eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
50.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 💢 پهپاد حزب‌الله خورد تو گاوداری!!! در جریان باشید...😂 @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ٺـٰاشھـادت!'
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 151 -چی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 152 -یعنی... چرا کشته شد؟ -چه می‌دونم... فقط می‌دونم کشتنش. ترس در چشمان ایلیا موج می‌خورد و بیرون می‌ریزد، در تمام فضای ماشین چرخ می‌خورد و به من که می‌رسد متوقف می‌شود. می‌پرسد: چطوری کشتنش؟ نقشه‌ی مسیریاب، خیابان‌ها را نارنجی و قرمز نشان می‌دهند. ترافیک در این منطقه بیشتر وقت‌ها سنگین و نیمه‌سنگین است، از بس که تنگ‌ و قدیمی‌اند. می‌گویم: چه می‌دونم... رفته بود سفر، تو اتاق هتلش یکی خفتش کرد و کشتش. ابروهای ایلیا درهم می‌روند و لبانش موقع گفتن «اوووه» غنچه می‌شوند. می‌خندم و می‌گویم: فکر کنم از همکاری با من پشیمون شدی نه؟ تندتند سرش را به چپ و راست تکان می‌دهد. -نه نه... آخه خودت گفتی ربطی به تو نداشت. -ولی سر این قضیه ممکنه بکشنت. دهانش در همان حالت که مانده بود باز می‌ماند و آرام می‌بنددش. گلویش را صاف می‌کند و می‌گوید: به هرحال باید حقیقت روشن بشه، مگه نه؟ -این حرف برای یه کارمند موساد زیادی خنده‌داره. وارد خیابان راکِوت که می‌شویم، کمی از ترافیک کم می‌شود. ایلیا لب‌هایش را برهم فشار می‌دهد؛ در ذهنش دارد دنبال جواب می‌گردد. ادامه می‌دهم: تو فقط می‌خوای انتقام بگیری، گور بابای حقیقت. این که مسیر انتقام ما دوتا از برملا شدن حقیقت می‌گذره هم از شانس خوب حقیقته. نمی‌خندد. فقط صدایی از ته حلقش خارج می‌شود که می‌توان اسمش را خنده گذاشت. می‌دانم این فکر دارد دیوانه‌اش می‌کند که هدف من چیست و می‌خواهم از کی انتقام بگیرم، ولی چون می‌ترسد دوباره ضایعش کنم جواب نمی‌دهد. دارد کم‌کم رام می‌شود. تبلتم را از کیف درمی‌آورم و پوشه‌ای که ایلیا داد را باز می‌کنم. -خب، اینی که داریم میریم سراغش کیه؟ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 153 -خب، اینی که داریم میریم سراغش کیه؟ این را می‌پرسم تا بحث عوض شود و دوباره یادم بیفتد چه غلطی می‌خواهم بکنم. ایلیا می‌گوید: پسر یکی از بازمانده‌هاست. و از گوشه چشم به پوشه‌ای که روی تبلت من باز است نگاه می‌کند. -اسمش یوواله. زمان جنگ هفتم اکتبر توی کفارغزه زندگی می‌کردن و اون نُه سالش بوده. همون موقع فیلم مصاحبه مامانش معروف شد. یکی از نیروهای حماس بهشون گفته بود می‌شه یه موز بردارم؟ طوری می‌خندد که انگار یک جوک بامزه شنیده؛ خنده‌اش مثل یک صهیونیست عصبانی و عوضی نیست. من آنچه از مطالعه پرونده فهمیده‌ام را بلند می‌گویم: مامانش، روتیم، توی سن چهل و سه سالگی، یعنی سه سال بعد هفتم اکتبر می‌میره؛ بخاطر گازگرفتگی. ایلیا سرش را تکان می‌دهد. -و البته تا قبلش درباره تجربه‌ش از جنگ توی صفحه مجازیش می‌نوشته. درباره این که برخورد نیروهای حماس باهاشون خوب بوده؛ درباره این که دولت اسرائیل حاضر نیست خسارات رو تمام و کمال بپردازه... -محتواهایی که منتشر می‌کرد خیلی بیشتر از انتقاد بود. به عنوان یه شاهد زنده داشت حیثیت ارتش اسرائیل رو زیر سوال می‌برد. ایلیا آه می‌کشد و می‌گوید: بعدم هر محتوایی که نوشته بود از تمام رسانه‌ها مخصوصا رسانه‌های اسرائیلی حذف شد؛ ولی نشد کامل از همه دنیا محو بشه. کشورهایی که اینترنت ملی داشتن کارو سخت می‌کردن. شانه‌هایش را تکان داد. -که البته به نظر من مهم هم نیست. دنیا دیگه فهمیده ما چکاره‌ایم. فهمیدن دنیا هم نمی‌تونه جلوی دولت ما رو بگیره. صهیونیست جماعت وقیح‌تر از این حرف‌هاست که از رسانه‌های بین‌المللی بترسد. می‌پرسم: تو با دولت مخالفی؟ یک نفس عمیق می‌کشد و به روبه‌رو خیره می‌شود. چندبار با انگشت روی فرمان ضربه می‌زند و می‌گوید: نمی‌دونم. -تو کارمند دولتی، اونوقت نمی‌دونی؟ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @tashahadat313
‌-میگفت: گاهی‌ اوقات‌ با خدا‌ خلوت‌ کنید نگویید‌ که‌ ما‌ قابل‌ نیستیم.. هر چه‌ ناقابل‌ تر باشیم خدا‌ بیشتر‌ اهمیت میدهد. خدا کسی‌ نیست‌ که‌ فقط‌ خوب‌ها را انتخاب‌ کند🌱 ( معلم شهید ابراهیم هادی) @tashahadat313
📖 تقویم شیعه ☀️ امروزدوشنبه: شمسی: دوشنبه - ۳۰ مهر ۱۴۰۳ میلادی: Monday - 21 October 2024 قمری: الإثنين، 17 ربيع ثاني 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام 🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیه‌السلام السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: 🌺17 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ▪️25 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ▪️45 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️55 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها 🌺62 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها @tashahadat313
💎 امام باقر علیه‌السلام: 🔹 اِتَّبِع مَن يُبكيكَ وهُوَ لَكَ ناصِحٌ، ولا تَتَّبِع مَن يُضحِكُكَ وهُوَ لَكَ غاشٍ. 🔸 از كسى كه تو را به گريه مى اندازد، ولى خيرخواه توست، پيروى كن و از كسى كه تو را مى خنداند، ولى با تو نيرنگ مى كند ، پيروى منما . 📎 الکافی، ج۲، ص۶۳۸، ح۲ @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ 🔺 پیشنـهاد ویـژه 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎@tashahadat313
رِفیق برایِ شدن ، هُنَر لازم است... هُنَرِ رد شدن از سیم خاردارِ نَفس! هُنَرِ بِه خُدا رسیدن هُنَرِ تَهذیب... تا هُنَرمَند نشی، نِمیشی!!♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎@tashahadat313
روانشناسی قلب 42.mp3
8.94M
42 🎧آنچه خواهید شنید؛ ❣️يه موقع هايي... قلب... آتیش می گیره! 🔻یکی از این موقع ها... زمان بگو مگو با دیگرانه! که آتیشش، براحتی خاموش نميشه. @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 روایتی کوتاه از سردار شهید (ابوحامد) فرمانده و موسس تهیه شده در خبرگزاری صدا و سیمای خراسان رضوی @tashahadat313
🔰 فرازی از وصیت نامه شهید؛ ما رهروان حضرت روح‌الله و عاشقان حضرت مهدی(عج) به فرموده قرآن ايمان داريم و در سختی‌های راه خدا مقاومت می‌كنيم و اعتقادمان بر پوچی دنيا است. همانطور كه در قرآن آمده (زندگی متاعی بيش نيست) و اينكه همه نمرودها و فرعون‌ها كه نسبت قدرتشان به مردم ضعيف بيش از ابر مستكبران بر مستضعفان جهان امروز نيست، همه به خواست خدای متعال محكوم به فنا شدند چون برعكس مادی‌گرايان و محاسبه‌گران ظاهری كه می‌گويند آمريكا قدرتمند است و ما هرگز نمی‌توانيم با او در ستيز باشيم، ما اعتقاد راسخ داريم كه دست خدا بالای همه دست‌هاست (يدالله فوق ايديهم) شهید حسن مصلح🌷 ولادت: ۱۳ بهمن‌ماه ۱۳۴۰، رشت این شهید والامقام یکم اسفند ماه ۱۳۶۰ در منطقه عملیاتی تنگه چذابه جاوید‌الاثر شد. @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ٺـٰاشھـادت!'
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 153 -خب،
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 154 صدایش را کمی بلندتر می‌کند. -واقعا نمی‌دونم. -پس چرا رفتی توی موساد؟ شغل بهتر برات نبود؟ دست می‌اندازد به یقه پیراهنش و دکمه بالایی آن را باز می‌کند. یقه را طوری می‌کشد که گویا می‌خواهد راه نفسش باز شود. می‌گوید: به هرحال بعد سربازی سریع جذبم کردن. خیلی گزینه‌ای برای انتخاب نداشتم. دولت هم مشکل کمبود نیرو داره، خیلی‌ها دارن مهاجرت می‌کنن. می‌دانم که جواب اصلی این نیست؛ یا حداقل همه‌ی جواب این نیست. او می‌خواسته انتقام بگیرد. خیلی وقت است که این انگیزه را داشته، وگرنه نمی‌تواند انقدر سریع برای همکاری با من به نتیجه برسد. عجیب‌تر آن که، هاجر می‌دانست او می‌خواهد انتقام بگیرد و من را فرستاد سراغش؛ و دانستن انگیزه‌های بسیار پنهان و شخصی افراد، حتی برای قوی‌ترین سرویس‌های اطلاعاتی دنیا کار راحتی نیست. ایلیا خیلی پیچیده‌تر از آن است که نشان می‌دهد؛ و برخلاف آنچه به نمایش می‌گذارد، اصلا خنگ و زودباور نیست. حتی شاید عاشق هم نیست. او فقط ادای احمق‌ها را درمی‌آورد و این من را می‌ترساند. -تلما، من تو رو قبلا جایی دیدم؟ این سوالش قلبم را از تپش می‌اندازد. یک لحظه سر جایم منجمد می‌شوم. عضلات فک و حنجره‌ام سفت شده‌اند و دستوری برای حرکت دادن‌شان ندارم. مغزم سریع دور خودش می‌چرخد و دنبال احتمالات مختلف می‌گردد. بجز یک احتمال، چیزی به ذهنم نمی‌رسد: چشمش به پرونده‌ام در موساد خورده؟ صورتم را می‌چرخانم به سمت پنجره تا چهره گلگونم را نبیند و سعی می‌کنم لرزش صدایم را کنترل کنم. -نه، چطور؟ *** -نه، چطور؟ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت ۱۵۵ *** -نه، چطور؟ این را درحالی گفت که صورتش را از من پنهان می‌کرد. صدایش گرفته بود. داشت چیزی را پنهان می‌کرد؛ مضطرب شده بود. پس فکرم درست بود؛ من او را دیده بودم و اینطور که او رفتار می‌کرد، نباید دیده باشمش. شاید با یک هویت دیگر. خودم را به خنگی زدم. -نمی‌دونم چرا؛ ولی به نظرم خیلی آشنایی. همچنان رویش را نگرداند. -خیلی‌ها فکر می‌کنن من براشون آشنام. فکر کنم از اون چهره‌هایی‌ام که خیلی پرتکراره، انگار از روم کپی پیست شده! خرخری کرد که شبیه خنده بود؛ یک خنده‌ی عصبی. برای این که از این حال درش بیاورم و دوباره بتواند درست حرف بزند، گفتم: نمی‌دونم؛ ولی گاهی آدم یکیو می‌بینه و حس می‌کنه مدت‌هاست می‌شناسدش. من یه چنین حسی دارم. به ترافیکِ سنگین در بزرگراه آیالون خوردیم و من خودم هم از حرفی که زدم مبهوت بودم؛ اما پشیمان نه. او باز هم نگاهم نکرد؛ ولی صدایش تغییر کرد. دیگر لرزان نبود. مثل قبل شد؛ انگار که خیالش راحت شده باشد. -منم یکی دوبار اینطوری شدم. دوباره روزنه‌ای باز شد که بتوانم گذشته مرموزش را بفهمم. مطمئن بودم گذشته‌ی تلما با آنچه به من گفته و خودم فهمیده بودم تفاوت دارد. کسی پایگاه‌های داده را دستکاری کرده و برایش پرونده‌ای دروغین برایش ساخته بود؛ گذشته‌ای ساختگی که تنها قسمت واقعی‌اش، رابطه‌ی میان تلما و آن پرستوی مُرده بود، اورنا. سعی کردم از همان روزنه، راهی به سوی گذشته‌اش باز کنم. -چه جالب، با کی اینطور شدی؟ -کسایی که می‌تونستن خانواده‌م باشن. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 156 -چه جالب، با کی اینطور شدی؟ -کسایی که می‌تونستن خانواده‌م باشن. انقدر آرام این را گفت که انگار داشت با خودش حرف می‌زد. شاید حواسش به من نبود؛ و این موقعیت مناسبی بود که واقعیت را از زبانش بشنوم. -کیا؟ نگاهش رو به پایین بود و سر انگشتش را روی لبه تبلت می‌کشید. آرام کمی از پوست لبش را می‌کند. این‌ها نشانه یک راز بزرگ بودند که درونش مدفون شده بود. رازی داشت درون ذهنش موج می‌خورد، تا زبانش بالا می‌آمد و بعد آن را فرو می‌داد. -کسایی که واقعا دوستم داشتن. ناگهان انگار که به خودش آمده باشد، سرش را سریع بلند کرد و گلویش را صاف. بی‌هدف روی صفحه تبلت دست می‌کشید و نوشته‌ها را بالا و پایین می‌کرد. گفتم: فکر نمی‌کنی حرف زدن حالتو بهتر کنه؟ و سرم را کمی به سمتش خم کردم. تشر زد: حواست به جلوت باشه. یک نفس عمیق کشید و تبلت را بست. -حال من فقط با انتقام خوب می‌شه. -قبلا گفتم، الانم می‌گم. اگه بهم بگی شاید بهتر بتونم کمکت کنم. -هر وقت بدونم لازمه می‌گم. طوری لب‌هایش را چسباند به هم که من هم بفهمم باید خفه شوم. از حرف زدن متنفر بود این دختر. ترافیک بزرگراه روان شده بود؛ داشتیم از شهر خارج می‌شدیم و دورمان را زمین‌های سبز کشاورزی می‌گرفتند. دلم موسیقی می‌خواست و نمی‌دانستم تلما اهلش هست یا نه؛ پس بی‌خیال شدم. تلما به روبه‌رو خیره بود؛ با نگاهی چنان تیز که انگار می‌خواست هرچه مقابلش می‌بیند را بشکافد. از تمام رفتارهایش کینه می‌بارید. شاید اشتباه می‌کردم؛ چیزی که درون این دختر بود، بیش از راز یک کینه بود. زیرچشمی به چهره‌اش دقت می‌کردم؛ به فرم چشمانش که پشت عینک دقیقا مشخص نبود. من مطمئنا او را جایی دیده بودم. اوایل فکر می‌کردم شاید او هم یکی از ساکنان بئری بوده، حتی شاید همبازی بچگی. ولی در میان خاطراتم هیچ دختری با مشخصات تلما وجود نداشت. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @tashahadat313
🔸️قالَ الاِمامُ الصّادِق عليه السلام: إِنَّ شَفَاعَتَنَا لاَ تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلاَةِ 🔸️امام صادق علیه السلام فرمودند: براستى، كه شفاعت ما (خاندان) شامل حال كسى كه نماز را كوچك (و بى‏ اهميت) بشمارد، نمى‏گردد. 📚ثواب الاعمال ص ۲۰۵ برای دیگران هم ارسال کنید👌 @tashahadat313
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۰۱ آبان ۱۴۰۳ میلادی: Tuesday - 22 October 2024 قمری: الثلاثاء، 18 ربيع ثاني 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليه السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليه لسّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: 🌺16 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ▪️24 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ▪️44 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️54 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها 🌺61 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها @tashahadat313
امیرالمومنین علیه السلام: ✍️ کسانی که خود عیب دارند، علاقه مند به شایع کردن عیب های مردم هستند، تا جایِ عذر و بهانه برای عیب های خودشان باز شود. 📚 غررالحکم حدیث 5198 @tashahadat313
ترور بانوی ایرانی توسط رژیم صهیونسیتی💔 ارتش تروریستی رژیم صهیونسیتی یک زن ایرانی را به همراه همسرش ترور کرد. شهیده معصومه کرباسی، همسری لبنانی داشت که با هم ترور شدند. رحمت و رضوان الهی بر آنان باد که حیات و مماتشان با هم بود!🕊✌️🏻 🌿 @tashahadat313
هَـــــرکے⇠ دَم خـــُــور﴿ آقــــٰـا؎ مــٰـــا𔘓﴾ ⤦‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ میـــــشِہ۔۔۔❤️ ⇇ امـــٰــام حُســـــینےمیجَـــــنگہ۔۔ و امــٰـــام حُسیـــــنے هَـــــم ◇◇ شَهیـــــد میـــــشِہ…⇉🌷 شهید_یحیی_سنوار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎@tashahadat313
روانشناسی قلب 43.mp3
9.5M
43 🎧آنچه خواهید شنید؛ ❣️قلب هر انسان، به اندازه معشوقش وسعت داره... 💝اگر قلب وسیع میخوای؛ باید معشوق های بزرگ انتخاب کنی. @tashahadat313
♦️وقتی خدا بهت عزت بده مادران اسم بچه هاشونو هم اسمت میذارن 🔹مادر و پدر ترکیه ای اسم فرزندشون رو یحیی سنوار گذاشتن @tashahadat313
کشتی‌نوح‌نشدمنتظرهیچکسی ... این‌حسین‌است‌که‌باخودهمه‌راخواهدبرد🩶:) @tashahadat313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا