eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام صادق(ع) فرمودند: 🔻 همانا خداوند تبارک و تعالی، مومنان را بوسیله نماز جمعه گرامی داشت. ▫️مستدرک المسائل، جلد ۶
کسایـےکہ‌میجنگن،زخمےهم‌میشن! دیروزباگلولہ،امروزباحرف💔! شھداوقتےتیرمیخوردن‌میگفتن فداسـرمھدےفاطمھۜ :)' تویـےکہ‌دارےبراےامام‌زمانت‌کار‌میکنے شب‌وروز..! 🙁 وقتےمردم‌باحرفاشون‌بھت‌زخم‌زدن، تودلت‌باخودت‌بگو؛ [- فداسـرمھدےفاطمھۜ -]🔗♥️ آقاخودش‌بلده‌زخمتودرمان‌کن🌿'
شخصی به آیت الله بهاالدینی گفت: "حاج آقا ! دعا کنيد من آدم بشوم" ، با خنده ي مليحي گفتند "با دعای خالی کسي آدم نمي شود باید زحمت بکشید"👌
‹🌤› دعا‌پشت‌دعا‌برای‌آمدنت! گناه‌پشت‌گناه‌براے‌نیامدنت‌... دل‌درگیر؛میان‌این‌دوانتخاب کدام‌آخر!؟🚶🏻‍♂ یا | 🌹|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ مصاحبه جنجالی مصی علی‌نژاد با بدون تعارف 🔹 فقط بخندید ..😂 🔹 عدو شود سبب خیر...😂
🚀اثر گذاری موشک‌باران🚀 🔴وحشت دولت آلبانی از حملات سپاه‌پاسدان‌علیه‌تروریست‌های‌تجزیه‌طلب 🔹روز گذشته، پس از موشک‌باران مواضع گروه تجزیه‌طلب پژاک در اقلیم کردستان عراق، ادی‌راما نخست‌وزیر آلبانی، در مصاحبه خود با خبرگزاری تلگراف گفت: ما فقط برای نجات جان منافقین به آنها پناه دادیم و از اقدامات سیاسی آنها حمایت نمی‌کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۰‌‌‌‌‹‌‌‌‌‌‌‌‌‌بِسْـمِ‌اللّٰھِ‌الرَحمٰـنِ‌الرَحِیـم...!🌿💚! اَلسَـلامُ‌عَلَیڪَ‌یـٰابقیَة‌اللّٰھِ‌فِۍ‌ارضِہ🖐🏻🌱› ‌‌‌‌•؛•ᚔ‌ᚔ‌ᚓ⊰✾⊱ᚔᚔ‌ᚔ•؛• ...⇣•• یـٰآربَ‌العـٰآلـَمین...!🖇🕊•• اِ؎پـَروردگـٰارِجَـهانیـٰان...!🎼🤍•• ‌
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۰۹ مهر ۱۴۰۱ میلادی: Saturday - 01 October 2022 قمری: السبت، 3 ربيع أول 1444 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️2 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام ▪️5 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام ▪️6 روز تا عید غدیر ثانی، آغاز امامت امام زمان عج ▪️14 روز تا ولادت پیامبر و امام صادق علیهما السلام ▪️31 روز تا ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
پیامبرخدا (ص): ❇️به فرزندان خود احترام گذارید و آنان را آداب نیکو بیاموزید تا آمرزیده شوید. 📚 میزان الحکمة،ج۱،ص۱۰۷ ┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از سخنان یک زندانی درباره حاج قاسم تا تاثیر پیکر شهدا 🔹حجت‌الاسلام وکیل‌پور از راویان به دستاوردهای دفاع مقدس اشاره و بر ضرورت نشر خاطرات تاکید کرد.
🔻شهدای امروز حادثه تروریستی در کابل همه دختر جوان با میانگین سنی حدود ۱۸ سال هیچ کسی برای شما در جهان هیچ کاری نمی‌کند حتی برایتان یک استوری نمیگذارند . چون خون شما صرفه سیاسی ندارد 🖤
سلام رمان جدیدی تقدیم نگاه پرمهرتون میکنم به نام ♨️ امیدوارم دوست داشته باشید🌹
🌸🌸🌸🌸 🔥رمان 🔥 نویسنده # سیده زهرا بهادر 🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸 🔥 🔥 عصبانی از خونه زدم بیرون... واقعا نمی فهمیدم علت این همه ممانعت چیه؟! هنوز هم با من مثل همون پسر بچه ی کوچولو رفتار می کنن! خسته شدم انگار نه انگار هجده ، نوزده سالمه....! وسط حرف زدن با خودم بودم که گوشیم زنگ خورد... فکر کردم بابامه... با خودم گفتم: ولش کن بعدش جواب میدم! شاید یه کم نگرانی براشون بد نباشه! آخه تا کی حرف، حرف اونا باید باشه! اما تا چشمم به شماره افتاد دیدم، عه! مهدی داره زنگ میزنه... گوشی رو وصل کردم... _الو سلام مرتضی خوبی؟ _چقدر دیر جواب دادی پسر...! گفتم: سلام مهدی خوبی؟ ببخش جونم بگو .... گفت: مرتضی خوبی؟ چرا صدات گرفته! گفتم: چیز خاصی نیست! یه کم با مامان و بابام بحثم شده! گفت: پسر چرا تو آدم نمیشی!!! مرتضی اینقدر با پدر مادرت کَل نگیر!!! عاق والدین میشی، دستت می مونه تو پوست گردو... عصبانی گفتم: بیا پدر و مادرم کمه! شما هم تعارف نکن نصیحتی، سرزنشی داری راحت بگو ...! گفت: خیلی خوب چقدر زود بهت بر میخوره! حالا سر چی بحثتون شده!!! شاید بتونم کمکت کنم؟! در حالی که بلند، بلند صحبت می کردم گفتم: مهدی تو چه می فهمی درد من چیه! شما برای خودت آقایی! هر کار دلت بخواد میکنی! بعد چطوری میتونی درد نکشیده، درد دردمند رو بفهمی حضرت حاج آقا!!!! گفت: مرتضی داری کنایه میزنی؟؟؟؟ گفتم: ببخشید مهدی عصبانیم خوب توقع داری شعر عاشقانه برات بخونم.... گفت_ههه! ههه! مگه بلدی!!!! گفتم: مهدی ولش کن!!! اگه کاری نداری بی خیال خداحافظ! گفت: مرتضی صبر کن کارت دارم! کجایی اصلا؟! هم ببینمت هم کارم رو بهت بگم... چاره ای نبود! اگه نمیدیدمش بی‌خیالم نمیشد! قرار شد بیاد دنبالم... نیم ساعت بعد ماشین پژو پارس جلوم ترمز کرد... مهدی بود با عبا و قبا و عمامه! گفت: بفرما بالا آقا مرتضی ... جرقه ای توی ذهنم زد! کی بهتر از یه طلبه! اصلا شاید واقعا مهدی بتونه یه کاری برام بکنه هر چی باشه بابام، مهدی رو خیلی قبول داره! سوار شدم... محکم زد روی شونه ام و گفت: خوب حالا بگو ببینم چطوری؟! نگاهش کردم و دستم رو گذاشتم روی شونم گفتم: حاج آقا حق ناس بخداااا! اینقدر محکم نزن کبود شد جاش!!!! سری تکون داد و گفت: بسلامتی اوضاعت قمر در عقربه!!! نفس عمیقی کشیدم بی توجه به حرفش ادامه دادم: نمیذارن بیام حوزه ثبت نام کنم، میگن اول دانشگاه...! مهدی با خنده گفت: خدا خیرشون هم بده تو بیای حوزه علمیه! حوزه علمیه کجا بره!!! نگاه معنی داری بهش کردم... نگاهم کرد و گفت: خوب چیه! دروغ میگم! تاااازه مرتضی تو سر اینکه بیای حوزه علمیه با پدر و مادرت بحث کردی! داداش من یه عمر تو حوزه ی علمیه درس خوندم تهش میگن بعد از خدا هر چی پدر و مادرت گفت، اگه حرام نبود بگو چشم تا نمره ی قبولی بگیری! با این حساب شما نیومده رفوزه ای برادر... بعد هم چه فرقی میکنه! دانشگاه یا حوزه تو به درد اسلام بخور، در هر جایگاهی که هستی باش! اینجوری دل پدر و مادرتم بدست میاری... عصبانی گفتم: نه حاج آقا مثل اینکه تو نمیخوای کمک من کنی! نگه دار من پیاده میشم من رو بگو روی کمک کی حساب باز کردم! شما آخوندا عادت دارین به تک خوری!!!!! محکم زد روی ترمز... نگاه نافذی بهم کرد و جدی گفت: مرتضی اگه من تک خورم بگو مهدی تو بدی، تو تک خوری! باید بدونی تا هنوز پات رو توی حوزه ی علمیه نذاشتی همه جا ممکنه خوب و بد باشه! حتی توی حوزه ی علمیه ولی این دلیل نمیشه جمع ببندی فهمیدی!!!! 🍁نویسنده: سیده زهرا بهادر 🍁 🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸 🔥 🔥 یه خورده گلوم رو صاف کردم و گفتم: باشه بابا!!! شیخ مهدی تو که بی جنبه تر از من هستی! مگه چی گفتم!!! بعد هم برای اینکه اقتدارم رو نشون بدم در رو باز کردم و پیاده شدم... مهدی هم نامردی نکرد گاز ماشین رو گرفت و رفت!!! دیدم جدی جدی رفتا!!! با حالت دستم بلند اشاره کردم به سمت ماشین و داد زدم خیلی نامردی ... چند کیلومتری رفت... منم مطمئن شدم که قصد برگشت نداره! همینطور توی دلم فحش ریز و درشت به هر چی آخوند و رفیق و خودم و دنیا میدادم که دنده عقب گرفت...! رسید بهم گردنش رو گج کرد و از پنجره ی ماشین گفت: آقا مرتضی چقدر پاک کردی!! عصبی گفتم: چیوووو ! لبخندی زد و گفت: گناه های من رو و با تموم آخوندا !!! بی اعتنا نگاهش کردم هیچی نگفتم... و مثل انسانهای تازه به دوران رسیده با اینکه توی دلم خوشحال شدم برگشت اما با ابروهای بهم گره خورده به راهم ادامه دادم... گفت: یعنی نمیخوای سوار شی! برم! برم رفتمااااا.... بعد با همون جذبه اش گفت: ناز نکن بیا بالا... من که منتظر همین لحظه بودم اما مثلا با حالت بی رغبت سوار شدم... آرومتر از دفعه ی قبل زد به شونه ام و گفت: رفیق خوبم جمع نبند! نه اینجا، نه هیچ جای دیگه! بالاخره توی هر قشری خوب و بد هست وقتی میگی شیخ مهدی تو فلانی قبول! اما وقتی میگی همه ی شیخا فلانن این دیگه از اون حرفهاست که نشون میده نه تنها دین مدار نیستی که ببخشیدا عقل مدار هم نیستی!!! یه بدی از من می بینی نچسبون به همه برادرم! تعمیم نده به کل جامعه! آخه خودتم یکی از همین اعضای جامعه ای! گفتم: نگاه مهدی غلط کردم خوبه!!!! نصایح تموم شد! حالا بگو کاری از دستت بر میاد برای من بکنی! دستش رو انداخت توی فرمون خیلی جدی گفت: نچ داداش! تو بیای تو حوزه، جامعه ی طلاب یکجا به فنا میره! گفتم: جمع نبند برادرم جمع نبند! زد زیر خنده و گفت: ای آدم زرنگ! بعد هم ادامه داد من حرفی ندارم با بابات صحبت کنم! اما واقعاااا برام سوال شده برای چی میخوای بیای حوزه؟! تو تا دیروز از کنار عبای ما رد میشدی یه متلک نثارمون میکردی! حالا خورشید از کدوم طرف طلوع کرده!!!! کلافه گفتم: مهدی تو نمیدونی! نه! واقعا نمیدونی!! خوب معلومه میخوام آدم بشم! میخوام به درد اسلام بخورم! چندین بار دستش رو کشید روی محاسن صورتش... نفس عمیقی کشید و گفت: اگه واقعا برات آدم شدن مهمه و به درد اسلام خوردن! تو الان دانشگاه قبول شدی و توی این جایگاه خیلی می تونی موثر باشی و به درد اسلام بخوری غیر از اینه!!! عصبی گفتم: نخخخخخخخیر شما ظاهرا توی تیم بابامی! من بدبخت رو بگو روی کی حساب باز کردم! خوبه می‌خوام برم حوزه باید اینقد التماس کنم نمیخوام برم خارج از کشور! جدی نگاهم کرد و گفت: ببین آقا مرتضی تو از حوزه یه آرمانی تو ذهنته که اگر هدف نداشته باشی صرف یه تنوع روحی بیای داخلش اونوقت نه تنها خودت ضربه میخوری که به چهار نفر دیگه هم ضربه میزنی! تا شرایط فعلیت! اخم هام رو کشیدم توی هم و گفتم: دست درد نکنه مهدی! همین الان گفتی خوب و بد توی همه قشری هست! درسته هنوز شاید خیلی پخته نباشم ولی باور کن اینقدر هالو هم نیستم که تمام حوزوی ها رو داری عصمت حساب کنم!!! با نیش خندی گفت: یعنی منظورت اینه مرغ یه پا داره دیگه!!! بعد دوباره جدی شد با اشاره به عمامه اش گفت: میدونی که این لباس پیغمبر صلوات الله علیه! یعنی خاکسترم بریزن روی سرت باید پای آرمانهات وایستی ! بیای و خوب باشی بالاخره از یه عده فحش میخوری! اما اونور حساب و کتابت با رحمن و رحیمه! همراه و همرنگ بدا باشی! اینجا خُوش میخوری لقمه لقمه و درشت درشت! اما اون ور کارت با کرام الکاتبین! اینا رو که گفتم برای اینکه حساب کار بیاد دستت! من حرفی ندارم بیای حوزه اما رضایت پدر و مادرت شرطه! باید هر جوری هست راضیشون کنی، اونم به خوبی! نه به زور و اخم و ناراحتی! لبخند نشئت روی صورتم و گفتم: میخوامت شیخ مهدی... خاک عباتم... بعد بی مهابا ادامه دادم: الان بریم با بابام صحبت کنی؟! 🍁نویسنده: سیده زهرا بهادر 🍁 🌸🌸🌸🌸🌸
فرشته حسینی ، همسر نوید محمدزاده که اصالتی افغانستانی دارد ، سر فوت مهسا امینی خودشو جر داد ولی دیروز که 50 دختر 18-20 ساله هم‌وطنش از شدت انفجار تیکه و پاره شدن هیچ واکنشی نداشته ...