953.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
من #سوگل ۱۹سالمه
#خوشگل_ترین_دختر از سه دختر بابام، بابایی که فقط اسم منو به عنوان دخترش یدک میکشید.هیچ وقت مهرو محبتی از بابام ندیدم همیشه جوری باهام رفتار میکرد انگار سربار هستم، اما من واقعا دوستش داشتم......
یه شب بابام از سرکار برنگشت هر چی منتظر بودیم خبری نشد ،نیمه های شب بود که گفتن بابات باماشین زده به یه نفرواون #مرده و الان کلانتریه، خانواده متوفی که از مرفه ترین آدمای شهر بودن گفتن فقط قصاص، هیچ راهی برایمان نبود تا اینکه تصمیم گرفتم تنهایی به دیدن خانواده متوفی برم بعد از کلی دردسر بالاخره تونستم باهاشون صحبت کنم اما اونا برای رضایت #شرط_عجیبی گذاشتن که دنیا رو سرم خراب شد......
https://eitaa.com/joinchat/711197051C20e3129e96
هدایت شده از سابقه گسترده طلایی💛
تازه دو هفته از ازدواجم گذشته بود. داشتم اتاق کار شوهرمو مرتب میکردم که چشمم افتاد به کشوی همیشه قفلی که این بار نیمه باز مونده بود. کنجکاویم منو به سمتش کشوند. چندتا پرونده توش دیدم که روی یکیش نوشته بود #شخصی !
میخواستم بذارمش سر جاش که یه کاغذ از لای پرونده افتاد رو زمین. یه برگه مربوط به بیمارستان #روانپزشکی بود که توش اسم زن سابقش رو نوشته بود. ته برگه هم مهرِ بزرگ بیمارستان روانی خورده بود با یه خط قرمز : #اختلال دوقطبی - خطرناک!
همونجا خشکم زد! شوهرم همیشه میگفت زن قبلیش چند سال پیش تو یه تصادف #مُرده... ولی این برگه مال همین یه سال قبل بود و واضح نوشته بود همسر #قانونی !
بهت زده به کاغذ خیره بودم که یهو در با صدای محکمی بسته شد.....
https://eitaa.com/joinchat/2402156835Cec5d443dce