مستند سه دقیقه در قیامت(مستندی بسیار زیبا و آموزنده😱😱)
قسمت#بیست_هشتم
🦋ادامه بازگشت🦋
آنجا از اولین تا آخرین را می شد مشاهده کرد. من حتی برخی اتفاقات را دیدم که هنوز واقع نشده بود. حتی در آن زمان برخی مسائل را متوجه شدم که گفتنی نیست. من در آخرین لحظات حضور در آن وادی، برخی دوستان و همکارانم را مشاهده کردم که شهید شده بودند می خواستم بدانم این ماجرا رخ داده یا نه؟؟
از همون بیمارستان توسط یکی از بستگان تماس گرفتم و پیگیری کردم و جویای سلامتی آنها شدم، چندتایی را اسم بردم، گفتند نه همه رفقای شما سالم هستند. تعجب کردم، پس منظور از این ماجرا چه بود!! من آنها را در حالی که با شهادت وارد برزخ می شدند، مشاهده کردم. چند روزی بعد از عمل، وقتی حالم کمی بهتر شد مرخص شدم، اما فکرم به شدت مشغول بود، چرا من برخی از دوستانم که الان مشغول کار در اداره هستند را ،در لباس شهادت دیدم ؟؟
یک روز برای اینکه حال و هوایم عوض شود، با خانم و بچه ها برای خرید به بیرون رفتیم. به محض اینکه وارد بازار شدم، پسر یکی از دوستان را دیدم که از کنار ما رد شد و سلام کرد .
رنگم پرید به همسرم گفتم این مگه فلانی نبود!!؟؟ همسرم که متوجه نگرانی من شده بود گفت: چی شده؟؟؟ آره خودش بود، این جوان اعتیاد داشت و دائم دنبال کارهای خلاف بود برای به دست آوردن پول مواد همه کاری می کرد. گفتم: این مگه نمرده؟؟!! من خودم دیدمش که اوضاع و احوال خیلی خراب بود، مرتب به ملائکه خدا التماس میکرد. حتی من علت مرگش را هم میدانم. خانم من با لبخند گفت: مطمئن هستی که اشتباه ندیدی؟؟ حالا علت مرگش چه بود ؟؟گفتم اون بالای دکل مشغول دزدیدن کابل های فشار قوی برق بوده که برق اون رو میگیره و کشته میشه. خانم من گفت: فعلاً که سالم و سرحال بود. آن شب وقتی برگشتم خونه خیلی فکر کردم. پس اون چیزهایی که من دیدم، نکند توهم بوده؟؟ دو سه روز بعد خبر مرگ آن جوان پخش شد، بعد هم تشییع جنازه و مراسم ختم همان جوان برگزار شد .
من مات و حیران مانده بودم که چه شد؟؟ از دوست دیگرم که با خانواده آنها فامیل بود سوال کردم علت مرگ این جوان چی بوده؟؟ گفت: بنده خدا تصادف کرد من بیشتر توی فکر فرو رفتم اما من خودم این جوان را دیدم ،او حال و روز خوشی نداشت، اعمال و گناهان و حق الناس و غیره حسابی گرفتارش کرده بود. به همه التماس میکرد تا کاری برایش انجام دهند. چند روز بعد یکی از بستگان به دیدنم آمد ،ایشان در اداره برق اصفهان مشغول به کار بود لابلای صحبت ها گفت: چند روز قبل یک جوان رفته بود بالای دکل برق تا کابل فشار قوی رو قطع کنه و بدزده، ظاهراً اعتیاد داشته و قبلاً هم از این کارها می کرد، همون بالا برق خشکش می کنه و مثل یه تیکه چوب پرت میشه پایین، خیره شده بودم به صورت این مهمان و گفتم: فلانی رو میگی؟؟ گفت: بله، خودشه. پرسیدم شما مطمئن هستی؟؟ گفت: آره خودم اومدم بالا سرش اما خانواده اش چیز دیگه ای گفتند .
🌹🌹پیشنهاد ویژه برای خواندن🌹🌹
#جوان_معتاد_دکل_برق_فشارقوی
ادامه دارد.........____________
👇👇👇
@Tarkgonahan