eitaa logo
از گـــنـــاه تـــا تـــوبـــه
3.2هزار دنبال‌کننده
38.2هزار عکس
32.9هزار ویدیو
91 فایل
✨•°﷽°•✨ 🌱کانال تخصصی ترک گناه😊 ارتباط🕊️ 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻آزمایشِ الهی🔻 ☝️ یکی از و برنامه‌های قطعیِ خداوند، آزمایشِ مردم است. 👌 خدا ما انسان‌ها رو میکنه، تا خودمون رو نشون بدیم، و خصلت‌های خودمون رو بروز بدیم.😐 آزمایشهای الهی متفاوته:↶ ✔ گاهی اوقات، خدا با ماها رو آزمایش می‌کنه... ✔ و گاهی اوقات هم با و مشکلات... 🙄 ولی ما که از پشتِ پرده خبر نداریم، راجع به این دادن‌ها و گرفتن‌ها، قضاوتهای نادرست می‌کنیم:👇 ❌ تا خدا بهمون نعمتی داد، زود مغرور میشیم و فکر میکنیم خبری هست🙃 فکر میکنیم خدا ما رو خیلی دوست داره😌 فکر میکنیم ما بهترین بنده خدائیم😇😍 ❌ از اون طرف، تا یه ذرّه سختی و مشکلات برامون پیش بیاد، دیگه فکر میکنیم دنیا به آخر رسیده☹️ فکر میکنیم خدا ما رو دوست نداره😔 فکر میکنیم خیلی بدبختیم😣🤕 ⚡️قرآن کریم در این باره می‌فرماید:↶ 💢 امّا انسان، هنگامی که پروردگارش او را برای آزمایش، اکرام می‌کند و نعمت می‌بخشد.. 👈 مغرور می‌شود و می‌گوید: «پروردگارم مرا گرامی داشته است!» 💢 و امّا هنگامی که برای امتحان، روزیش را بر او تنگ می‌گیرد.. 👈 مأیوس می‌شود و می‌گوید: «پروردگارم مرا خوار کرده است!»(فجر/۱۶) ☝️ یادمون باشه: ❌ نه فقر و تنگدستی نشانه‌ی اهانت است، ❌ و نه ثروت و دارایی نشانه‌ی کرامت.. ✅️ بلکه هر دو وسیله هستند. 👌 این آزمایش‌ها، وسیله‌ی و ما انسان‌هاست. ┅═ 🌿🌸🌿 ═┅ 👇👇👇 @Tarkgonahan
🌸سَیری در قرآن🌸 🍀سوره مومنون (آیه ۲۹-۳۰) 🌱وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبَارَكًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ (٢٩) و بگو: «پروردگارا! ما را در پربركت فرود آر، و تو بهترین !» 🌱إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ وَإِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ (٣٠) (آری،) در این ماجرا (برای صاحبان عقل و اندیشه) آیات و است؛ و ما مسلّماً همگان را می‌كنیم! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸سَیری در قرآن🌸 🍀سوره مومنون (آیه ۲۹-۳۰) 🌱وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبَارَكًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ (٢٩) و بگو: «پروردگارا! ما را در پربركت فرود آر، و تو بهترین !» 🌱إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ وَإِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ (٣٠) (آری،) در این ماجرا (برای صاحبان عقل و اندیشه) آیات و است؛ و ما مسلّماً همگان را می‌كنیم! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
💉 آزمایش بدون تزریق آمپول : 👈 با انجام این تست از بیماری های خودتون اطلاع پیدا می‌کنید . تست سردی معده تست سنگ کلیه تست غلظت خون تست دیابت این برای اولین بار با تخفیف غیر قابل تکرار ارائه میشه 👇 ↪️ TestSalamat..ir ↪️ TestSalamat..ir
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
اگه از بیرون رب گوجه فرنگی میخری و از سلامتش مطمن نیستی❌ یه ساده بهت یاد میدم تا خودت تو خونه انجام بدی 👌 ❗️مطمن بشی رُب سالمه 🍅🍅 یا از پودر کدو و.... داخلش استفاده شده😖😖 بیا 👇👇خیلی کاربردیه حتی برای رُبهای کارخونه ای https://eitaa.com/joinchat/4193976323Cdb50e9d329
سه ماهه بودم. از همون اول مادرشوهرم چشم از شکمم برنمیداشت. همش می‌پرسید: مطمئنی پسره دیگه؟ روزی که جواب اومد و فهمیدیم دوقلوها دخترن، صورتش یکدفعه سفید شد، گفت: پسرم ... ماه هفتم بود. یه عصر که توی خونه تنها بودیم، تو راه پله‌ها پام لغزید و از چندتا پله پرت شدم پایین. یه درد کل وجودمو گرفت... سرمو که چرخوندم، دیدم مادرشوهرم بالای پله‌ها وایساده. نه زد، نه دوید کمکم کنه. فقط ایستاده بود و با همون لبخند عجیب و غریبش نگام میکرد.... یادم نیس بعدش چی شد. تو بیمارستان که به هوش اومدم، اولین چیزی که حس کردم درد تیرکشنده شکمم بود. دستم رو بردم روی پانسمان... یه عجیب اونجا بود... انگار یه چیزی کم بود... مادرشوهرم چشاش از ذوق می‌زد، انگار نه انگار من تازه از یه اتفاق بد جون سالم به در بردم.. با عجله اومد داخل، هول هولکی گفت:خانم...ببخشید ولی...https://eitaa.com/joinchat/3556245875C0db195ffbf
سه ماهه بودم. از همون اول مادرشوهرم چشم از شکمم برنمیداشت. همش می‌پرسید: مطمئنی پسره دیگه؟ روزی که جواب اومد و فهمیدیم دوقلوها دخترن، صورتش یکدفعه سفید شد، گفت: پسرم ... ماه هفتم بود. یه عصر که با مادرشوهرم توی خونه تنها بودیم، تو راه پله‌ها پام لغزید و از چندتا پله پرت شدم پایین. یه درد کل وجودمو گرفت... سرمو که چرخوندم، دیدم مادرشوهرم بالای پله‌ها وایساده. نه زد، نه اومد کمکم. فقط با همون لبخند عجیب غریبش نگام میکرد.... یادم نیس بعدش چی شد. تو بیمارستان که به هوش اومدم، اولین چیزی که حس کردم درد تیرکشنده شکمم بود. دستمو بردم رو پانسمان... یه عجیب اونجا بود... انگار یه چیزی کم بود... مادرشوهرم چشاش از خوشحالی می‌زد، انگار نه انگار که از یه اتفاق بد جون سالم به‌در بردم.. با عجله اومد داخل، هول هولکی گفت:خانم...ببخشید ولی...https://eitaa.com/joinchat/1454638208C78608db3f5
سه ماهه بودم. از همون اول مادرشوهرم چشم از شکمم برنمیداشت. همش می‌پرسید: مطمئنی پسره دیگه؟ روزی که جواب اومد فهمیدیم دوقلو دخترن، گفت: پسرم شانس نیاورده... ماه هفتم بارداریم، یه روز که توی خونه باهم تنها بودیم، تو راه پله‌ها پام و پرت شدم پایین. یه درد وحشتناک کل وجودمو گرفت... سرمو که چرخوندم، دیدم مادرشوهرم بالای پله‌ها وایساده. نه زد، نه اومد کمکم کنه. وایستاده بود و با همون لبخند عجیبش نگام میکرد. همونجا از حال رفتم.... تو بیمارستان که به هوش اومدم، اولین چیزی که فهمیدم درد تیرکشنده شکمم بود. مادرشوهرم چشاش می‌زد، انگار نه انگار من تازه یه اتفاق بدو از سر گذروندم... دستم رو که بردم روی پانسمان... یه عجیب روی شکمم بود...انگار یه چیزی کم بود... سریع اومد داخل‌و هول هولکی گفت:خانم...ببخشید ولی...https://eitaa.com/joinchat/1454638208C78608db3f5