ٺـٰاشھـادت!'
#ستارههای_زینبی
کربلا بودم زنگ زد، پرسید دوست افغانستانی نداری به من معرفی کنی گفتم: علی میخوای بری سوریه؟! گفت: خواهش میکنم فقط کسی ندونه!
در راه با یه افغانستانی به طور اتفاقی آشنا شده بود و مدارک شناسایی اونو گرفته بود، حالا توی فرودگاه امام خمینی نفسش بالا نمیاد، یک به یک داشتن مدارک افراد رو بررسی میکردند، علی هم آیه وجعلنا. . . میخوند تا رسید به دو نفر آخر که علی آخرین نفرشون بود، به یکباره مسئول بازرسی پس از بررسی مدارک همه گفت: دیگه تموم شد شما دونفر هم بروید داخل هواپیما بدون بررسی مدارک! قرآن کار خودش رو کرده بود چشم ها پوشیده شده بود و علی بین فاطمیون به جبهه اعزام شده بود.
#شهید_علی_تمامزاده 🌷
🏴 @taShadat 🏴
#ستارههای_زینبی
🔸هر بار سوریه را نشان میدادند می دیدم که مشتهایش گره می شد و وقتی هم که می رفت میدانستم که در دل جنگ هست ولی هیچ وقت از وی نمیپرسیدم چرا که می دانستم جوابی دریافت نمی کنم.
🔹مهدی بسیار به مسائل حفاظتی دقت داشت برای همین اطلاعاتی در مورد کارش به ما نمی داد حتی زمانی که محرم ترک اولین شهید مدافع حرم را آوردند به ما گفت یکی از دوستانم در غرب کشور شهید شده و میروم به استقبال وی حتی به ما نگفت که این شهید در سوریه بوده است.
🔸مهدی یکبار تصادف کرده بود و ردی بر روی پایش مانده بود میگفت "مادر اینا نشونه هست، اگر یک روز سر نداشتم از این شناساییم کنید"
#شهید_مهدی_عزیزی🌷
#سالروز_ولادت
🏴 @taShadat 🏴
#ستارههای_زینبی
‼️علی یکسال و نیم پیگیر بود که برود سوریه، خیلی هم تلاش میکرد که هر زمانی شد برود. تا اینکه پسر دیگرم که پاسدار است به او گفت: اول باید در شهر خودمان آموزش ببینی، بعد بروی استان، از آنجا اعزامت کنند.
‼️یکسری آموزشهایی مثل دفاع شخصی دید، اما پسرم گفت: اینها آموزش محسوب نمیشوند باید بروی در شرایط سخت و خودت را برای آن موقعیت آماده کنی. علی با سه چهار نفر از دوستانش سه روز رفته بودند در یک جنگل بدون آب و غذا و در شرایط سخت و باران خودشان را آماده کرده بودند.
‼️پسرم گفت: باید تیراندازی هم یاد بگیری. علی به قدری مشتاق رفتن بود که آموزش تیراندازی هم دید، آنهم در حدی که وقتی مسابقه داد جزو 3 نفر برتر شهر شد و تا جایی پیش رفت که توانست در استان مازندران هم جزو سه نفر اول شود.
‼️او وقتی میدید هر چه میگوید علی انجام می دهد و بیشتر اصرار میکند، میخواست با آمادگی بیشتر با همه چیز آشنا شود. علی تمام آموزشها را دیده بود، حتی تلاش کرد با بچههای تیپ فاطمیون اعزام شود. بالاخره پسر بزرگترم گفت: کارهایت را برای رفتن درست میکنم و این شد که عاقبت فروردینماه رفت.
#شهید_علی_جمشیدی🌷
#سالروز_ولادت