هدایت شده از گسترده 5 ستاره 🌟🌟🌟🌟🌟
پرطرفدارترین رمان آنلاینِ خانم #مرضیه_یگانه
گردنم رامثل گردن شکسته هاخم کردم تا نبینم نگاه تحقیرآمیزدیگران را .
-خوبه،پس خلاصه درس حتمادستتون اومده .
کنایه ای زدکه صدای خنده بچه هارابلندکردو
بعدازمکثی باتامل گفت: بفرماییدخانم افراز .
چه تاکیدی کرد روی " افراز " یعنی سر افراز کلاس ، نابغه .... برو بشین .
سرخ شده بودم،سرخ که هیچ،لبوپخته شدم . باپاهایی سست از سکو پایین آمدم . طوری که یک لحظه نزدیک بود با سر بخورم زمین ، صداخنده بچه هابلندشدوفریادبلندهومن:
- ساکت!خانم افرازبااین راه رفتن تاآخرترم سرتاپاگچ گرفته میشی!رسماً نابود شدم.حس کردم تمام وجودم شمع شد دریک لحظه از حرارت شرم وخجالت آب.به زحمت تاصندلیم رفتم.تا نشستم فریبا زیر گوشم گفت :
-چت شده تو؟توهمه اون سوالاروبلدبودی که!
https://eitaa.com/joinchat/2125529114Cdc33bb954c