم امام حسین در استقبال از زائرانی که با تصاویر فرماندهان مقاومت وارد حرم مطهر می شوند؛
🔺سلام بر دو صورتی که با خون خضاب شده
🔻سلام بر فرماندهان سلیمانی و ابومهدی المهندس
#به_تو_از_دور_سلام
#لبيك_يا_حسين
👇👇👇
@Tarkgonahan
#شاهرخ_حر_انقلاب_اسلامی
قسمت #بیست_و_چهارم: اسیر
آخر شــب بود. شــاهرخ مرا صدا كردوگفت: امشب براي شناسائي مي ريم
جاده ابوشــانك. در ميان نيروهاي دشمن به يكي از روستاها رسيديم. دو افسر
عراقي داخل ســنگرنشســته بودند. يکدفعه ديدم سرنيزه اش را برداشت ورفت
سمت آنها، با تعجب گفتم: شاهرخ چيکار ميکني!!
گفت: هيچي، فقط نگاه کن! مطمئن شــد كســي آن اطراف نيست. خوب به
آنها نزديك شد. هردوي آنهارا به اسارت درآورد. كمي از روستادور شديم.
شاهرخ گفت: اســير گرفتن بي فايده است. بايد اينها روبترسونيم. بعد چاقوئي
برداشت. لاله گوش آنها را بريد و گذاشت کف دستشان و گفت: بريدخونتون!!
مات ومبهوت به شــاهرخ نگاه ميکردم. برگشت به سمت من و گفت: اينها
افسراي بعثي بودند. کار ديگه اي به ذهنم نرسيد!
شب هاي بعد هم اين کار را تکرار کرد. اگرميديد اسير، فرمانده يا افسربعثي
اســت قسمت نرم گوشــش را ميبريد ورهايشان ميکرد. اين کاراودشمن را
عجيب به وحشت انداخته بود تا اينکه
ازفرماندهي اعلام شــد: نيروهاي دشــمن ازيکي از روســتاهاعقب نشــيني
هم
کردند. قرار شد من به همراه شاهرخ جهت شناسائي به آنجا برويم. معمولا
شاهرخ بدون سلاح به شناسائي ميرفت و با سلاح برميگشت!!
ســاعت شــش صبح و هواروشــن بود. کســي هم درآنجا نديديم. در حين
شناســائي ودرميان خانه هاي مخروبه روســتا يک دستشــوئي بود که نيروهاي محلی
قبلا با چوب و حلبي ساخته بودند.
شاهرخ گفت: من نميتونم تحمل کنم. ميرم دستشوئي!! گفتم: اينجا خيلي
خطرناکه مواظب باش. من هم رفتم پشــت يک ديوارو ســنگر گرفتم. داشتم
به اطراف نگاه مي كردم. يکدفعه ديدم يک ســربازعراقي، اســلحه به دست به
ســمت ما مي آيد. ازبيخيالي اوفهميدم که متوجه ما نشده. اومستقيم به محل
دستشوئي نزديک ميشد. ميخواستم به شاهرخ خبر بدهم اما نميشد.
كســي همراهش نبود. ازنگاه هاي متعجب اوفهميدم راه را گم کرده. ضربان
قلبم به شدت زياد شده بود. اگر شاهرخ بيرون بيايد؟
سربازعراقي به مقابل دستشوئي رسيد. با تعجب به اطراف نگاه كرد. يكدفعه
شاهرخ با ضربه لگد در را باز کرد و فريادکشيد: وايسا!!
سرباز عراقي ازترس اسلحه اش را انداخت وفرار کرد. شاهرخ هم به دنبالش
مي دويــد. از صداي اومن هم ترســيده بودم. رفتم واســلحه اش را برداشــتم.
بالاخره شاهرخ او را گرفت و به سمت روستا برگشت.
سربازعراقي همينطورکه ناله والتماس مي کردميگفت: تو روخدامنو نخور!!
قبلا كمي عربي بلد بودم. تعجب کردم و گفتم: چي داري ميگي؟!
ًســربازعراقي آرام كه شد به شاهرخ اشــاره کردو گفت: فرماندهان ما
مشــخصات اين آقا راداده اند. به همه ماهم گفته اند: اگر اســير او شويد شمارا
ميخورد!! براي همين نيروهاي ما از اين منطقه و اين آقا ميترسند.
خيلي خنديديم. شــاهرخ گفت: من اين همه دنبالت دويدم و خسته شــدم. اگه
ميخواي نخورمت بايد منو تا سنگرنيروهامون کول کني!
سربازعراقي هم شــاهرخ را کول کردو حرکت کرديم. چند قدم که رفتيم
گفتم: شــاهرخ، گناه داره تو صد و ســي کيلو هســتي اين بيچاره الان ميميره.
شــاهرخ هم پائين آمد وبعد از چند دقيقه به ســنگر نيروهاي خودي رسيديم و
اسيررا تحويل داديم.
شب بعد، سيد مجتبي همه فرماندهان گروه هاي زيرمجموعه فدائيان اسلام را
جمع کردو گفت: براي گروه هاي خودتان، اســم انتخاب کنيد وبه نيرو هايتان
کارت شناسائي بدهيد.
شــيران درنده،عقابان آتشين، اينها نام گروه هاي چريکي بود. شاهرخ هم نام
گروهش را گذاشــت: آدمخوارها!! سيد پرســيد: اين چه اسميه؟! شاهرخ هم
ماجراي كله پاچه واسيرعراقي را با خنده براي بچه ها تعريف کرد.
ویژه مسابقه👈👈👇
@asabeghoon_shahadat