eitaa logo
از گـــنـــاه تـــا تـــوبـــه
3.2هزار دنبال‌کننده
38.2هزار عکس
32.8هزار ویدیو
91 فایل
✨•°﷽°•✨ 🌱کانال تخصصی ترک گناه😊 ارتباط🕊️ 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
953.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻صحنه و صحنه پایان که یکی خروج از است و دیگری «مرده از زنده» مرتبا در برابر چشم شما تکرار می‌شود. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
من ۱۹سالمه از سه دختر بابام، بابایی که فقط اسم منو به عنوان دخترش یدک میکشید.هیچ وقت مهرو محبتی از بابام ندیدم همیشه جوری باهام رفتار میکرد انگار سربار هستم، اما من‌ واقعا دوستش داشتم...... یه شب بابام از سرکار برنگشت هر چی منتظر بودیم خبری نشد ،نیمه های شب بود که گفتن بابات باماشین زده به یه نفرواون و الان کلانتریه، خانواده متوفی که از مرفه ترین آدمای شهر بودن گفتن فقط قصاص، هیچ راهی برایمان نبود تا اینکه تصمیم گرفتم تنهایی به دیدن خانواده متوفی برم بعد از کلی دردسر بالاخره تونستم باهاشون صحبت کنم اما اونا برای رضایت گذاشتن که دنیا رو سرم خراب شد...... https://eitaa.com/joinchat/711197051C20e3129e96
تازه دو هفته از ازدواجم گذشته بود. داشتم اتاق کار شوهرمو مرتب میکردم که چشمم افتاد به کشوی همیشه قفلی که این بار نیمه باز مونده بود. کنجکاویم منو به سمتش کشوند. چندتا پرونده توش دیدم که روی یکیش نوشته بود ! میخواستم بذارمش سر جاش که یه کاغذ از لای پرونده‌ افتاد رو زمین. یه برگه مربوط به بیمارستان بود که توش اسم زن سابقش رو نوشته بود. ته برگه هم مهرِ بزرگ بیمارستان روانی خورده بود با یه خط قرمز : دوقطبی - خطرناک! همونجا خشکم زد! شوهرم همیشه میگفت زن قبلیش چند سال پیش تو یه تصادف ... ولی این برگه مال همین یه سال قبل بود و واضح نوشته بود همسر ! بهت زده به کاغذ خیره بودم که یهو در با صدای محکمی بسته شد..... https://eitaa.com/joinchat/2402156835Cec5d443dce