#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_شعرا
به نام خداوند گستردهمهر مهربان
طا. سين. ميم. (1)
اين آياتى كه در اين سوره نازل خواهد شد، و آياتى كه پيشتر نازل شدهاست، همه آيات اين كتابند كه آسمانى بودن آن به خوبى آشكار است. (2)
اى پيامبر، بيم آن مىرود كه تو جان خود را از غم اينكه مشركان قوم تو به قرآن ايمان نمىآورند از دست بدهى! (3)
اگر بخواهيم، آيتى مقهوركننده از آسمان بر آنان فرومىفرستيم؛ در نتيجه چنان در برابر آن خاضع مىشوند كه گردنهايشان فرومىافتد. (4)
آنان چنانند كه هيچ تذكّر جديدى از سوى خداى رحمان برايشان نمىآيد مگر اينكه از آن رويگردانند. (5)
بىگمان آنان آيات الهى را دروغ شمردهاند، و به زودى اخبار آنچه به مسخرهاش مىگرفتند، به آنان خواهد رسيد و به سزاى تكذيب آيات الهى، عذابهايى را در دنيا و كيفرهايى را در آخرت خواهند چشيد. (6)
چرا بر تكذيب آيات الهى و اعراض از آنها اصرار مىورزند؟ مگر به زمين نظر نكردهاند كه چه بسيار گياهانى كه همه جفتهايى زيبا هستند در آن روياندهايم؟ (7)
قطعا در اينكه خدا گياهان را جفت آفريده تا به هدفى كه دارند برسند، نشانهاى است بر اينكه آدميان را به حال خود رها نمىكند؛ آنان را [با فرستادن پيامبران و كتابهاى آسمانى] به راه سعادتشان هدايت مىكند، ولى بيشترشان ايمان نمىآورند. (8)
به يقين پروردگار توست آن مقتدر شكستناپذيرى كه تكذيبكنندگان را مجازات مىكند، و اوست آن رحمتگرى كه به حكم رحمتش قرآن را فرومىفرستد تا مردم را هدايت كند و هدايتيافتگان را نجات بخشد. (9)
و ياد كن هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا در داد كه به سوى آن قوم ستمپيشه برو، قومى كه با شركورزى و شكنجه بنىاسرائيل ستم روا داشتند. (10)
به سوى قوم فرعون برو، و به آنان بگو كه آيا پروا نمىكنند و از ستمكارى بازنمىايستند؟ (11)
موسى گفت: پروردگارا، مىترسم مرا تكذيب كنند و پيامم را دروغ شمرند. (12)
و سينهام [بر اثر تكذيبشان] تنگ مىشود، و زبانم باز نمىشود تا بتوانم به خوبى از رسالت خود دفاع كنم، پس فرشته وحى را به سوى هارون بفرست و او را ياور من گردان. (13)
و آنان بر من به سبب كشتن آن مرد قبطى ادعاى جرم دارند و مىترسم مرا به قصاص او بكشند. (14)
خدا گفت: نه، تو را نخواهند كشت. پس هارون را به يارى موسى فرستاد و فرمود: هردو با معجزاتى كه به شما دادهام به سوى فرعونيان برويد، كه ما نزد شما و آنان حاضريم و سخنانتان را مىشنويم. (15)
پس بر فرعون درآييد و بگوييد: ما فرستاده پروردگار همه جهانهاييم. (16)
با اين پيام كه بنىاسرائيل را آزاد كن تا همراه ما رهسپار شوند. (17)
فرعون گفت: آيا تو را آنگاه كه كودكى خردسال بودى در ميان خود تربيت نكرديم؟ و تو چند سالى از عمرت را در جمع ما بسر بردى. (18)
و سرانجام كار خودت را كه كارى بس نادرست بود كردى، و كسى را از ما كشتى و نعمتهاى مرا كفران كردى. (19)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_شعرا
موسى در پاسخ فرعون گفت: آرى، در آن زمان من براى دفاع از مردى اسرائيلى در برابر آن مرد قبطى به پا خاستم و آن كار را كردم، ولى نمىدانستم كه به كشته شدن او مىانجامد و چه فرجام ناگوارى را براى من در پى دارد. (20)
و وقتى شنيدم كه بر كشتن من تصميم گرفتهايد، از شما ترسيدم و از دستتان گريختم و پروردگارم به من دانش و حكمت بخشيد و مرا از پيامبران قرار داد. (21)
آيا اينكه بر بنىاسرائيل ستم كرده و آنان را برده خود ساختهاى، نعمتى است كه آن را بر من منّت مىنهى؟ (22)
فرعون گفت:
پروردگار جهانها كه تو را به رسالت فرستادهاست چيست؟ (23)
موسى گفت:
همان كسى كه پروردگار آسمانها و زمين و همه چيزهايى است كه ميان آن دو قرار دارد. شما اگر اهل يقين باشيد، از تدبيرى كه بر جهان حاكم است درمىيابيد كه خدايى يگانه جهان را اداره مىكند. (24)
فرعون به كسانى كه پيرامونش بودند از روى تعجب گفت: آيا نمىشنويد كه موسى چه پاسخى مىدهد؟ (25)
موسى گفت: پروردگار جهانها، همان پروردگار شما و پروردگار پدران نخستين شماست. (26)
فرعون به اطرافيان خود گفت:
بىترديد، اين پيامبرتان كه به سوى شما فرستاده شده، ديوانه است. (27)
موسى در ادامه سخنانش گفت: پروردگار جهانها، همان پروردگار مشرق و مغرب و همه موجوداتى است كه ميان آن دو قرار دارد. اگر عقل خود را به كار گيريد درمىيابيد كه نظامى واحد بر آنها حاكم است و خدايى يكتا آنها را سامان مىدهد. (28)
فرعون گفت: اى موسى، سوگند ياد مىكنم كه اگر غير از من معبودى اختيار كنى تو را در زمره آن زندانيان كه از وضعشان خبر دارى قرار مىدهم. (29)
موسى گفت: آيا اگر نشانهاى براى تو بياورم كه درستى رسالت مرا آشكار كند، باز هم مرا به زندان مىافكنى؟ (30)
فرعون گفت: اگر راست مىگويى كه نشانه و معجزهاى دارى آن را بياور و نشان ده. (31)
پس موسى عصاى خود را افكند كه ناگاه آن عصا اژدهايى آشكار شد. (32)
و دستش را از زير بغل بيرون كشيد كه ناگاه آن دست براى تماشاگران سفيد و درخشان پديدار شد. (33)
فرعون وقتى با اين حقيقت آشكار روبهرو گرديد، چارهاى جز اتّهام نديد و به بزرگانى كه پيرامونش بودند گفت: قطعا اين مرد ساحرى زبردست و داناست. (34)
مىخواهد با سحر خود، شما را از سرزمينتان بيرون كند. با اين وصف درباره او چه برنامهاى داريد و چه دستورى مىدهيد؟ (35)
مهتران قوم گفتند: در مجازات او و برادرش هارون شتاب مكن و كارشان را به تأخير انداز و گروهى را به شهرها بفرست تا ساحرانى ماهر را گرد آورند (36)
آنان هرجادوگر زبردست دانايى را نزد تو مىآورند. (37)
پس جادوگران در وقتى كه ميان موسى و فرعونيان مقرّر شد و آن روزى معيّن بود گردآورى شدند. (38)
و به مردم گفته شد: آيا شما هم در آن روز در ميدان مبارزه اجتماع مىكنيد؟ (39)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_شعرا
اگر شما در آن روز گرد آييد، چنانچه جادوگران بر موسى پيروز شدند، اميد است ما هم از آنان پيروى كنيم و به كيش آنان باشيم. (40)
پس هنگامى كه ساحران نزد فرعون آمدند، به او گفتند: اگر ما بر موسى پيروز شديم، آيا حتما مزدى براى ما خواهد بود؟ (41)
فرعون گفت: آرى، و علاوه بر آن، قطعا شما از مقرّبان خواهيد شد. (42)
موسى به ساحران گفت: افسونهايى را كه تدارك ديدهايد و مىخواهيد بيفكنيد، همه را بيفكنيد. (43)
جادوگران ريسمانها و عصاهايشان را افكندند و چنان وانمود كردند كه آنها مارهايى پرجنب وجوشاند، و گفتند: به عزّت فرعون سوگند كه ماييم پيروز اين صحنه، و موسى شكست خوردهاست. (44)
پس موسى عصايش را انداخت و ناگهان عصا آنچه را كه ساحران به افسون ساخته بودند، به سرعت در كام خود فروبرد. (45)
ساحران حقيقت را دريافتند و بىاختيار به درگاه خدا به سجده افتادند. (46)
گفتند: ما به پروردگار جهانها ايمان آورديم، (47)
همان پروردگار موسى و هارون. (48)
فرعون به ساحران گفت: آيا پيش از آنكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟ و چارهاى جز اين نديد كه بگويد: قطعا موسى بزرگ شماست كه سحر را به شما آموختهاست. به زودى خواهيد دانست كه با شما چه مىكنم! حتما يك دست و يك پاى شما را به عكس يكديگر خواهم بريد و همه شما را به صليب خواهم كشيد. (49)
آنان در پاسخ فرعون گفتند: اين شكنجه براى ما زيانى نيست، زيرا بدينوسيله به سوى پروردگارمان بازمىگرديم و به لقاى او نايل مىشويم. (50)
و اميد آن داريم كه پروردگارمان گناهانمان را بر ما ببخشايد، چون ما نخستين كسانى بوديم كه به فرستادگان او، موسى و هارون، ايمان آورديم. (51)
و به موسى وحى كرديم كه بندگان من (بنى اسرائيل) را شبانه از مصر كوچ ده تا مورد تعقيب فرعونيان قرار گيريد، زيرا نجات شما در اين خواهد بود. (52)
بنىاسرائيل به همراه موسى شبانه از مصر حركت كردند. چون فرعون از اين ماجرا آگاه شد، گروهى را به شهرها فرستاد تا مردم را براى تعقيب بنىاسرائيل گردآورند و روانه پايتخت كنند. (53)
آنان به مردم مىگفتند:
اين اسرائيليان بازماندگانى بس اندكاند، (54)
و آنان ما را با كردارشان به خشم آوردهاند. (55)
و ما مجموعهاى هستيم مصمم، هماهنگ و مراقب حيله دشمن. (56)
بدينگونه ما فرعون و لشكريانش را در پى بنىاسرائيل روانه كرديم و آنان را از بوستانهاى پردرخت و چشمهسارهايشان بيرون رانديم. (57)
و از گنجها و جايگاهى نيكو كه كاخها و خانههاى مجلّل در آن داشتند خارج ساختيم. (58)
آرى، ماجرا اين بود، و پس از هلاكت فرعونيان، آن بوستانها و كاخها و گنجينهها را به بنىاسرائيل به ميراث داديم. (59)
پس از آنكه فرعونيان بنىاسرائيل را تعقيب كردند، هنگام طلوع آفتاب به آنان رسيدند. (60)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_شعرا
پس چون آن دو گروه به يكديگر نزديك شدند به گونهاى كه همديگر را مىديدند، همراهان موسى ترسان و لرزان گفتند: حتما ما به چنگ لشكريان فرعون خواهيم افتاد. (61)
موسى گفت: هرگز چنين نخواهد شد، زيرا پروردگارم با من است و مرا يارى مىكند و به زودى مرا به راهى كه موجب نجات ماست رهنمون مىشود. (62)
پس به موسى وحى كرديم: با عصايت به اين دريا بزن.
او عصايش را به دريا زد، بىدرنگ دريا به صورت دو بخش شكافته شد و هر بخشى چون پارهكوهى بزرگ گشت. (63)
پس ما موسى و همراهانش را وارد شكاف دريا كرديم و ديگران (فرعون و لشكريانش) را به آنجا نزديك ساختيم تا وارد آن شوند. (64)
و موسى و كسانى را كه با او بودند، همه را از دريا عبور داديم و نجات بخشيديم. (65)
سپس ديگران را با بر هم آوردن آب دريا غرق كرديم. (66)
همانا در اين داستان نشانهاى است بر يكتايى خدا در تدبير امور جهان و حقانيّت رسالت پيامبران، ولى بيشتر مردم آن عصر نه به يگانگى خدا ايمان آوردند و نه به رسالت پيامبران. (67)
به يقين پروردگار توست آن مقتدر شكستناپذيرى كه تكذيبكنندگان را مجازات مىكند، و اوست آن مهربانى كه به حكم رحمتش قرآن را فرومىفرستد تا مردم را هدايت كند و هدايتيافتگان را نجات بخشد. (68)
و بر اين مشركان داستان ابراهيم را بخوان. (69)
آنگاه كه به پدر خود و قومش گفت: چه مىپرستيد؟ (70)
گفتند: بتهايى را مىپرستيم و همواره به خاطر آنها بر آستانشان حضور داريم. (71)
ابراهيم گفت: آيا وقتى كه آنها را مىخوانيد، دعاى شما را مىشنوند؟ (72)
يا وقتى كه آنها را پرستش مىكنيد سودى به شما مىرسانند، و يا اگر دست از پرستش آنها برداريد زيانى به شما وارد مىكنند؟ (73)
گفتند: از اين درگذر ما پدران خود را يافتيم كه چنين مىكردند. (74)
ابراهيم گفت: پس آيا ديديد چيزهايى را كه مىپرستيديد، (75)
شما و پدران پيشترينتان؟ (76)
حال كه براى پرستش هلاكتبار بتها جز تقليد برهانى نداريد، بدانيد كه اين بتها- از آن روى كه دليلى بر درستى عبادتشان نيست- دشمنان منند، ولى پروردگار جهانيان چون عبادتش بر برهان استوار است اينگونه نيست. (77)
او دشمن انسان نيست، بلكه پروردگارى مهربان است؛ او مرا آفريده و همو مرا به نعمتهاى اين جهان و جهان ديگر هدايت مىكند، (78)
و اوست كه به من خوراك و نوشيدنى مىدهد، (79)
و هنگامى كه بيمار شوم تنها او مرا شفا مىدهد، (80)
و اوست آنكه مرا مىميراند و سپس زندهام مىكند، (81)
و آنكه اميد دارم در روز جزا گناهم را بر من ببخشايد. (82)
پروردگارا، دانش معارف دين و شناخت كردار درست را به من عطا كن و مرا به صالحان ملحق ساز. (83)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_شعرا
پروردگارا، در ميان نسلهاى آينده زبان راستگويى كه مردم را به آيين من، آيين توحيد دعوت كند پديد آور، زبانى كه گويى زبان من است. (84)
و مرا از ميراثبران بهشت پرنعمت قرار ده. (85)
و پدرم را بيامرز كه او از گمراهان است. (86)
و روزى كه مردم برانگيخته مىشوند دست از ياريم برمدار كه به يارى تو دل بستهام. (87)
روزى كه نه مال براى انسان سودمند است و نه پسرانى كه داشته است خيرى به او مىرسانند. (88)
اما كسى كه با دلى پاك از شرك و گناه نزد خدا آمدهاست، قطعا از آن پاكى بهره خواهد برد. (89)
آن روز بهشت را براى تقواپيشگان نزديك مىآورند. (90)
و دوزخ را براى گمراهان آشكار مىگردانند. (91)
و به آنان گفته مىشود: كجايند چيزهايى كه به جاى خدا مىپرستيديد؟ (92)
آيا شما را يارى مىدهند و عذاب را از شما مىگردانند يا خود از كسى يارى مىجويند تا عذاب را از خويشتن دور سازند؟ (93)
آنگاه بتها و گمراهان همه با صورت به دوزخ افكنده مىشوند. (94)
و لشكريان ابليس نيز همگى به دوزخ سرنگون مىگردند. (95)
آنها در حالىكه در دوزخ با يكديگر در ستيزند، به معبودانشان مىگويند: (96)
به خدا سوگند كه ما در گمراهى آشكارى بوديم، (97)
آنگاه كه شما را با پروردگار جهانيان برابر مىدانستيم، (98)
و جز مجرمان كه ما پيروشان بوديم، كسى ما را گمراه نكرد. (99)
اينك از ميان شفاعتگران، شفاعتكنندهاى نداريم. (100)
و براى ما هيچ دوست نزديك و دلسوزى نيست. (101)
اى كاش ما را به دنيا بازگشتى بود در اين صورت از زمره مؤمنان مىشديم. (102)
به راستى در داستان ابراهيم كه بتها را طرد كرد و بر حقانيّت توحيد استدلال نمود، نشانهاى است بر اينكه فطرت انسان فطرت توحيدى است، ولى بيشتر قوم ابراهيم ايمان نياوردند. (103)
به يقين، پروردگار توست آن مقتدر شكستناپذيرى كه تكذيبكنندگان را مجازات مىكند، و اوست آن مهربانى كه به حكم رحمتش قرآن را فرومىفرستد تا مردم هدايت شوند و هدايتيافتگان را نجات بخشد. (104)
قوم نوح نيز پيامبران را تكذيب كردند، (105)
آنگاه كه برادرشان نوح به آنان گفت: آيا از عذاب الهى پروا نمىكنيد؟ (106)
من براى هدايت شما فرستاده شدهام و در ابلاغ پيام خدا امين و درستكارم. (107)
پس، از خدا بترسيد و مرا فرمان بريد. (108)
من از شما هيچ مزدى بر ابلاغ رسالت خود نمىخواهم؛ مزد من جز بر عهده پروردگار جهانها نيست. (109)
پس، از خدا بترسيد و مرا فرمان بريد. (110)
اشراف قوم او در پاسخ گفتند: آيا به تو ايمان بياوريم و حال آنكه فرومايهترين مردم از تو پيروى كردهاند؟ (111)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_شعرا
نوح گفت: من چه مىدانم كه اينان پيش از ايمان آوردنشان چه مىكردهاند! (112)
حساب آنان بر عهده من نيست تا از اعمالشان جويا شوم. اگر اهل درك باشيد، درمىيابيد كه حسابشان تنها بر پروردگار من است، زيرا او درخور سزا دادن است. (113)
و من هرگز مؤمنان را از خود نمىرانم؛ (114)
زيرا من جز پيامبرى كه وظيفهاش هشدار دادن آشكار به مردم است، نيستم. (115)
گفتند: اى نوح، سوگند ياد مىكنيم كه اگر از دعوت خود دست برندارى، قطعا از زمره سنگسارشدگان خواهى شد. (116)
نوح از ايمان آوردن قومش مأيوس شد و گفت: پروردگارا، قوم من، مرا تكذيب كردند؛ (117)
پس با فرستادن عذاب، ميان من و آنان سخت جدايى بيفكن و مرا و همه مؤمنانى را كه با منند، از آن عذاب رهايى بخش. (118)
پس بر قوم نوح عذاب نازل كرديم، و او و كسانى را كه با وى در آن كشتى انباشته از انسانها و حيوانات بودند، نجات بخشيديم. (119)
آنگاه پس از نجات نوح و يارانش، بقيّه را غرق كرديم. (120)
به راستى در اين داستان نشانهاى است بر يكتايى خدا در تدبير هستى و حقانيّت رسالت پيامبران، ولى بيشتر مردم آن عصر نه به يگانگى خدا ايمان آوردند و نه به رسالت پيامبران. (121)
و قطعا پروردگار توست آن مقتدر شكستناپذيرى كه تكذيبكنندگان را مجازات مىكند، و اوست آن مهربانى كه به حكم مهربانىاش قرآن را فرومىفرستد تا مردم هدايت شوند و هدايتيافتگان را نجات بخشد. (122)
قوم عاد نيز پيامبران را تكذيب كردند، (123)
آنگاه كه برادرشان هود به آنان گفت: آيا از عذاب الهى پروا نمىكنيد؟ (124)
من براى هدايت شما فرستاده شدهام و در ابلاغ پيام خدا امين و درستكارم. (125)
پس، از خدا بترسيد و مرا فرمان بريد. (126)
من از شما هيچ مزدى بر ابلاغ رسالت خود نمىخواهم؛ مزد من جز بر عهده پروردگار جهانها نيست. (127)
آيا به عبث، بىآنكه شما را نيازى باشد، بر هر بلندى خانهاى رفيع كه همچون علامتى نمايان است بنا مىكنيد؟ (128)
و كاخهاى رفيع و استوار براى خود مىسازيد بدان اميد كه جاودانه بمانيد؟ (129)
و هنگامى كه شدّت عمل به خرج مىدهيد، همچون گردنكشان زيادهروى مىكنيد؟ (130)
پس، از خدا بترسيد و مرا فرمان بريد. (131)
و از آنكس كه شما را به نعمتهايى كه مىدانيد مدد كردهاست، پروا بداريد؛ (132)
همو كه شما را به دادن دامهاى فراوان و پسرانى چند مدد كردهاست. (133)
و شما را به بوستانها و چشمهسارانى بسيار، يارى رساندهاست. (134)
آرى، از او پروا كنيد، زيرا من بر شما به سبب اين كفر و ناسپاسى از عذاب روزى بزرگ بيمناكم. (135)
عاديان گفتند: چه ما را پند دهى چه از پنددهندگان نباشى، براى ما يكسان است؛ بدان كه ما به تو ايمان نخواهيم آورد. (136)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_شعرا
نوح گفت: من چه مىدانم كه اينان پيش از ايمان آوردنشان چه مىكردهاند! (112)
حساب آنان بر عهده من نيست تا از اعمالشان جويا شوم. اگر اهل درك باشيد، درمىيابيد كه حسابشان تنها بر پروردگار من است، زيرا او درخور سزا دادن است. (113)
و من هرگز مؤمنان را از خود نمىرانم؛ (114)
زيرا من جز پيامبرى كه وظيفهاش هشدار دادن آشكار به مردم است، نيستم. (115)
گفتند: اى نوح، سوگند ياد مىكنيم كه اگر از دعوت خود دست برندارى، قطعا از زمره سنگسارشدگان خواهى شد. (116)
نوح از ايمان آوردن قومش مأيوس شد و گفت: پروردگارا، قوم من، مرا تكذيب كردند؛ (117)
پس با فرستادن عذاب، ميان من و آنان سخت جدايى بيفكن و مرا و همه مؤمنانى را كه با منند، از آن عذاب رهايى بخش. (118)
پس بر قوم نوح عذاب نازل كرديم، و او و كسانى را كه با وى در آن كشتى انباشته از انسانها و حيوانات بودند، نجات بخشيديم. (119)
آنگاه پس از نجات نوح و يارانش، بقيّه را غرق كرديم. (120)
به راستى در اين داستان نشانهاى است بر يكتايى خدا در تدبير هستى و حقانيّت رسالت پيامبران، ولى بيشتر مردم آن عصر نه به يگانگى خدا ايمان آوردند و نه به رسالت پيامبران. (121)
و قطعا پروردگار توست آن مقتدر شكستناپذيرى كه تكذيبكنندگان را مجازات مىكند، و اوست آن مهربانى كه به حكم مهربانىاش قرآن را فرومىفرستد تا مردم هدايت شوند و هدايتيافتگان را نجات بخشد. (122)
قوم عاد نيز پيامبران را تكذيب كردند، (123)
آنگاه كه برادرشان هود به آنان گفت: آيا از عذاب الهى پروا نمىكنيد؟ (124)
من براى هدايت شما فرستاده شدهام و در ابلاغ پيام خدا امين و درستكارم. (125)
پس، از خدا بترسيد و مرا فرمان بريد. (126)
من از شما هيچ مزدى بر ابلاغ رسالت خود نمىخواهم؛ مزد من جز بر عهده پروردگار جهانها نيست. (127)
آيا به عبث، بىآنكه شما را نيازى باشد، بر هر بلندى خانهاى رفيع كه همچون علامتى نمايان است بنا مىكنيد؟ (128)
و كاخهاى رفيع و استوار براى خود مىسازيد بدان اميد كه جاودانه بمانيد؟ (129)
و هنگامى كه شدّت عمل به خرج مىدهيد، همچون گردنكشان زيادهروى مىكنيد؟ (130)
پس، از خدا بترسيد و مرا فرمان بريد. (131)
و از آنكس كه شما را به نعمتهايى كه مىدانيد مدد كردهاست، پروا بداريد؛ (132)
همو كه شما را به دادن دامهاى فراوان و پسرانى چند مدد كردهاست. (133)
و شما را به بوستانها و چشمهسارانى بسيار، يارى رساندهاست. (134)
آرى، از او پروا كنيد، زيرا من بر شما به سبب اين كفر و ناسپاسى از عذاب روزى بزرگ بيمناكم. (135)
عاديان گفتند: چه ما را پند دهى چه از پنددهندگان نباشى، براى ما يكسان است؛ بدان كه ما به تو ايمان نخواهيم آورد. (136)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_شعرا
اين چيزهايى كه تو ما را بدان فرامىخوانى، جز شيوه مردمان نخستين كه اهل خرافات بودند چيزى نيست. (137)
و ما هرگز عذاب نخواهيم شد و رستاخيزى در كار نيست. (138)
پس هود را تكذيب كردند و ما هم آنان را به عذاب هلاك كرديم. به راستى در اين داستان نشانهاى بر يكتايى خدا و حقانيت رسالت پيامبران است، ولى بيشتر مردم آن عصر نه به يگانگى خدا ايمان آوردند و نه به رسالت پيامبران. (139)
و همانا پروردگار توست آن مقتدر شكستناپذيرى كه تكذيبكنندگان را مجازات مىكند، و اوست آن مهربانى كه به حكم رحمتش قرآن را فرومىفرستد تا مردم هدايت شوند و هدايتيافتگان را نجات بخشد. (140)
قوم ثمود نيز پيامبران را تكذيب كردند، (141)
آنگاه كه برادرشان صالح به آنان گفت: آيا از عذاب الهى پروا نمىكنيد؟ (142)
همانا من براى هدايت شما فرستاده شدهام و در ابلاغ پيام خدا امين و درستكارم. (143)
پس، از خدا بترسيد و مرا فرمان بريد. (144)
من از شما هيچ مزدى بر ابلاغ رسالت خود نمىخواهم؛ مزد من جز بر عهده پروردگار جهانها نيست. (145)
آيا گمان مىكنيد كه در اين نعمتهايى كه شما را در اين سرزمين فراگرفتهاست، ايمن از هركيفرى واگذارده مىشويد؟ (146)
و شما را در بوستانها و چشمهسارانى [فراوان]، (147)
و در كشتزارها و درختان خرما كه شكوفههايى بهم تنيده و بر هم نشسته دارند، به حال خود رها مىكنند و حساب و كتابى در كار نيست؟ (148)
آيا كوهها را مىتراشيد و ماهرانه از آنها خانههايى [استوار] مىسازيد و گمان مىكنيد كه خداوند به سراغ شما نخواهد آمد؟ (149)
پس، از خدا بترسيد و مرا فرمان بريد. (150)
و از سران اسرافكار خود فرمان مبريد و پيرو راه و رسم آنان مباشيد؛ (151)
همانا كه در زمين تبهكارى مىكنند و در پى اصلاح امور نيستند. (152)
ثموديان گفتند: اى صالح، جز اين نيست كه تو از كسانى هستى كه سخت جادو شدهاند و بر اثر آن عقل خود را از دست دادهاند. (153)
تو جز بشرى مانند ما نيستى و اگر بشر درخور وحى بود مىبايست به ما نيز وحى شود. اگر از راستگويانى و واقعا از جانب خدا آمدهاى، معجزهاى براى ما بياور. (154)
صالح (به درخواست قوم خود، از دل كوه شترى ماده بيرون آورد و) گفت: اين ماده شترى است كه سهمى از آب اين سرزمين حق اوست و سهم روزى معيّن نيز حق شماست. (155)
[او را از حقّش محروم نكنيد] و هيچ گزندى به او نرسانيد كه عذاب روزى بزرگ شما را فرومىگيرد. (156)
امّا ثموديان شتر را پى كردند و كشتند و ديرى نگذشت كه با ديدن نشانههاى عذاب پشيمان شدند. (157)
پس، آن عذاب موعود آنان را فروگرفت. به راستى در اين داستان نشانهاى است بر يكتايى خدا و حقانيّت رسالت پيامبران، ولى بيشتر مردم آن عصر نه به يگانگى خدا ايمان آوردند و نه به رسالت پيامبران. (158)
و همانا پروردگار توست آن مقتدر شكستناپذيرى كه تكذيبكنندگان را مجازات مىكند، و اوست آن مهربانى كه به حكم رحمتش قرآن را فرومىفرستد تا مردم هدايت شوند و هدايتيافتگان را نجات بخشد. (159)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_شعرا
قوم لوط نيز پيامبران را تكذيب كردند، (160)
آنگاه كه برادرشان لوط به آنان گفت: آيا از عذاب الهى پروا نمىكنيد؟ (161)
من براى هدايت شما فرستاده شدهام و در ابلاغ پيام خدا امين و درستكارم. (162)
پس از خدا بترسيد و مرا فرمان بريد. (163)
من از شما هيچ مزدى بر ابلاغ رسالت خود نمىخواهم؛ مزد من جز بر عهده پروردگار جهانها نيست. (164)
آيا از ميان مردم جهان، شما به سراغ مردان مىرويد و با آنان درمىآميزيد؟ (165)
و اندامى از زنان كه جفتهاى شما هستند و پروردگارتان آن را برايتان آفريده و به وسيله ازدواج براى شما حلال كردهاست وا مىگذاريد؟ شما مردمى هستيد كه از مرز فطرت خود خارج شدهايد. (166)
گفتند: اى لوط، سوگند ياد مىكنيم كه اگر از سخن خود دست برندارى، قطعا از اخراجشدگان از اين شهر خواهى شد. (167)
لوط با بىاعتنايى به تهديد آنان گفت: من از دشمنان اين عمل زشت شما هستم. (168)
پروردگارا، مرا و خانوادهام را كه تنها گروندگان به منند از وزر و وبال آنچه اين مردم انجام مىدهند رهايى بخش. (169)
پس او و خانوادهاش را كه همه مؤمن بودند، نجات بخشيديم. (170)
بجز همسر پيرش را كه از كافران و باقىماندگان در عذاب بود. (171)
سپس ديگران را (همانان كه لوط به سويشان فرستاده شد) هلاك كرديم. (172)
و بر آنان بارانى از سنگپارههاى آسمانى بارانديم، شوم بود باران كسانى كه به آنان هشدار داده شد. (173)
همانا در اين داستان نشانهاى است بر يكتايى خدا و حقانيّت رسالت پيامبران، ولى قوم لوط بيشترشان نه به ربوبيّت خدا ايمان آوردند و نه به رسالت پيامبران. (174)
و به يقين پروردگار توست آن مقتدر شكستناپذيرى كه تكذيبكنندگان را مجازات مىكند، و اوست آن مهربانى كه به حكم رحمتش قرآن را فرومىفرستد تا مردم هدايت شوند و هدايتيافتگان را نجات بخشد. (175)
اهل «ايكه» (بيشه نزديك مدين) نيز پيامبران را تكذيب كردند، (176)
آنگاه كه شعيب به آنان گفت: آيا از كيفر خدا پروا نمىكنيد؟ (177)
من براى هدايت شما فرستاده شدهام و در ابلاغ پيام خدا امين و درستكارم. (178)
پس، از خدا بترسيد و مرا فرمان بريد. (179)
من از شما هيچ مزدى بر ابلاغ رسالت خود نمىخواهم؛ مزد من جز بر عهده پروردگار جهانها نيست. (180)
در خريد و فروش، پيمانه را پر كنيد و از كسانى نباشيد كه با كاستن از پيمانه، به مردم زيان مىرسانند. (181)
و با ترازوى درست كالاها را وزن كنيد. (182)
و هنگام پيمانه يا وزن كردن، از كالاهاى مردم نكاهيد و در زمين فسادگرانه به تبهكارى نپردازيد. (183)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_شعرا
و از خدا پروا كنيد همان كه شما و مردمان نخستين را آفريد و تنفّر از زشتىها را در سرشت آنان قرار داد. (184)
اهل «ايكه» گفتند: اى شعيب، تو از كسانى هستى كه سخت جادو شده و عقل خود را از دست دادهاند. (185)
و تو جز بشرى مانند ما نيستى، و اگر بشر درخور وحى بود مىبايست به ما نيز وحى شود، و قطعا تو را از دروغگويان مىپنداريم. (186)
آنگاه از سر استهزا گفتند: اگر در ادّعاى رسالت خود از راستگويانى، پارههايى از آسمان بر ما بيفكن. (187)
شعيب در پاسخ گفت:
من اختيار چيزى را ندارم؛ پروردگارم به پيامد كارتان داناتر است. (188)
پس او را تكذيب كردند در نتيجه عذاب آن روز كه از پاره ابرى سايهافكن پديد آمد، آنان را فروگرفت. به راستى آن عذاب، عذاب روزى بزرگ بود. (189)
همانا در اين داستان نشانهاى است بر يكتايى خدا و حقانيّت رسالت پيامبران، ولى بيشتر آنان نه به ربوبيت خدا ايمان آوردند و نه به رسالت پيامبران. (190)
و همانا پروردگار توست آن مقتدر شكستناپذيرى كه تكذيبكنندگان را مجازات مىكند، و اوست آن مهربانى كه به حكم رحمتش قرآن را فرومىفرستد تا مردم هدايت شوند و هدايتيافتگان را نجات بخشد. (191)
به راستى اين قرآن از جانب پروردگار جهانها نازل شدهاست. (192)
«روح الامين» آن را بر دلت فرود آوردهاست، (193)
تا از كسانى باشى كه مردم را هشدار مىدهند. (194)
جبريل آن را به زبان عربى كه اهدافش را به روشنى بيان مىكند، فرود آوردهاست. (195)
و قطعا خبر نزول آن در كتابهاى پيامبران گذشته ثبت شدهاست. (196)
آيا اين مطلب كه عالمان بنى اسرائيل نزول قرآن بر محمد را باور دارند، براى مشركان نشانهاى بر حقانيت رسالت او نيست؟ (197)
اگر ما اين قرآن را به زبان غير عرب فروفرستاده بوديم، (198)
و او آن را بر عربزبانان مىخواند، آنان به بهانه اينكه زبان آن را نمىفهمند، به آن ايمان نمىآوردند. (199)
ما قرآن را در دل مشركان مكه بدينگونه كه از آن رويگردان شوند وارد ساختيم؛ چنانكه با ديگر مجرمان نيز چنين خواهيم كرد، زيرا اين سزاى كفرپيشگى و جرم آنان است. (200)
آرى، مجرمان به قرآن ايمان نمىآورند تا اينكه آن عذاب دردناك را كه هنگام مرگ به سراغشان مىآيد، مشاهده كنند. (201)
عذابى كه بهطور ناگهانى و در حالىكه از آن بىخبرند به سراغشان مىآيد. (202)
و آنگاه درخواست مهلت مىكنند و مىگويند: آيا ما مهلتى خواهيم يافت؟ (203)
با اين وصف، آيا باز هم مىخواهند عذاب ما هرچه زودتر به سراغشان بيايد؟ (204)
آيا دانستهاى كه اگر به آنان مهلت دهيم و چند سالى ديگر از متاعهاى دنيا بهرهمندشان سازيم، (205)
سپس عذابى كه همواره به آنان وعده داده شدهاست، به سراغشان بيايد، (206)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_شعرا
مهلت يافتن آنان و بهره بردن چند سال ديگر از دنيا، عذاب را از آنان دور نخواهد ساخت؟ (207)
ما هيچ شهرى را به عذاب ويران نكرديم و مردم آن را هلاك نساختيم مگر اينكه براى آنان پيامبرانى هشداردهنده بود؛ (208)
پيامبرانى كه به آنان تذكر مىدادند؛ و ما چنان نبودهايم كه پيش از فرستادن پيامبران، مردم را گرفتار عذاب كنيم، چرا كه ما ستمكار نبودهايم. (209)
قرآن كلام خداست و شياطين (جنّيان شرور) آن را فرود نياوردهاند. (210)
آنان درخور اين كار نيستند، زيرا موجوداتى فسادخواه و باطلگرا هستند و قرآن سراسر حق و پيراسته از باطل است، و آنها بر فرود آوردن قرآن ناتوانند، (211)
چرا كه از شنيدن اخبار آسمانى بركنار شدهاند (هرگاه به عالم برتر نزديك شوند تا خبرى از غيب دريافت كنند، با شهابهاى آسمانى رانده مىشوند). (212)
حال كه قرآن كلام خداست و همگان را از شرك برحذر مىدارد، مبادا با وجود خدا به پرستش معبودى ديگر روى بياورى كه در اين صورت از عذابشدگان خواهى شد. (213)
و هماكنون وقت آن است كه خويشاوندان نزديكتر خود را به كيفر شرك و بتپرستى هشدار دهى. (214)
و براى كسانى كه به تو ايمان آورده و از تو پيروى كردهاند بال و پر خويش فروگستر و آنان را پيرامون خود گرد آور و با آنان مهربان باش و با بردبارى به تربيتشان همّت گمار. (215)
پس اگر خويشاوندانت از پذيرش دعوت تو سرپيچى كردند، به آنان بگو: من از كردار شما دورى مىگزينم. (216)
و در كار مؤمنان و كافران بر آن خداوند مقتدر و مهربانى توكل كن كه با اقتدارش طغيانگران را كيفر و به رحمتش مؤمنان را رهايى مىدهد؛ (217)
همان كسى كه تو را هنگامى كه به نماز مىايستى مىبيند، (218)
و نيز حركت تو را در ميان سجدهكنندگان. (219)
آرى، به خدا توكّل كن كه همو شنوا و داناست. (220)
اى مشركان، شيطان قرآن را بر پيامبر القا نكردهاست؛ آيا به شما خبر دهم كه شياطين بر چه كسانى فرود مىآيند و سخنانى را به آنان القا مىكنند؟ (221)
آنها بر هر دروغپرداز زشتكارى فرود مىآيند، و پيامبر نه دروغى بر زبان آورده و نه هرگز كارى ناپسند كردهاست. (222)
آنها اخبارى را كه دزدانه از عالم برتر شنيدهاند، به هركس كه بر او فرود آيند القا مىكنند و بيشترشان دروغگو هستند و اخبار نادرست را در اختيار آن گروه از آدميان قرار مىدهند. (223)
مشركان مىگويند: تو شاعرى و قرآن شعر است؛ در صورتى كه شاعران چون دروغ مىبافند، گمراهان از آنان پيروى مىكنند، ولى پيروان تو همه در پى حقيقتاند. (224)
مگر نديدهاى كه شاعران در هر واديى گام مىنهند و براى سخنان خود هيچ مرزى نمىشناسند؟ (225)
و چيزهايى مىگويند كه خود انجام نمىدهند. (226)
جز آن شاعرانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و خدا را بسيار به ياد آورده و پس از آنكه به وسيله هجو مشركان مورد ستم قرار گرفتهاند، با زبان شعر انتقام خود را از آنان گرفتهاند. و كسانى كه ستم كردهاند به زودى خواهند دانست كه به چه جايگاهى باز خواهند گشت. (227)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛