eitaa logo
🌹تلاوت روزانه یک صفحه قرآن، هدیه به شهیدان آن روز🌹
2.4هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
525 ویدیو
47 فایل
هر روز 10 دقیقه وقت بگذاریم یک صفحه تلاوت کنیم ثواب تلاوت هدیه می‌شود به تمامی شهدای والامقام که همان روز سالگردشان میباشد بخصوص شهید عزیزی که روزانه مشخصاتش بارگزاری می‌شود. کپی مطالب با ذکر صلوات هدیه به شهدا_امواتم آزاد آی دی مدیر کانال @FMajdi46
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خداوند گسترده‌‏مهر مهربان‏ طا. سين. ميم. (1) اين آياتى كه در اين سوره نازل خواهد شد، و آياتى كه پيش‌‏تر نازل شده‌است، همه آيات اين كتابند كه آسمانى بودن آن به خوبى آشكار است. (2) اى پيامبر، بيم آن مى‌‏رود كه تو جان خود را از غم اين‏‌كه مشركان قوم تو به قرآن ايمان نمى‌‏آورند از دست بدهى! (3) اگر بخواهيم، آيتى مقهوركننده از آسمان بر آنان فرومى‌‏فرستيم؛ در نتيجه چنان در برابر آن خاضع مى‌‏شوند كه گردن‌‏هايشان فرومى‌‏افتد. (4) آنان چنانند كه هيچ تذكّر جديدى از سوى خداى رحمان برايشان نمى‌‏آيد مگر اين‏‌كه از آن روي‌گردانند. (5) بى‏‌گمان آنان آيات الهى را دروغ شمرده‌‏اند، و به زودى اخبار آنچه به مسخره‌‏اش مى‏‌گرفتند، به آنان خواهد رسيد و به سزاى تكذيب آيات الهى، عذاب‏‌هايى را در دنيا و كيفرهايى را در آخرت خواهند چشيد. (6) چرا بر تكذيب آيات الهى و اعراض از آن‌ها اصرار مى‌‏ورزند؟ مگر به زمين نظر نكرده‌‏اند كه چه بسيار گياهانى كه همه جفت‌‏هايى زيبا هستند در آن رويانده‌‏ايم؟ (7) قطعا در اين‌‏كه خدا گياهان را جفت آفريده تا به هدفى كه دارند برسند، نشانه‌‏اى است بر اين‌‏كه آدميان را به حال خود رها نمى‏‌كند؛ آنان را [با فرستادن پيامبران و كتاب‌‏هاى آسمانى‏] به راه سعادتشان هدايت مى‌‏كند، ولى بيشترشان ايمان نمى‏‌آورند. (8) به يقين پروردگار توست آن مقتدر شكست‌‏ناپذيرى كه تكذيب‌كنندگان را مجازات مى‌‏كند، و اوست آن رحمت‌گرى كه به حكم رحمتش قرآن را فرومى‏‌فرستد تا مردم را هدايت كند و هدايت‏‌يافتگان را نجات بخشد. (9) و ياد كن هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا در داد كه به سوى آن قوم ستم‌‏پيشه برو، قومى كه با شرك‌‏ورزى و شكنجه بنى‌اسرائيل ستم روا داشتند. (10) به سوى قوم فرعون برو، و به آنان بگو كه آيا پروا نمى‌‏كنند و از ستمكارى بازنمى‌‏ايستند؟ (11) موسى گفت: پروردگارا، مى‏‌ترسم مرا تكذيب كنند و پيامم را دروغ شمرند. (12) و سينه‌‏ام [بر اثر تكذيبشان‏] تنگ مى‌‏شود، و زبانم باز نمى‌‏شود تا بتوانم به خوبى از رسالت خود دفاع كنم، پس فرشته وحى را به سوى هارون بفرست و او را ياور من گردان. (13) و آنان بر من به سبب كشتن آن مرد قبطى ادعاى جرم دارند و مى‌‏ترسم مرا به قصاص او بكشند. (14) خدا گفت: نه، تو را نخواهند كشت. پس هارون را به يارى موسى فرستاد و فرمود: هردو با معجزاتى كه به شما داده‏ام به سوى فرعونيان برويد، كه ما نزد شما و آنان حاضريم و سخنانتان را مى‌‏شنويم. (15) پس بر فرعون درآييد و بگوييد: ما فرستاده پروردگار همه جهان‌‏هاييم. (16) با اين پيام كه بنى‌اسرائيل را آزاد كن تا همراه ما رهسپار شوند. (17) فرعون گفت: آيا تو را آن‌‏گاه كه كودكى خردسال بودى در ميان خود تربيت نكرديم؟ و تو چند سالى از عمرت را در جمع ما بسر بردى. (18) و سرانجام كار خودت را كه كارى بس نادرست بود كردى، و كسى را از ما كشتى و نعمت‌‏هاى مرا كفران كردى. (19) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
موسى در پاسخ فرعون گفت: آرى، در آن زمان من براى دفاع از مردى اسرائيلى در برابر آن مرد قبطى به ‏پا خاستم و آن كار را كردم، ولى نمى‌‏دانستم كه به كشته شدن او مى‏‌انجامد و چه فرجام ناگوارى را براى من در پى دارد. (20) و وقتى شنيدم كه بر كشتن من تصميم گرفته‌‏ايد، از شما ترسيدم و از دستتان گريختم و پروردگارم به من دانش و حكمت بخشيد و مرا از پيامبران قرار داد. (21) آيا اين‏‌كه بر بنى‌اسرائيل ستم كرده و آنان را برده خود ساخته‌‏اى، نعمتى است كه آن را بر من منّت مى‌‏نهى؟ (22) فرعون گفت: پروردگار جهان‏‌ها كه تو را به رسالت فرستاده‌است چيست؟ (23) موسى گفت: همان كسى كه پروردگار آسمان‏‌ها و زمين و همه چيزهايى است كه ميان آن دو قرار دارد. شما اگر اهل يقين باشيد، از تدبيرى كه بر جهان حاكم است درمى‌‏يابيد كه خدايى يگانه جهان را اداره مى‌‏كند. (24) فرعون به كسانى كه پيرامونش بودند از روى تعجب گفت: آيا نمى‏‌شنويد كه موسى چه پاسخى مى‌‏دهد؟ (25) موسى گفت: پروردگار جهان‌‏ها، همان پروردگار شما و پروردگار پدران نخستين شماست. (26) فرعون به اطرافيان خود گفت: بى‌‏ترديد، اين پيامبرتان كه به سوى شما فرستاده شده، ديوانه است. (27) موسى در ادامه سخنانش گفت: پروردگار جهان‌‏ها، همان پروردگار مشرق و مغرب و همه موجوداتى است كه ميان آن دو قرار دارد. اگر عقل خود را به كار گيريد درمى‌‏يابيد كه نظامى واحد بر آن‌ها حاكم است و خدايى يكتا آن‌ها را سامان مى‌‏دهد. (28) فرعون گفت: اى موسى، سوگند ياد مى‌‏كنم كه اگر غير از من معبودى اختيار كنى تو را در زمره آن زندانيان كه از وضعشان خبر دارى قرار مى‌‏دهم. (29) موسى گفت: آيا اگر نشانه‌‏اى براى تو بياورم كه درستى رسالت مرا آشكار كند، باز هم مرا به زندان مى‌‏افكنى؟ (30) فرعون گفت: اگر راست مى‌‏گويى كه نشانه و معجزه‌‏اى دارى آن را بياور و نشان ده. (31) پس موسى عصاى خود را افكند كه ناگاه آن عصا اژدهايى آشكار شد. (32) و دستش را از زير بغل بيرون كشيد كه ناگاه آن دست براى تماشاگران سفيد و درخشان پديدار شد. (33) فرعون وقتى با اين حقيقت آشكار روبه‌‏رو گرديد، چاره‌‏اى جز اتّهام نديد و به بزرگانى كه پيرامونش بودند گفت: قطعا اين مرد ساحرى زبردست و داناست. (34) مى‏‌خواهد با سحر خود، شما را از سرزمينتان بيرون كند. با اين وصف درباره او چه برنامه‌‏اى داريد و چه دستورى مى‌‏دهيد؟ (35) مهتران قوم گفتند: در مجازات او و برادرش هارون شتاب مكن و كارشان را به تأخير انداز و گروهى را به شهرها بفرست تا ساحرانى ماهر را گرد آورند (36) آنان هرجادوگر زبردست دانايى را نزد تو مى‌‏آورند. (37) پس جادوگران در وقتى كه ميان موسى و فرعونيان مقرّر شد و آن روزى معيّن بود گردآورى شدند. (38) و به مردم گفته شد: آيا شما هم در آن روز در ميدان مبارزه اجتماع مى‌‏كنيد؟ (39) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
اگر شما در آن روز گرد آييد، چنان‌چه جادوگران بر موسى پيروز شدند، اميد است ما هم از آنان پيروى كنيم و به كيش آنان باشيم. (40) پس هنگامى كه ساحران نزد فرعون آمدند، به او گفتند: اگر ما بر موسى پيروز شديم، آيا حتما مزدى براى ما خواهد بود؟ (41) فرعون گفت: آرى، و علاوه بر آن، قطعا شما از مقرّبان خواهيد شد. (42) موسى به ساحران گفت: افسون‏‌هايى را كه تدارك ديده‌‏ايد و مى‌‏خواهيد بيفكنيد، همه را بيفكنيد. (43) جادوگران ريسمان‏‌ها و عصاهايشان را افكندند و چنان وانمود كردند كه آن‌ها مارهايى پرجنب‏ وجوش‏‌اند، و گفتند: به عزّت فرعون سوگند كه ماييم پيروز اين صحنه، و موسى شكست خورده‌است. (44) پس موسى عصايش را انداخت و ناگهان عصا آن‌چه را كه ساحران به افسون ساخته بودند، به سرعت در كام خود فروبرد. (45) ساحران حقيقت را دريافتند و بى‌‏اختيار به درگاه خدا به سجده افتادند. (46) گفتند: ما به پروردگار جهان‌‏ها ايمان آورديم، (47) همان پروردگار موسى و هارون. (48) فرعون به ساحران گفت: آيا پيش از آن‏‌كه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟ و چاره‌‏اى جز اين نديد كه بگويد: قطعا موسى بزرگ شماست كه سحر را به شما آموخته‌است. به زودى خواهيد دانست كه با شما چه مى‏‌كنم! حتما يك دست و يك پاى شما را به عكس يكديگر خواهم بريد و همه شما را به صليب خواهم كشيد. (49) آنان در پاسخ فرعون گفتند: اين شكنجه براى ما زيانى نيست، زيرا بدين‌‏وسيله به سوى پروردگارمان بازمى‌‏گرديم و به لقاى او نايل مى‌‏شويم. (50) و اميد آن داريم كه پروردگارمان گناهانمان را بر ما ببخشايد، چون ما نخستين كسانى بوديم كه به فرستادگان او، موسى و هارون، ايمان آورديم. (51) و به موسى وحى كرديم كه بندگان من (بنى اسرائيل) را شبانه از مصر كوچ ده تا مورد تعقيب فرعونيان قرار گيريد، زيرا نجات شما در اين خواهد بود. (52) بنى‌اسرائيل به همراه موسى شبانه از مصر حركت كردند. چون فرعون از اين ماجرا آگاه شد، گروهى را به شهرها فرستاد تا مردم را براى تعقيب بنى‌اسرائيل گردآورند و روانه پايتخت كنند. (53) آنان به مردم مى‏گفتند: اين اسرائيليان بازماندگانى بس اندك‌‏اند، (54) و آنان ما را با كردارشان به خشم آورده‌‏اند. (55) و ما مجموعه‌‏اى هستيم مصمم، هماهنگ و مراقب حيله دشمن. (56) بدين‏‌گونه ما فرعون و لشكريانش را در پى بنى‌اسرائيل روانه كرديم و آنان را از بوستان‌‏هاى پردرخت و چشمه‌‏سارهايشان بيرون رانديم. (57) و از گنج‏‌ها و جايگاهى نيكو كه كاخ‏‌ها و خانه‌‏هاى مجلّل در آن داشتند خارج ساختيم. (58) آرى، ماجرا اين بود، و پس از هلاكت فرعونيان، آن بوستان‌‏ها و كاخ‏‌ها و گنجينه‏‌ها را به بنى‌اسرائيل به ميراث داديم. (59) پس از آن‌‏كه فرعونيان بنى‌اسرائيل را تعقيب كردند، هنگام طلوع آفتاب به آنان رسيدند. (60) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
پس چون آن دو گروه به يكديگر نزديك شدند به گونه‌‏اى كه همديگر را مى‌‏ديدند، همراهان موسى ترسان و لرزان گفتند: حتما ما به چنگ لشكريان فرعون خواهيم افتاد. (61) موسى گفت: هرگز چنين نخواهد شد، زيرا پروردگارم با من است و مرا يارى مى‌‏كند و به زودى مرا به راهى كه موجب نجات ماست رهنمون مى‏‌شود. (62) پس به موسى وحى كرديم: با عصايت به اين دريا بزن. او عصايش را به دريا زد، بى‏‌درنگ دريا به صورت دو بخش شكافته شد و هر بخشى چون پاره‌‏كوهى بزرگ گشت. (63) پس ما موسى و همراهانش را وارد شكاف دريا كرديم و ديگران (فرعون و لشكريانش) را به آن‌‏جا نزديك ساختيم تا وارد آن شوند. (64) و موسى و كسانى را كه با او بودند، همه را از دريا عبور داديم و نجات بخشيديم. (65) سپس ديگران را با بر هم آوردن آب دريا غرق كرديم. (66) همانا در اين داستان نشانه‌‏اى است بر يكتايى خدا در تدبير امور جهان و حقانيّت رسالت پيامبران، ولى بيشتر مردم آن عصر نه به يگانگى خدا ايمان آوردند و نه به رسالت پيامبران. (67) به يقين پروردگار توست آن مقتدر شكست‌‏ناپذيرى كه تكذيب‌‏كنندگان را مجازات مى‌‏كند، و اوست آن مهربانى كه به حكم رحمتش قرآن را فرومى‌‏فرستد تا مردم را هدايت كند و هدايت‏‌يافتگان را نجات بخشد. (68) و بر اين مشركان داستان ابراهيم را بخوان. (69) آن‏‌گاه كه به پدر خود و قومش گفت: چه مى‌‏پرستيد؟ (70) گفتند: بت‏‌هايى را مى‌‏پرستيم و همواره به خاطر آن‌ها بر آستانشان حضور داريم. (71) ابراهيم گفت: آيا وقتى كه آن‌ها را مى‌‏خوانيد، دعاى شما را مى‌‏شنوند؟ (72) يا وقتى كه آن‌ها را پرستش مى‌‏كنيد سودى به شما مى‌‏رسانند، و يا اگر دست از پرستش آن‌ها برداريد زيانى به شما وارد مى‏‌كنند؟ (73) گفتند: از اين درگذر ما پدران خود را يافتيم كه چنين مى‌‏كردند. (74) ابراهيم گفت: پس آيا ديديد چيزهايى را كه مى‌‏پرستيديد، (75) شما و پدران پيش‌ترينتان؟ (76) حال كه براى پرستش هلاكت‌‏بار بت‌‏ها جز تقليد برهانى نداريد، بدانيد كه اين بت‌‏ها- از آن‏ روى كه دليلى بر درستى عبادتشان نيست- دشمنان منند، ولى پروردگار جهانيان چون عبادتش بر برهان استوار است اين‌‏گونه نيست. (77) او دشمن انسان نيست، بلكه پروردگارى مهربان است؛ او مرا آفريده و همو مرا به نعمت‌‏هاى اين جهان و جهان ديگر هدايت مى‌‏كند، (78) و اوست كه به من خوراك و نوشيدنى مى‌‏دهد، (79) و هنگامى كه بيمار شوم تنها او مرا شفا مى‌‏دهد، (80) و اوست آن‏‌كه مرا مى‏‌ميراند و سپس زنده‌‏ام مى‌‏كند، (81) و آن‏‌كه اميد دارم در روز جزا گناهم را بر من ببخشايد. (82) پروردگارا، دانش معارف دين و شناخت كردار درست را به من عطا كن و مرا به صالحان ملحق ساز. (83) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
پروردگارا، در ميان نسل‌‏هاى آينده زبان راست‌گويى كه مردم را به آيين من، آيين توحيد دعوت كند پديد آور، زبانى كه گويى زبان من است. (84) و مرا از ميراث‌‏بران بهشت پرنعمت قرار ده. (85) و پدرم را بيامرز كه او از گمراهان است. (86) و روزى كه مردم برانگيخته مى‌‏شوند دست از ياريم برمدار كه به يارى تو دل بسته‌‏ام. (87) روزى كه نه مال براى انسان سودمند است و نه پسرانى كه داشته است خيرى به او مى‌رسانند. (88) اما كسى كه با دلى پاك از شرك و گناه نزد خدا آمده‌است، قطعا از آن پاكى بهره خواهد برد. (89) آن روز بهشت را براى تقواپيشگان نزديك مى‌‏آورند. (90) و دوزخ را براى گمراهان آشكار مى‌‏گردانند. (91) و به آنان گفته مى‏‌شود: كجايند چيزهايى كه به جاى خدا مى‌‏پرستيديد؟ (92) آيا شما را يارى مى‌‏دهند و عذاب را از شما مى‌‏گردانند يا خود از كسى يارى مى‌‏جويند تا عذاب را از خويشتن دور سازند؟ (93) آن‏‌گاه بت‏ها و گمراهان همه با صورت به دوزخ افكنده مى‌‏شوند. (94) و لشكريان ابليس نيز همگى به دوزخ سرنگون مى‌‏گردند. (95) آن‌ها در حالى‌‏كه در دوزخ با يكديگر در ستيزند، به معبودانشان مى‌‏گويند: (96) به خدا سوگند كه ما در گمراهى آشكارى بوديم، (97) آن‏‌گاه كه شما را با پروردگار جهانيان برابر مى‏‌دانستيم، (98) و جز مجرمان كه ما پيروشان بوديم، كسى ما را گمراه نكرد. (99) اينك از ميان شفاعت‌گران، شفاعت‌‏كننده‌‏اى نداريم. (100) و براى ما هيچ دوست نزديك و دلسوزى نيست. (101) اى كاش ما را به دنيا بازگشتى بود در اين صورت از زمره مؤمنان مى‏‌شديم. (102) به راستى در داستان ابراهيم كه بت‌‏ها را طرد كرد و بر حقانيّت توحيد استدلال نمود، نشانه‌اى است بر اين‌‏كه فطرت انسان فطرت توحيدى است، ولى بيش‌تر قوم ابراهيم ايمان نياوردند. (103) به يقين، پروردگار توست آن مقتدر شكست‏‌ناپذيرى كه تكذيب‌‏كنندگان را مجازات مى‏‌كند، و اوست آن مهربانى كه به حكم رحمتش قرآن را فرومى‌‏فرستد تا مردم هدايت شوند و هدايت‌‏يافتگان را نجات بخشد. (104) قوم نوح نيز پيامبران را تكذيب كردند، (105) آن‌‏گاه كه برادرشان نوح به آنان گفت: آيا از عذاب الهى پروا نمى‌‏كنيد؟ (106) من براى هدايت شما فرستاده شده‌‏‌ام و در ابلاغ پيام خدا امين و درستكارم. (107) پس، از خدا بترسيد و مرا فرمان بريد. (108) من از شما هيچ مزدى بر ابلاغ رسالت خود نمى‌‏خواهم؛ مزد من جز بر عهده پروردگار جهان‌‏ها نيست. (109) پس، از خدا بترسيد و مرا فرمان بريد. (110) اشراف قوم او در پاسخ گفتند: آيا به تو ايمان بياوريم و حال آن‏‌كه فرومايه‌‏ترين مردم از تو پيروى كرده‌‏اند؟ (111) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
نوح گفت: من چه مى‌‏دانم كه اينان پيش از ايمان آوردنشان چه مى‏‌كرده‏اند! (112) حساب آنان بر عهده من نيست تا از اعمالشان جويا شوم. اگر اهل درك باشيد، درمى‏‌يابيد كه حسابشان تنها بر پروردگار من است، زيرا او درخور سزا دادن است. (113) و من هرگز مؤمنان را از خود نمى‏‌رانم؛ (114) زيرا من جز پيامبرى كه وظيفه‌‏اش هشدار دادن آشكار به مردم است، نيستم. (115) گفتند: اى نوح، سوگند ياد مى‌‏كنيم كه اگر از دعوت خود دست برندارى، قطعا از زمره سنگ‌سارشدگان خواهى شد. (116) نوح از ايمان آوردن قومش مأيوس شد و گفت: پروردگارا، قوم من، مرا تكذيب كردند؛ (117) پس با فرستادن عذاب، ميان من و آنان سخت جدايى بيفكن و مرا و همه مؤمنانى را كه با منند، از آن عذاب رهايى بخش. (118) پس بر قوم نوح عذاب نازل كرديم، و او و كسانى را كه با وى در آن كشتى انباشته از انسان‌‏ها و حيوانات بودند، نجات بخشيديم. (119) آن‏‌گاه پس از نجات نوح و يارانش، بقيّه را غرق كرديم. (120) به راستى در اين داستان نشانه‌‏اى است بر يكتايى خدا در تدبير هستى و حقانيّت رسالت پيامبران، ولى بيش‌تر مردم آن عصر نه به يگانگى خدا ايمان آوردند و نه به رسالت پيامبران. (121) و قطعا پروردگار توست آن مقتدر شكست‌‏ناپذيرى كه تكذيب‌‏كنندگان را مجازات مى‌‏كند، و اوست آن مهربانى كه به حكم مهربانى‌‏اش قرآن را فرومى‌‏فرستد تا مردم هدايت شوند و هدايت‏‌يافتگان را نجات بخشد. (122) قوم عاد نيز پيامبران را تكذيب كردند، (123) آن‌‏گاه كه برادرشان هود به آنان گفت: آيا از عذاب الهى پروا نمى‌‏كنيد؟ (124) من براى هدايت شما فرستاده شده‌‏ام و در ابلاغ پيام خدا امين و درستكارم. (125) پس، از خدا بترسيد و مرا فرمان بريد. (126) من از شما هيچ مزدى بر ابلاغ رسالت خود نمى‌‏خواهم؛ مزد من جز بر عهده پروردگار جهان‏‌ها نيست. (127) آيا به عبث، بى‏آن‏‌كه شما را نيازى باشد، بر هر بلندى خانه‌‏اى رفيع كه همچون علامتى نمايان است بنا مى‌‏كنيد؟ (128) و كاخ‌‏هاى رفيع و استوار براى خود مى‌‏سازيد بدان اميد كه جاودانه بمانيد؟ (129) و هنگامى كه شدّت عمل به خرج مى‌‏دهيد، هم‌چون گردن‌كشان زياده‌‏روى مى‌‏كنيد؟ (130) پس، از خدا بترسيد و مرا فرمان بريد. (131) و از آن‌‏كس كه شما را به نعمت‌‏هايى كه مى‌‏دانيد مدد كرده‌است، پروا بداريد؛ (132) همو كه شما را به دادن دام‌‏هاى فراوان و پسرانى چند مدد كرده‌است. (133) و شما را به بوستان‌‏ها و چشمه‌‏سارانى بسيار، يارى رسانده‌است. (134) آرى، از او پروا كنيد، زيرا من بر شما به سبب اين كفر و ناسپاسى از عذاب روزى بزرگ بيم‌ناكم. (135) عاديان گفتند: چه ما را پند دهى چه از پنددهندگان نباشى، براى ما يكسان است؛ بدان كه ما به تو ايمان نخواهيم آورد. (136) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
نوح گفت: من چه مى‌‏دانم كه اينان پيش از ايمان آوردنشان چه مى‏‌كرده‏اند! (112) حساب آنان بر عهده من نيست تا از اعمالشان جويا شوم. اگر اهل درك باشيد، درمى‏‌يابيد كه حسابشان تنها بر پروردگار من است، زيرا او درخور سزا دادن است. (113) و من هرگز مؤمنان را از خود نمى‏‌رانم؛ (114) زيرا من جز پيامبرى كه وظيفه‌‏اش هشدار دادن آشكار به مردم است، نيستم. (115) گفتند: اى نوح، سوگند ياد مى‌‏كنيم كه اگر از دعوت خود دست برندارى، قطعا از زمره سنگ‌سارشدگان خواهى شد. (116) نوح از ايمان آوردن قومش مأيوس شد و گفت: پروردگارا، قوم من، مرا تكذيب كردند؛ (117) پس با فرستادن عذاب، ميان من و آنان سخت جدايى بيفكن و مرا و همه مؤمنانى را كه با منند، از آن عذاب رهايى بخش. (118) پس بر قوم نوح عذاب نازل كرديم، و او و كسانى را كه با وى در آن كشتى انباشته از انسان‌‏ها و حيوانات بودند، نجات بخشيديم. (119) آن‏‌گاه پس از نجات نوح و يارانش، بقيّه را غرق كرديم. (120) به راستى در اين داستان نشانه‌‏اى است بر يكتايى خدا در تدبير هستى و حقانيّت رسالت پيامبران، ولى بيش‌تر مردم آن عصر نه به يگانگى خدا ايمان آوردند و نه به رسالت پيامبران. (121) و قطعا پروردگار توست آن مقتدر شكست‌‏ناپذيرى كه تكذيب‌‏كنندگان را مجازات مى‌‏كند، و اوست آن مهربانى كه به حكم مهربانى‌‏اش قرآن را فرومى‌‏فرستد تا مردم هدايت شوند و هدايت‏‌يافتگان را نجات بخشد. (122) قوم عاد نيز پيامبران را تكذيب كردند، (123) آن‌‏گاه كه برادرشان هود به آنان گفت: آيا از عذاب الهى پروا نمى‌‏كنيد؟ (124) من براى هدايت شما فرستاده شده‌‏ام و در ابلاغ پيام خدا امين و درستكارم. (125) پس، از خدا بترسيد و مرا فرمان بريد. (126) من از شما هيچ مزدى بر ابلاغ رسالت خود نمى‌‏خواهم؛ مزد من جز بر عهده پروردگار جهان‏‌ها نيست. (127) آيا به عبث، بى‏آن‏‌كه شما را نيازى باشد، بر هر بلندى خانه‌‏اى رفيع كه همچون علامتى نمايان است بنا مى‌‏كنيد؟ (128) و كاخ‌‏هاى رفيع و استوار براى خود مى‌‏سازيد بدان اميد كه جاودانه بمانيد؟ (129) و هنگامى كه شدّت عمل به خرج مى‌‏دهيد، هم‌چون گردن‌كشان زياده‌‏روى مى‌‏كنيد؟ (130) پس، از خدا بترسيد و مرا فرمان بريد. (131) و از آن‌‏كس كه شما را به نعمت‌‏هايى كه مى‌‏دانيد مدد كرده‌است، پروا بداريد؛ (132) همو كه شما را به دادن دام‌‏هاى فراوان و پسرانى چند مدد كرده‌است. (133) و شما را به بوستان‌‏ها و چشمه‌‏سارانى بسيار، يارى رسانده‌است. (134) آرى، از او پروا كنيد، زيرا من بر شما به سبب اين كفر و ناسپاسى از عذاب روزى بزرگ بيم‌ناكم. (135) عاديان گفتند: چه ما را پند دهى چه از پنددهندگان نباشى، براى ما يكسان است؛ بدان كه ما به تو ايمان نخواهيم آورد. (136) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
اين چيزهايى كه تو ما را بدان فرامى‌‏خوانى، جز شيوه مردمان نخستين كه اهل خرافات بودند چيزى نيست. (137) و ما هرگز عذاب نخواهيم شد و رستاخيزى در كار نيست. (138) پس هود را تكذيب كردند و ما هم آنان را به عذاب هلاك كرديم. به راستى در اين داستان نشانه‌‏اى بر يكتايى خدا و حقانيت رسالت پيامبران است، ولى بيش‌تر مردم آن عصر نه به يگانگى خدا ايمان آوردند و نه به رسالت پيامبران. (139) و همانا پروردگار توست آن مقتدر شكست‌‏ناپذيرى كه تكذيب‌‏كنندگان را مجازات مى‌‏كند، و اوست آن مهربانى كه به حكم رحمتش قرآن را فرومى‌‏فرستد تا مردم هدايت شوند و هدايت‌‏يافتگان را نجات بخشد. (140) قوم ثمود نيز پيامبران را تكذيب كردند، (141) آن‏‌گاه كه برادرشان صالح به آنان گفت: آيا از عذاب الهى پروا نمى‌‏كنيد؟ (142) همانا من براى هدايت شما فرستاده شده‌‏ام و در ابلاغ پيام خدا امين و درستكارم. (143) پس، از خدا بترسيد و مرا فرمان بريد. (144) من از شما هيچ مزدى بر ابلاغ رسالت خود نمى‌‏خواهم؛ مزد من جز بر عهده پروردگار جهان‌‏ها نيست. (145) آيا گمان مى‌‏كنيد كه در اين نعمت‌‏هايى كه شما را در اين سرزمين فراگرفته‌است، ايمن از هركيفرى واگذارده مى‌‏شويد؟ (146) و شما را در بوستان‌‏ها و چشمه‏‌سارانى [فراوان‏]، (147) و در كشتزارها و درختان خرما كه شكوفه‌‏هايى بهم تنيده و بر هم نشسته دارند، به حال خود رها مى‌‏كنند و حساب و كتابى در كار نيست؟ (148) آيا كوه‌‏ها را مى‌‏تراشيد و ماهرانه از آن‌ها خانه‌‏هايى [استوار] مى‌‏سازيد و گمان مى‌‏كنيد كه خداوند به سراغ شما نخواهد آمد؟ (149) پس، از خدا بترسيد و مرا فرمان بريد. (150) و از سران اسرافكار خود فرمان مبريد و پيرو راه و رسم آنان مباشيد؛ (151) همانا كه در زمين تبه‌كارى مى‌‏كنند و در پى اصلاح امور نيستند. (152) ثموديان گفتند: اى صالح، جز اين نيست كه تو از كسانى هستى كه سخت جادو شده‌‏اند و بر اثر آن عقل خود را از دست داده‌‏اند. (153) تو جز بشرى مانند ما نيستى و اگر بشر درخور وحى بود مى‌‏بايست به ما نيز وحى شود. اگر از راستگويانى و واقعا از جانب خدا آمده‌‏اى، معجزه‌‏اى براى ما بياور. (154) صالح (به درخواست قوم خود، از دل كوه شترى ماده بيرون آورد و) گفت: اين ماده شترى است كه سهمى از آب اين سرزمين حق اوست و سهم روزى معيّن نيز حق شماست. (155) [او را از حقّش محروم نكنيد] و هيچ گزندى به او نرسانيد كه عذاب روزى بزرگ شما را فرومى‏‌گيرد. (156) امّا ثموديان شتر را پى كردند و كشتند و ديرى نگذشت كه با ديدن نشانه‏‌هاى عذاب پشيمان شدند. (157) پس، آن عذاب موعود آنان را فروگرفت. به راستى در اين داستان نشانه‌‏اى است بر يكتايى خدا و حقانيّت رسالت پيامبران، ولى بيش‌تر مردم آن عصر نه به يگانگى خدا ايمان آوردند و نه به رسالت پيامبران. (158) و همانا پروردگار توست آن مقتدر شكست‌‏ناپذيرى كه تكذيب‌‏كنندگان را مجازات مى‌‏كند، و اوست آن مهربانى كه به حكم رحمتش قرآن را فرومى‌‏فرستد تا مردم هدايت شوند و هدايت‏‌يافتگان را نجات بخشد. (159) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
قوم لوط نيز پيامبران را تكذيب كردند، (160) آن‏‌گاه كه برادرشان لوط به آنان گفت: آيا از عذاب الهى پروا نمى‌‏كنيد؟ (161) من براى هدايت شما فرستاده شده‌‏ام و در ابلاغ پيام خدا امين و درستكارم. (162) پس از خدا بترسيد و مرا فرمان بريد. (163) من از شما هيچ مزدى بر ابلاغ رسالت خود نمى‏‌خواهم؛ مزد من جز بر عهده پروردگار جهان‌‏ها نيست. (164) آيا از ميان مردم جهان، شما به سراغ مردان مى‌‏رويد و با آنان درمى‌‏آميزيد؟ (165) و اندامى از زنان كه جفت‌‏هاى شما هستند و پروردگارتان آن را برايتان آفريده و به وسيله ازدواج براى شما حلال كرده‌است وا مى‌‏گذاريد؟ شما مردمى هستيد كه از مرز فطرت خود خارج شده‌‏ايد. (166) گفتند: اى لوط، سوگند ياد مى‌‏كنيم كه اگر از سخن خود دست برندارى، قطعا از اخراج‌‏شدگان از اين شهر خواهى شد. (167) لوط با بى‌‏اعتنايى به تهديد آنان گفت: من از دشمنان اين عمل زشت شما هستم. (168) پروردگارا، مرا و خانواده‏ام را كه تنها گروندگان به منند از وزر و وبال آن‌چه اين مردم انجام مى‌‏دهند رهايى بخش. (169) پس او و خانواده‌‏اش را كه همه مؤمن بودند، نجات بخشيديم. (170) بجز همسر پيرش را كه از كافران و باقى‌‏ماندگان در عذاب بود. (171) سپس ديگران را (همانان كه لوط به سويشان فرستاده شد) هلاك كرديم. (172) و بر آنان بارانى از سنگپاره‌‏هاى آسمانى بارانديم، شوم بود باران كسانى كه به آنان هشدار داده شد. (173) همانا در اين داستان نشانه‏‌اى است بر يكتايى خدا و حقانيّت رسالت پيامبران، ولى قوم لوط بيش‌ترشان نه به ربوبيّت خدا ايمان آوردند و نه به رسالت پيامبران. (174) و به يقين پروردگار توست آن مقتدر شكست‌‏ناپذيرى كه تكذيب‏كنندگان را مجازات مى‏‌كند، و اوست آن مهربانى كه به حكم رحمتش قرآن را فرومى‌‏فرستد تا مردم هدايت شوند و هدايت‏‌يافتگان را نجات بخشد. (175) اهل «ايكه» (بيشه نزديك مدين) نيز پيامبران را تكذيب كردند، (176) آن‏‌گاه كه شعيب به آنان گفت: آيا از كيفر خدا پروا نمى‌‏كنيد؟ (177) من براى هدايت شما فرستاده شده‌‏ام و در ابلاغ پيام خدا امين و درستكارم. (178) پس، از خدا بترسيد و مرا فرمان بريد. (179) من از شما هيچ مزدى بر ابلاغ رسالت خود نمى‏‌خواهم؛ مزد من جز بر عهده پروردگار جهان‏‌ها نيست. (180) در خريد و فروش، پيمانه را پر كنيد و از كسانى نباشيد كه با كاستن از پيمانه، به مردم زيان مى‌‏رسانند. (181) و با ترازوى درست كالاها را وزن كنيد. (182) و هنگام پيمانه يا وزن كردن، از كالاهاى مردم نكاهيد و در زمين فسادگرانه به تبه‌كارى نپردازيد. (183) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
و از خدا پروا كنيد همان كه شما و مردمان نخستين را آفريد و تنفّر از زشتى‌‏ها را در سرشت آنان قرار داد. (184) اهل «ايكه» گفتند: اى شعيب، تو از كسانى هستى كه سخت جادو شده و عقل خود را از دست داده‌‏اند. (185) و تو جز بشرى مانند ما نيستى، و اگر بشر درخور وحى بود مى‌‏بايست به ما نيز وحى شود، و قطعا تو را از دروغ‌گويان مى‌‏پنداريم. (186) آن‏‌گاه از سر استهزا گفتند: اگر در ادّعاى رسالت خود از راستگويانى، پاره‏‌هايى از آسمان بر ما بيفكن. (187) شعيب در پاسخ گفت: من اختيار چيزى را ندارم؛ پروردگارم به پيامد كارتان داناتر است. (188) پس او را تكذيب كردند در نتيجه عذاب آن روز كه از پاره ابرى سايه‌‏افكن پديد آمد، آنان را فروگرفت. به راستى آن عذاب، عذاب روزى بزرگ بود. (189) همانا در اين داستان نشانه‌‏اى است بر يكتايى خدا و حقانيّت رسالت پيامبران، ولى بيش‌تر آنان نه به ربوبيت خدا ايمان آوردند و نه به رسالت پيامبران. (190) و همانا پروردگار توست آن مقتدر شكست‌‏ناپذيرى كه تكذيب‌‏كنندگان را مجازات مى‌‏كند، و اوست آن مهربانى كه به حكم رحمتش قرآن را فرومى‌‏فرستد تا مردم هدايت شوند و هدايت‌‏يافتگان را نجات بخشد. (191) به راستى اين قرآن از جانب پروردگار جهان‌‏ها نازل شده‌است. (192) «روح الامين» آن را بر دلت فرود آورده‌است، (193) تا از كسانى باشى كه مردم را هشدار مى‏‌دهند. (194) جبريل آن را به زبان عربى كه اهدافش را به روشنى بيان مى‌‏كند، فرود آورده‌است. (195) و قطعا خبر نزول آن در كتاب‌‏هاى پيامبران گذشته ثبت شده‌است. (196) آيا اين مطلب كه عالمان بنى اسرائيل نزول قرآن بر محمد را باور دارند، براى مشركان نشانه‌‏اى بر حقانيت رسالت او نيست؟ (197) اگر ما اين قرآن را به زبان غير عرب فروفرستاده بوديم، (198) و او آن را بر عرب‌‏زبانان مى‏خواند، آنان به بهانه اين‏‌كه زبان آن را نمى‌‏فهمند، به آن ايمان نمى‏‌آوردند. (199) ما قرآن را در دل مشركان مكه بدين‌‏گونه كه از آن رويگردان شوند وارد ساختيم؛ چنان‌‏كه با ديگر مجرمان نيز چنين خواهيم كرد، زيرا اين سزاى كفرپيشگى و جرم آنان است. (200) آرى، مجرمان به قرآن ايمان نمى‌‏آورند تا اين‏كه آن عذاب دردناك را كه هنگام مرگ به سراغشان مى‌‏آيد، مشاهده كنند. (201) عذابى كه به‌‏طور ناگهانى و در حالى‌‏كه از آن بى‌‏خبرند به سراغشان مى‌‏آيد. (202) و آن‏‌گاه درخواست مهلت مى‌‏كنند و مى‌‏گويند: آيا ما مهلتى خواهيم يافت؟ (203) با اين وصف، آيا باز هم مى‌‏خواهند عذاب ما هرچه زودتر به سراغشان بيايد؟ (204) آيا دانسته‌‏اى كه اگر به آنان مهلت دهيم و چند سالى ديگر از متاع‏‌هاى دنيا بهره‏‌مندشان سازيم، (205) سپس عذابى كه همواره به آنان وعده داده شده‌است، به سراغشان بيايد، (206) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛
مهلت يافتن آنان و بهره بردن چند سال ديگر از دنيا، عذاب را از آنان دور نخواهد ساخت؟ (207) ما هيچ شهرى را به عذاب ويران نكرديم و مردم آن را هلاك نساختيم مگر اين‌‏كه براى آنان پيامبرانى هشداردهنده بود؛ (208) پيامبرانى كه به آنان تذكر مى‌‏دادند؛ و ما چنان نبوده‌‏ايم كه پيش از فرستادن پيامبران، مردم را گرفتار عذاب كنيم، چرا كه ما ستم‌كار نبوده‌‏ايم. (209) قرآن كلام خداست و شياطين (جنّيان شرور) آن را فرود نياورده‏‌اند. (210) آنان درخور اين كار نيستند، زيرا موجوداتى فسادخواه و باطل‏‌گرا هستند و قرآن سراسر حق و پيراسته از باطل است، و آن‌ها بر فرود آوردن قرآن ناتوانند، (211) چرا كه از شنيدن اخبار آسمانى بركنار شده‌‏اند (هرگاه به عالم برتر نزديك شوند تا خبرى از غيب دريافت كنند، با شهاب‌‏هاى آسمانى رانده مى‌‏شوند). (212) حال كه قرآن كلام خداست و همگان را از شرك برحذر مى‏‌دارد، مبادا با وجود خدا به پرستش معبودى ديگر روى بياورى كه در اين صورت از عذاب‌‏شدگان خواهى شد. (213) و هم‏‌اكنون وقت آن است كه خويشاوندان نزديك‌‏تر خود را به كيفر شرك و بت‌‏پرستى هشدار دهى. (214) و براى كسانى كه به تو ايمان آورده و از تو پيروى كرده‌‏اند بال و پر خويش فروگستر و آنان را پيرامون خود گرد آور و با آنان مهربان باش و با بردبارى به تربيتشان همّت گمار. (215) پس اگر خويشاوندانت از پذيرش دعوت تو سرپيچى كردند، به آنان بگو: من از كردار شما دورى مى‏‌گزينم. (216) و در كار مؤمنان و كافران بر آن خداوند مقتدر و مهربانى توكل كن كه با اقتدارش طغيان‌گران را كيفر و به رحمتش مؤمنان را رهايى مى‌‏دهد؛ (217) همان كسى كه تو را هنگامى كه به نماز مى‌‏ايستى مى‌‏بيند، (218) و نيز حركت تو را در ميان سجده‏‌كنندگان. (219) آرى، به خدا توكّل كن كه همو شنوا و داناست. (220) اى مشركان، شيطان قرآن را بر پيامبر القا نكرده‌است؛ آيا به شما خبر دهم كه شياطين بر چه كسانى فرود مى‌‏آيند و سخنانى را به آنان القا مى‌‏كنند؟ (221) آنها بر هر دروغ‌‏پرداز زشت‌كارى فرود مى‏آيند، و پيامبر نه دروغى بر زبان آورده و نه هرگز كارى ناپسند كرده‌است. (222) آنها اخبارى را كه دزدانه از عالم برتر شنيده‏‌اند، به هركس كه بر او فرود آيند القا مى‌‏كنند و بيش‌ترشان دروغ‌گو هستند و اخبار نادرست را در اختيار آن گروه از آدميان قرار مى‏‌دهند. (223) مشركان مى‌‏گويند: تو شاعرى و قرآن شعر است؛ در صورتى كه شاعران چون دروغ مى‌‏بافند، گمراهان از آنان پيروى مى‌‏كنند، ولى پيروان تو همه در پى حقيقت‌‏اند. (224) مگر نديده‌‏اى كه شاعران در هر واديى گام مى‌‏نهند و براى سخنان خود هيچ مرزى نمى‌‏شناسند؟ (225) و چيزهايى مى‌‏گويند كه خود انجام نمى‏‌دهند. (226) جز آن شاعرانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده و خدا را بسيار به ياد آورده و پس از آن‏كه به وسيله هجو مشركان مورد ستم قرار گرفته‌‏اند، با زبان شعر انتقام خود را از آنان گرفته‌‏اند. و كسانى كه ستم كرده‏‌اند به زودى خواهند دانست كه به چه جايگاهى باز خواهند گشت. (227) 🕊👇 ┏━━━🍃═♥️━━━┓   @tartilvathdir96 ┗━━━♥️═🍃━━━┛