💥 تعریف کردن که اقا یه بنده خدایی در عالمه #مکاشفه مردن و زنده شدن
رفتیم سراغ اون اقا .. 😥
❌ گفتیم اقا قصه شما چیه که فلان #مرجع_تقلید گفتن...
👈 گفت اقا قصه من اینه..
جوون بودم👱🏻♂ ...
بدن منو عفونت و بیماری گرفته بود🤒
دکترام قطع امید کرده بودن😔
🏠 کف خونه دراز کشیده بودم 🛌
💥خودمم میدونستم چند ساعت دیگه ای بیشتر زنده نیستم ⚰
زن و بچمم از اشپز خونه هی زیر چشمی نگاه میکردن که من کی نفس اخر و میکشم و تمام ... 😰
یهو در خونه باز شد🚪
👱♂ یه جوون رشید و خوش قد و قامت که اصن اونقدر از زیبایی تو مخیله ادم نمیگنجه...
💥 اومد بالا سرم
#گفت چته⁉️
گفتم : مریضم... از انگشت پام تا مغز سرم از درد انگار اتیش گرفته..😭
‼️ خم شد دست زد به کفه پام
گفت #درد میکنه ⁉️
گفتم همینجا که شما دست زدی درد نمیکنه😭
دستش و یکم اورد بالا تر 🤲
گفت اینجا چی...⁉️
گفتم تا همین الان داشت درد میسوخت
الان که شما دست گذاشتی خوب شد😥
😰 نگو که حضرت #عزرائیلی و اومده روح و از بدن خارج کنه
👈 همینجور که میومد بالا و دستش و میزاشت #درد_میرفت
🔅 تا اومد رو سینم...