eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
5.5هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️یادی که در دلها هرگز نمی میرد یاد شهیدان است❤️ 💖 قرار عاشقی با دو برادر شهید 👇👇👇👇💖 🌷قرار عاشقی با اولین برادر شهید #محمود_مافی 🌷 🌹 بسیجی ، متولد قزوین🌹 تاریخ تولد 1344/1/12 تاریخ شهادت 1360/7/5 🌷قرار عاشقی با دومین برادر شهید #مسعود_مافی 🌷 🌹بسیجی ، متولد قزوین 🌹 تاریخ تولد 1338/8/9 تاریخ شهادت 1360/7/6 #شهید #شهادت 🌷 @taShadat 🌷
در انتظار ديدنت دلها بيقرارند ... ای تک ستاره بهشت حسرت به دلمان مگذار 🌺 سالروز آغاز امامت امام عصر، حضرت مهدی صاحب الزمان (عج) مبارک باد. 🌷 @taShadat 🌷
❓بعد از ظهور حضرت مهدی(عج) چه اتفاقاتی می افتد؟ ☘1- علم به اوج خود می رسد و جهل و نادانی از بین می رود ☘2- بسیاری از گمراهان هدایت می شوند ☘3- ظلم و جور برطرف شود و عدالت و امنیت تمام جهان را فرا گیرد ☘4- زمین گنج ها و برکات خود را آشکار می کند(طلا و نقره روی زمین انباشته میشود) ☘5- تمام فقرا بی نیاز می شوند به طوری که کسی برای گرفتن خمس و زکات پیدا نشود ☘6- تمام مریض ها خوب می شوند و کورها بینا می گردند و پیرها جوان میشوند ☘7- باران به قدر کفایت ببارد و کل کره زمین مثل مخملی سبز و خرم شده و تمام درختها میوه دار شوند ☘8- بدنها سالم و عمرها طولانی شود ☘9- ويرانه اي روي زمين نمي ماند مگر اينکه حضرت مهدي (عج) آن را آباد ميسازد. ☘10- اشرار نابود شوند و اخیار (خوبان) باقی بماند. ☘11- کینه از دل مردم برود و دلها با هم مهربان گردد. ☘12- رحمت خداوند متعال و گشایش الهی مردم را فرا گیرد ☘13- امام زمان عجل الله در هر سال دو عطیه و در هر ماه دو شهریه به مردم پرداخت می نماید. ☘14- به مردم مومن به اندازه چهل نفر نیرو داده خواهد شد و دلهایشان مانند پاره آهن(در راه دین سخت و محکم) می گردد. ☘15- شیعیان از راه دور امام زمان عجل الله را می بینند و با آن حضرت صحبت می کنند ☘16- تمام مرزها برداشته شده و همه ی کره زمين تحت يک حکومت خواهد بود. ☘17- گروهی از مومنین زنده شده و برای یاری امام به دنیا بر میگردند. ☘18- هر مرد مومن از شير دليرتر و از نيزه کاری تر می شود ☘19-فرشتگان خادمان مردم خواهند بود. ☘20-مردم با طی السما به دورترین نقاط عالم خواهند توانست مسافرت کرده و تفرج کنند و باطی الارض روی زمین در یک چشم بر هم زدنی طولانی ترین راهها را طی خواهند کرد. ☘21-شیطان گردن زده خواهد شد (به قولی) 📚کتاب مکیال المکارم بر اساس احادیث اهل بیت (علیه السلام ) 🌷 @taShadat 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#شهدا را به یاد بسپاریم به خاک نسپاریم شب جمعه #شهدا را یاد کنیم حتی با یک #صلوات اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @lahzaei_da_sh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گل نرگس: ‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 3⃣7⃣1⃣ خوشحال شدم. این طوری کسی از همسایه ها هم مرا با آن وضعیت نمی دید. پارو کردن برف به آن سنگینی برایم سخت بود. کمی که گذشت، دیدم کار سنگینی است، اما هر طور بود باید برف را پارو می کردم. پارو را از این سر پشت بام هل می دادم تا می رسیدم به لبه بام، از آنجا برف ها را می ریختم توی کوچه. کمی که گذشت، شکمم درد گرفت. با خودم گفتم نیمی از بام را پارو کرده ام، باید تمامش کنم. برف اگر روی بام می ماند، سقف چکّه می کرد و عذابش برای خودم بود. هر بار پارو را به جلو هل می دادم، قسمتی از بام تمیز می شد. گاهی می ایستادم، دست هایم را که یخ کرده بود، جلوی دهانم می گرفتم تا گرم شود. بخار دهانم لوله لوله بالا می رفت. هر چند تنم گرم و داغ شده بود، اما صورت و نوک دماغم از سرما گزگز می کرد. دیگر داشت پشت بام تمیز می شد که یک دفعه کمرم تیر کشید، داغ شد و احساس کردم چیزی مثل بند، توی دلم پاره شد. دیگر نفهمیدم چطور پارو را روی برف ها انداختم و از نردبان پایین آمدم. خیلی ترسیده بودم. حس می کردم بند ناف بچه پاره شده و الان است که اتفاقی برایم بیفتد. بچه ها هنوز خواب بودند. کمرم به شدت درد می کرد. زیر لب گفتم: «یا حضرت عباس! خودت کمک کن.» رفتم توی رختخواب و با همان لباس ها خوابیدم و لحاف را تا زیر گلویم بالا کشیدم. ادامه دارد...✒️ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 4⃣7⃣1⃣ در آن لحظات نمی دانستم چه کار کنم. بلند شوم و بروم بیمارستان یا بروم سراغ همسایه ها. صبح به آن زودی زنگ کدام خانه را می زدم. درد کمر بیشتر شد و تمام شکمم را گرفت. ای کاش خدیجه ام بزرگ بود. ای کاش معصومه می توانست کمکم کند. بی حسی از پاهایم شروع شد؛ انگشت های شست، ساق پا، پاها، دست ها و تمام. دیگر چیزی نفهمیدم. لحظه آخر زیر لب گفتم: «یا حضرت عباس...» و یادم نیست که توانستم جمله ام را تمام کنم، یا نه. صمد ایستاده بود روبه رویم، با سر و روی خاکی و موهای ژولیده. سلام داد. نتوانستم جوابش را بدهم. نه اینکه نخواهم، نایِ حرف زدن نداشتم. گفت: «بچه به دنیا آمده؟!» باز هم هر کاری کردم، نتوانستم جواب بدهم. نشست کنارم و گفت: «باز دیر رسیدم؟! چیزی شده؟! چرا جواب نمی دهی؟! مریضی، حالت خوش نیست؟!» می دیدمش؛ اما نمی توانستم یک کلمه حرف بزنم. زل زد توی صورتم و چند بار آرام به صورتم زد. بعد فریاد زد: «یا حضرت زهرا! قدم، قدم! منم صمد!» یک دفعه انگار از خواب پریده باشم. چند بار چشم هایم را باز و بسته کردم و گفتم: «تویی صمد؟! آمدی؟!» ادامه دارد...🖋 تقدیم نگاه پر مهر شما @tashadat🕊
گل نرگس: ‍ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 5⃣7⃣1⃣ صمد هاج و واج نگاهم کرد. دستم را گرفت و گفت: «چی شده؟! چرا این طوری شدی؟! چرا یخ کردی؟!» گفتم: «داشتم برف ها را پارو می کردم، نمی دانم چی بر سرم آمد. فکر کنم بی هوش شدم.» پرسیدم: «ساعت چند است؟!» گفت: «ده صبح.» نگاه کردم دیدم بچه ها هنوز خواب اند. باورم نمی شد؛ یعنی از ساعت شش صبح یا شاید هم زودتر خوابیده بودم. صمد زد توی سرش و گفت: «زن چه کار کردی با خودت؟! می خواهی خودکشی کنی؟!» نمی توانستم تنم را تکان بدهم. هنوز دست ها و پاهایم بی حس بود. پرسید: «چیزی خورده ای؟!» گفتم: «نه، نان نداریم.» گفت: «الان می روم می خرم.» گفتم: «نه، نمی خواهد. بیا بنشین پیشم. می ترسم. حالم بد است. یک کاری کن. اصلاً برو همسایه بغلی، گُل گز خانم را خبر کن. فکر کنم باید برویم دکتر.» دستپاچه شده بود. دور اتاق می چرخید و با خودش حرف می زد و دعا می خواند. ادامه دارد...✒️ ❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 6⃣7⃣1⃣ می گفت: «یا حضرت زهرا! خودت به دادم برس. یا حضرت زهرا! زنم را از تو می خواهم. یا امام حسین! خودت کمک کن.» گفتم: «نترس، طوری نیست. هر بلایی می خواست سرم بیاید، آمده بود. چیزی نشده. حالا هم وقت به دنیا آمدن بچه نیست.» گفت: «قدم! خدا به من رحم کند، خدا از سر تقصیراتم بگذرد. تقصیر من است؛ چه به روز تو آوردم.» دوباره همان حالت سراغم آمد؛ بی حسی دست ها و پاها و بعد خواب آلودگی. آمد دستم را گرفت و تکانم داد. «قدم! قدم! قدم جان! چشم هایت را باز کن. حرف بزن. من را کشتی. چه بلایی سر خودت آوردی. دردت به جانم قدم! قدم! قدم جان!» نیمه های همان شب، سومین دخترمان به دنیا آمد. فردای آن روز از بیمارستان مرخص شدم. صمد، سمیه را بغل کرده بود. روی پایش بند نبود. می خندید و می گفت: «این یکی دیگر شبیه خودم است. خوشگل و بانمک.» مادر و خواهرها و جاری هایم برای کمک آمده بودند. شینا تازه سکته کرده بود و نمی توانست راه برود. نشسته بود کنار من و تمام مدت دست هایم را می بوسید. خواهرها توی آشپزخانه مشغول غذا پختن بودند، هر چه با چشم دنبال صمد گشتم، پیدایش نکردم. ادامه دارد...✒️ تقدیم نگاه پر مهر شما ❤️ @tashadat🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
التماس فرج
18.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ رهبر انقلاب، در دیدار اخیر: 🔘آمریکا هم در این مدت یعنی از سال ۵۷ تا امروز که چهل و یک سال است هر کاری بلد بوده در دشمنی علیه ملت ایران انجام داده، هر کاری که میتوانسته بکند و بلد بوده انجام بدهد علیه ملت ایران انجام داده؛ از کودتا، از تحریکات، تجزیه‌طلبی‌ها چه چه چه محاصرات، میبینید دیگر، حالا شماها امروز الحمدللّه #جوانهای_امروز باهوشند، در دوره‌ی جوانی ما جوانها هم مثل امروز شما متوجه و آشنای با اوضاع و اینها نبودند. 🔹️ شماها می‌بینید، هر کاری آمریکایی‌ها توانستند در این مدت کردند، بخصوص با نهادهای برخاسته‌ی از انقلاب از جمله با خود نظام اسلامی، با خود جمهوری اسلامی که برخاسته‌ی از انقلاب است هر چه توانستند دشمنی کردند. 🥊 البته ما هم از این طرف بیکار نبودیم، ما هم از این طرف هر کار توانستیم در مقابل آمریکا کردیم، در موارد زیادی هم طرف را #گوشه_رینگ بردیم؛ نتوانسته از خودش درست دفاع کند، این هم کاملاً واضح است، همه‌ی دنیا می‌بینند. 👈 ولی مهم‌ترین پاسخی که جمهوری اسلامی در مقابل توطئه‌های آمریکا به آمریکا داده، این را من میخواهم شما جوانها به این نکته توجه کنید. مهم‌ترین پاسخ این بوده که راه #نفوذ مجدد سیاسی آمریکا به کشور را جمهوری اسلامی بسته. ۹۸/۸/۱۲