هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
#بر_اساس_واقعیت
ی روز توی خونه تنها بودم روی مبل تو پذیرایی دراز کشیده بودم و گوشی بازی میکردم یهو دیدم مامانم اومد خونه تعجب کردم از اینکه هیچوقت تو این ساعت از کارنمیومد گفت خیلی خسته س و میخواد بره دوش بگیره از اونجایی ک مامانم خیلی علاقه ب #آهنگ داره ی آهنگ ملایم گذاش و رف حموم بیست دقیقه بعد دیدم در خونه باز شد و مامانم اومد خونه و کلی باهام بحث کرد که چرا آهنگ گذاشتی صدا زنگ رو نشنیدی؟چشام رفت سمت #حموم آروم در حموم رو باز کردم که دیدم یه #زن...♨️😰☠
https://eitaa.com/joinchat/919077371C55c4569e77
هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
#بر_اساس_واقعیت
ی روز توی خونه تنها بودم روی مبل تو پذیرایی دراز کشیده بودم و گوشی بازی میکردم یهو دیدم مامانم اومد خونه تعجب کردم از اینکه هیچوقت تو این ساعت از کارنمیومد گفت خیلی خسته س و میخواد بره دوش بگیره از اونجایی ک مامانم خیلی علاقه ب #آهنگ داره ی آهنگ ملایم گذاش و رف حموم بیست دقیقه بعد دیدم در خونه باز شد و مامانم اومد خونه و کلی باهام بحث کرد که چرا آهنگ گذاشتی صدا زنگ رو نشنیدی؟چشام رفت سمت #حموم آروم در حموم رو باز کردم که دیدم یه #زن...♨️😰☠
https://eitaa.com/joinchat/919077371C55c4569e77
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
#بر_اساس_واقعیت
ی روز توی خونه تنها بودم روی مبل تو پذیرایی دراز کشیده بودم و گوشی بازی میکردم یهو دیدم مامانم اومد خونه تعجب کردم از اینکه هیچوقت تو این ساعت از کارنمیومد گفت خیلی خسته س و میخواد بره دوش بگیره از اونجایی ک مامانم خیلی علاقه ب #آهنگ داره ی آهنگ ملایم گذاش و رف حموم بیست دقیقه بعد دیدم در خونه باز شد و مامانم اومد خونه و کلی باهام بحث کرد که چرا آهنگ گذاشتی صدا زنگ رو نشنیدی؟چشام رفت سمت #حموم آروم در حموم رو باز کردم که دیدم یه #زن...♨️😰☠
https://eitaa.com/joinchat/919077371C55c4569e77
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
من #عسلم،تک فرزند خانواده رضاوند، پدرم کارخونه داره و مادرم پرستار! توی پر قو بزرگ شده بودم و دست روی هر چیزی میگذاشتم در ثانیه برام فراهم میشد!
عشق و علاقهی زیادی به کتاب و کتابخونی داشتم،توی کتاب خونه فروشندگی میکردم و شب ها دیر موقع میرفتم خونه!
ی شب ماشینم توی خیابون خراب شد و چند تا اراذل سر راهمو گرفتن، و برام مزاحمت ایجاد کردن، زمانی که کلا ناامید شده بودم پسری با قد بلند پیداش شد و نجاتم داد،که ای کاش پیداش نمیشد...
میگفت تعمیرگاه ماشین داره و همین الان ماشینمو درست میکنه،بی خبر از همه جا باهاش رفتم ولی با رسیدن به #اونجا با چیزی که دیدم مغز سرم سوت کشید و از هوش رفتم اونا.......😱😢😱
https://eitaa.com/joinchat/214368321C8c116b6ca3
#بر_اساس_واقعیت
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
من #عسلم،تک فرزند خانواده رضاوند، پدرم کارخونه داره و مادرم پرستار! توی پر قو بزرگ شده بودم و دست روی هر چیزی میگذاشتم در ثانیه برام فراهم میشد!
عشق و علاقهی زیادی به کتاب و کتابخونی داشتم،توی کتاب خونه فروشندگی میکردم و شب ها دیر موقع میرفتم خونه!
ی شب ماشینم توی خیابون خراب شد و چند تا اراذل سر راهمو گرفتن، و برام مزاحمت ایجاد کردن، زمانی که کلا ناامید شده بودم پسری با قد بلند پیداش شد و نجاتم داد،که ای کاش پیداش نمیشد...
میگفت تعمیرگاه ماشین داره و همین الان ماشینمو درست میکنه،بی خبر از همه جا باهاش رفتم ولی با رسیدن به #اونجا با چیزی که دیدم مغز سرم سوت کشید و از هوش رفتم اونا.......😱😢👇
https://eitaa.com/joinchat/214368321C8c116b6ca3
#بر_اساس_واقعیت
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
من #عسلم،تک فرزند خانواده رضاوند، پدرم کارخونه داره و مادرم پرستار! توی پر قو بزرگ شده بودم و دست روی هر چیزی میگذاشتم در ثانیه برام فراهم میشد!
عشق و علاقهی زیادی به کتاب و کتابخونی داشتم،توی کتاب خونه فروشندگی میکردم و شب ها دیر موقع میرفتم خونه!
ی شب ماشینم توی خیابون خراب شد و چند تا اراذل سر راهمو گرفتن، و برام مزاحمت ایجاد کردن، زمانی که کلا ناامید شده بودم پسری با قد بلند پیداش شد و نجاتم داد،که ای کاش پیداش نمیشد...
میگفت تعمیرگاه ماشین داره و همین الان ماشینمو درست میکنه،بی خبر از همه جا باهاش رفتم ولی با رسیدن به #اونجا با چیزی که دیدم مغز سرم سوت کشید و از هوش رفتم اونا....😱😢👇
https://eitaa.com/joinchat/214368321C8c116b6ca3
#بر_اساس_واقعیت
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
من #عسلم،تک فرزند خانواده رضاوند، پدرم کارخونه داره و مادرم پرستار! توی پر قو بزرگ شده بودم و دست روی هر چیزی میگذاشتم در ثانیه برام فراهم میشد!
عشق و علاقهی زیادی به کتاب و کتابخونی داشتم،توی کتاب خونه فروشندگی میکردم و شب ها دیر موقع میرفتم خونه!
ی شب ماشینم توی خیابون خراب شد و چند تا اراذل سر راهمو گرفتن، و برام مزاحمت ایجاد کردن، زمانی که کلا ناامید شده بودم پسری با قد بلند پیداش شد و نجاتم داد،که ای کاش پیداش نمیشد...
میگفت تعمیرگاه ماشین داره و همین الان ماشینمو درست میکنه،بی خبر از همه جا باهاش رفتم ولی با رسیدن به #اونجا با چیزی که دیدم مغز سرم سوت کشید و از هوش رفتم اونا....😱😢👇🏼
https://eitaa.com/joinchat/214368321C8c116b6ca3
#بر_اساس_واقعیت