#هم_راز و #هم_ساز تهى دستان
امام محمّد باقر عليه السّلام فرموده است :
هنگامى كه پدرم امام سجّاد زين العابدين عليه السّلام به شهادت رسيد و خواستم پيكر مطهّر او را غسل دهم ، عدّه اى از اصحاب و اهل منزل را كنار جنازه آن حضرت احضار كردم .
چون بدن مقدّس حضرت برهنه و آماده غسل دادن شد، حاضران به مواضع سجده حضرت سجّاد عليه السّلام نگاه كردند، كه در اثر سجده هاى طولانى ، پوست پيشانى و سر زانو، كف پا و كف دستهايش سخت شده و پينه بسته بود، چون كه او در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى خواند و سجده هاى بسيار طولانى انجام مى داد.
و هنگامى كه به پشت و سر شانه هاى پدرم امام سجّاد عليه السّلام نظر افكندند، اثراتى همانند جاى طناب مشاهده كردند؛ و چون علّت آن را پرسيدند؟
در پاسخ ايشان گفتم : قسم به خداوند! كسى غير از من سبب آن را نمى داند و چنانچه پدرم زنده مى بود، هرگز رازش را فاش نمى كردم .
آن گاه امام باقر عليه السّلام افزود: هر وقت مقدارى كه از شب سپرى مى گشت و اهل منزل مى خوابيدند، پدرم وضو مى گرفت و دو ركعت نماز مى خواند؛ و سپس آنچه آذوقه در منزل موجود بود، جمع مى نمود و در خورجينى مى ريخت و آن را روى شانه اش مى انداخت و از منزل بيرون مى رفت و به سمت محلّه هاى فقيرنشين حركت مى كرد و آن محموله ها را بين بيچارگان و تهى دستان تقسيم مى كرد.
و كسى هم او را نمى شناخت ، فقط مى دانستند كسى آمده و بين آن ها چيزى تقسيم كرده است و هر شب منتظر او بودند و درب منازل خود را باز مى گذاشتند تا سهميّه شان را جلوى منزلشان بگذارد.
و اين برآمدگى ها و كبودى هائى كه بر سر شانه و پشت پدرم مى باشد، اثرات همان حمل آذوقه براى تهى دستان و بيچارگان مى باشد.
مستدرك الوسائل : ج 7، ص 182، ح 6
👇👇👇
@Tarkgonahan